سیاهپوشان با زبان کوهستانی به تالار مولوی آمدند
فریاد اعتراض پینتر با زبان کوهستانی
ایران تئاتر - بهنام حبیبی: "زبان کوهستانی"، زبان اعتراضی هارولد پینتر به وزن سنگین نظامهای بالاسری و خفقانهای اندیشگی دیکتاتوریهای خشونت محوری است ،که ریشه در گلوله و خون دارد.
پینتر در "زبان کوهستانی"، با اشارهاش به زبان کوهستانی و مقایسهاش با زبان پایتخت، عدم درک متقابل دو اندیشهی تمرکزگرای قدرت، و اندیشهی تمرکز گریز آزاد را در رویدادهایی ساده به تصویر میکشد. این به نوعی، طرح نبرد دیرین آزادی بیان در نظامهای غیر دموکراتیک توتالیتر در قالب رویدادی نمایشی است. اشاره صریح پینتر به دیدگاه دیکتاتور دربارهی بیریشگی روشنفکری در دیالوگ گروهبان که میگوید:"ته روشنفکرها بهتر از همه باد می ده."، خود گواهی بر صدای اعتراضی او در این اثرش است. در دیالوگ دیگری که نگهبان میگوید:"من یه زن و سه تا بچه دارم و شما همه تون کثافتین."، و واکنش پرخاشگرانه و تمسخرآمیز این پرسوناژ در برابر زندانیای که او نیز شرایط مشابه خود را برای نگهبان بازگو میکند، آن جا که با خشم و حیرت جملهی زندانی را تکرار میکند و او را یک دلقک مینامد، نشانی دیگر از اندیشهی برتری قدرتمداران تمرکزگرا در برابر قشر روشنفکر آزاداندیش است. نگاه هوشمندانهی پینتر در کاربری تک جنسیتی زنان در بیان ناتوانی و مظلومیت لایهی پاییندستی از ظرافتهای دیگر این اثر اعتراضی پینتر است، اگرچه پینتر در گروه ارتشی پوشان دولتی، با قراردادن یک زن با همهی خشونتهای مردانه، تأکید زیرکانهای هم بر چیرگی قدرت بر غرایز و ویژگیهای انسانی دارد.
ادامه و ترکیب این اپیزود با اپیزود "ایمان به خود" مارتین کریمپ، اگرچه ادامهی اعتراض و فریاد بر سر رهاسازی اندیشه و جان است، ولی با برانگیختگی نمایشی اپیزود اول قدری فاصله دارد. اپیزود دوم که بیشتر پیرامون کیفرهای صادرشده از دولت برای زندانیان و اجرای این کیفرها میچرخد، با تمرکز بیشترش بر خشونت و پرداخت جزئیات آن، کمی از هدف معنایی اپیزود اول که همان مقایسهی اندیشگی و معنایی لایهی بالاسری دولت و لایهی پاییندستی روشنفکری است دور میشود و بیشتر به پررنگتر کردن قدرت بلامنازع دولت و در مقابل، ضعف و بیهودگی تلاش جریان روشنفکری میپردازد.
"زبان کوهستانی" هارولد پینتر در ترکیبش با "ایمان به خود" مارتین کریمپ، گذشته از پیوند نهچندان محکمشان، نمایشی ساده ولی عمیق از زبان اندیشهای محصور به روی صحنه میآورد. کنتراست نیستی و مرگ و ناامیدی در رنگ سیاه مردم، با روشنایی و امید و انرژی در سفیدی لباس روشنفکران در زندان، سخن از تضادی عمیق و قابل توجه در لایههای مردم جوامع غیر دموکراتیک دارد. در جایی از نمایش، سیاهپوشان به دو گروه تقسیم میشوند، که گروهی با گردآمدن پیرامون پرسوناژ زن معترض، او را تأیید و همراهی میکنند و گروهی دیگری با وحشت، او را ترک میکنند و تنهایش میگذارند.
تکنیک اکسپرسیونیستی اجرای "زبان کوهستانی/ایمان به خود" که انتظار آن هم میرود، با دراماتورژی، صحنهسازی، و آفرینش تابلوهای بسیار زیبایی رقم میخورد. تأکید زیاد کارگردان بر تولید فضاهای اکسپرسیونیستی تفکیکشده در صحنههای کوتاه و ورود و خروج ضربهای هر صحنه و "اکت و مکث"های خوب و کافی، به خوبی به پیشبرد نمایش کمک میکند. طراحی ریتم و هارمونی آرام و اندیشه محور گروه مردم یا روشنفکران در برابر ریتم و هارمونی تند و وحشتزده ی دولتیها که به تولید میزانسن های متضاد خوبی در سطح، و گاهی در فضای سهبعدی نیز میانجامد، همگی بر امتیازهای فضاسازی خوب کارگردانی این کار میافزاید. تابلوهای صحنهای آفریدهشده در راستای بیان ناتوانی و شاید مظلومیت گروه مردم، و طراحی میزانسن های خطی بلند برای پرسوناژهای این گروه سیاهپوش، در فضایی بزرگ و تهی تأکید بیشتری بر ناتوانی این گروه از پرسوناژها میکند.
طراحی صحنه مینیمالیستی و بازیگر محور نمایش "زبان کوهستانی/ایمان به خود" از شروع نمایش تا پایان، جذابیت خود را حفظ میکند. ایجاد فضایی کاملاً خالی زیر سقفی بلند و دور از دست، نادیده گرفتن دکور و اکسسوار صحنه، و در تقابل با آن، پرداخت بسیار دقیق و هوشمندانه نور و افکتهای دیداری و شنیداری، به چیدمان فضای اندیشه محور این نمایش اکسپرسیونیستی کمک زیادی میکند تا تأکید بیشتری بر اندیشه ورزی مخاطب در مقایسه با پُر کردن و چشمگیر کردن صحنه از دکور و اکسسوار داشته باشد. پوشش سیاه و یکدست مردم که بوی مرگ و نیستی و ناامیدی میدهد در کنتراست با بازتاب نور پوست روشنشان، پرداخت نورپردازی تند و مستقیم روی عناصر صحنه از بازیگر گرفته تا اکسسوار، و همچنین تضاد تاریکی مطلق و نور تیز رونده در تاریکی، به خوبی، کنتراست تضاد دو لایهی بالایی و پایینی مورد نظر در این نمایش را به دید تماشاگر میکشد.
ولی به نظر میرسد به بازیگری نمایش "زبان کوهستانی/ایمان به خود" باید قدری دقیقتر نگاه کرد. بازی اکسپرسیونیستی متدیک و مکانیکال بازیگران سیاهپوش، با بازی رئالیستی دولتیهای ارتشی پوش، آنچنان تناسب ندارد، اگرچه حتی بازی سیاهپوشان نیز اگر قدری با "اکت و مکث"های پررنگتری اجرا شود، به فضای اکسپرسیونیستی حاکم بر صحنه مولوی کمک بیشتری میکند. بازی دولتیها که به نظر، هیچ تصمیمی برای همرنگ شدن با بازی مردم ندارند، کنتراست سؤالبرانگیزی در دراماتورژی و بازیسازی کار ایجاد میکند. تضاد بازی اکسپرسیونیستی سوار بر امواج ملایم مظلومیت و دردمندی مردم سیاهپوش، با بازی رئالیستی و حتی پوستهای دولتیها، فضای خشن و بیرحم سالن را به نوسانی نهچندان جذاب وامیدارد. پیشبرد بازی دولتیها بهسوی یک اجرای اکسپرسیونیستی خشن و مکانیکال، در کنار بازی سیاهپوشان، به تعادل بهتری میانجامید.
"علیاکبر علیزاد" با اجرای نمایش "زبان کوهستانی/ایمان به خود" تواناییاش در آفرینش درام غیررئالیستی را به نمایش میگذارد. کارگردان، طراح صحنه، نورپرداز، بازیگران، و دیگر عوامل نمایش، به خوبی، اثری ابزرد را بر صحنهی تالار مولوی تجربه میکنند و فضای وهمآلود و خشن و بیرحم دولتهای دیکتاتوری اندیشه گریز را به تصویر میکشند.