در حال بارگذاری ...
مروری براهمیت برگزاری نشست مدیران هنرهای نمایشی کشورهای غرب آسیا

ناگزیر از ایجاد ارتباط فرهنگی با کشورهای منطقه هستیم

ایران تئاتر- صادق عاشورپور : اصولاً هنر را باید با دو دیدگاه تجریدی و تعمیمی نگاه کرد. اگربا نگاه تجریدی به هنر نگاه کنیم، در واقع دیواری به دور خودمان کشیده‌ایم و هیچ راهی به پیش نمی‌بریم.

اما اگر از دیدگاه تعمیمی به هنر نگاه کنیم و این مهم را در نظر بگیریم که همه‌ی انسان‌ها دارای دردهای  مشترک هستند، قدر مسلم، ایران هم بی‌ارتباط با دیگر کشورها نخواهد بود و این موضوع را می‌پذیریم که چه از نظر فرهنگی و چه از نظر دیگر مسائل جهانی، مجبوریم با دنیا ارتباط برقرار کنیم. توجه به این نکته که فرهنگ مقوله‌ای است پویا و هر لحظه به شکلی تازه تبلور پیدا می‌کند، ما را بر آن می‌دارد که با دنیای اطرافمان ارتباط داشته باشیم. عدم ایجاد ارتباط با کشورهای دنیا، عامل و نشان‌دهنده‌ی عقب‌ماندگی یک فرهنگ است. اگر آموزه‌های غریزی و فطری انسان‌ها را کنار بگذاریم، می‌بینیم که بخش بزرگی از زندگی ما در نتیجه‌ی اکتساب از محیط، طبیعت، و جغرافیاست، و در مجموع، هر فرهنگی ضمن بهره‌گیری از همه‌ی این عوامل، فرهنگی خاص را تشکیل می‌دهد که می‌تواند در برابر فرهنگ‌های دیگر عرض اندام کند."
وقتی ما از فرهنگ نام می‌بریم باید بدانیم که فرهنگ، مجموعه‌ای از دانش مردم است که در این مجموعه، نیازی به دیدگاه تجریدی فرهنگ وجود ندارد، بلکه نیاز بیشتر به بُعد تعمیمی فرهنگ است. نگاه تجریدی به مقوله فرهنگ، حاصل عملکرد دولت‌های دور از دموکراسی است، چرا که آنان دارای این دیدگاه نیستند که قرآن کریم می‌فرماید:"فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه": پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروى می‌کنند. ما ناگزیر از ایجاد ارتباطات دوستانه و صمیمانه در همه‌ی زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با ملت‌های منطقه هستیم، چرا که با آنان از دیدگاه‌های جغرافیایی، سیاسی، مذهبی، و نوستالژیک، دارای نقاط مشترک هستیم. این موضوع، خود داعیه‌ای است که همه کشورها به آن می‌بالند، به عنوان مثال، اگرچه شاعرانی مانند فردوسی، مولانا، و خیام ایرانی‌اند، ولی حتی کشورهایی مانند تاجیکستان، افغانستان، و ترکیه نیز به آنان احترام می‌گذارند و برایشان ارزش زیادی قائل‌اند. در واقع ما کشورهای منطقه، مانند پازلی از هم جدا هستیم که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌ایم و به قول شاعر: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش.

آن چه را که دارای بیشترین اهمیت در این نشست می‌دانم، باز کردن هر چه بیشتر راه‌های ارتباط و تبادل در بحث تئاتر است. بر اساس پژوهش‌های من، بسیاری از اشتراکات فرهنگی را می‌توان در هنر تئاتر کشورها یافت، ولی متأسفانه، در منطقه‌ی خاور میانه، هیچ وقت امکان تعریف و شناخت کافی برای هنر تئاتر ایجاد نشد، و لازمه‌ی این کار برای ما این است که این قدر نگوییم:"ما تئاتر نداریم".

اگر ما بگوییم:"ما تئاتر نداریم"،  مانند آن است که بگوییم:"دنیا تئاتر ندارد"، چرا که اگر ما به کتاب "بوطیقا" یا فن شعر ارسطو که پانصد سال پیش از میلاد مسیح(ع) نوشته شده است نگاه کنیم می‌بینیم که در این کتاب به اندازه‌ی شش سطر در باب آشنایی با هنر تئاتر بیان شده است، ولی پس از آن هر مردمی بسته به شرایط خود، به تعریف و شناساندن هنر تئاتر سرزمین خویش همت گمارد، مثل چینی‌ها، ژاپنی‌ها(نو)، هندی‌ها(کاتاگالی)،و...
ما دچار ضرب‌المثل "مرغ همسایه غاز است" شده‌ایم.  بیشتر اساتید ما درباره‌ی موضوعات نمایش ایرانی کار پژوهشی انجام نمی‌دهند و این کاستی حتی دانشجویان را با نسل خود منقطع می‌کند.

اگر ما نگاهی به ادبیات کلاسیک و بدیع خودمان که در دنیا حرف اول را می‌زند بیندازیم، می‌بینیم که گذشته از این نوع از ادبیات، در زمینه‌ی هنر تئاتر نیز دارای ارزش‌های بسیاری هستیم که متأسفانه، حتی اساتید این رشته در کشورمان به این داشته‌های هنری ما، ارزش زیادی نمی‌گذارند. "میرزا آقا تبریزی" در حدود یک‌صد و پنجاه سال پیش، یعنی همزمان با "بوشنر" آلمانی"، مجموعه‌ای با دربرگیری پنج نمایشنامه نوشت که برخی از آنان به روی صحنه آمدند، یا مرحوم "نوشین" نمایشنامه‌هایی چند را نوشت که تنها یکی از آنان را "دکتر رکن‌الدین خسروی" به روی صحنه آورد، و بسیاری، آن نمایشنامه‌ها را کم‌ارزش شمردند، نمایشنامه‌هایی که حتی دانشجویان امروز تئاتر از وجود آنان بی‌خبرند، اما در نهایت، هیچ کس نپرسید:"نمایشنامه چیست؟".
آن چه که ما در نظر نمی گیریم این است که "جهانی‌شدن" از "ملی شدن" آغاز می‌شود. شکسپیر، اول ملی بود و بعد جهانی شد، مولانا، حافظ، و خیام نیز ابتدا ملی بودند و سپس جهانی شدند. به طور کلی باید دانست که ابتدا باید ملی شد و بعد جهانی، و ما تا داشته‌های خود را برای عرضه‌ی ملی در نظر نگیریم، نمی‌توانیم انتظار جهانی‌شدن داشته باشیم.
تولیدات مشترک ازجمله راهکارهای سریع الوصول تقویت ارتباطات فرهنگی است ولی برای این موضوع هم معتقد به تعریف هستم. عزیمت چند نفر به یک شهر کوچک مثلا در آلمان و تولید یک کار مشترک و اجرای آن، یک تولید مشترک فرهنگی و جهانی نیست و در تاریخ نمی‌ماند. تولید مشترک آن است که در تاریخ فرهنگی کشورها باقی بماند. برخی از هنرمندان، گویی زیره به کرمان می‌برند، چرا که از ایران، یک نمایش غربی را به کشوری غربی مثل آلمان می‌برند و نام تولید مشترک روی آن می‌گذارند، در حالی که اگر ما می‌خواهیم کاری ماندگار تولید کنیم باید در هنر خودمان، حرفی برای گفتن داشته باشیم که اثری در جامعه داشته باشد. تولید مشترک به شرطی خوب است که از نظر علمی و فرهنگی و هنری در شرایط عرضه‌ی برابر قرار گیرد. از آنجا که به این معتقدیم که هیچ حرفی در دنیا باقی نمی‌ماند مگر به هنر آراسته‌شده باشد، می‌توان این سخن را به تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هم تعمیم داد، چرا که هنر و انسان، ذاتاً هم تأثیر می‌گذارند و هم تأثیر می‌پذیرند. برای رسیدن به این حد از ارتباط، باید به حد متعالی هنر رسید، در غیر این صورت، عرض اندام در مقابل هنر غرب بی‌نتیجه است. برای مثال، سال‌ها پیش، نمایشنامه‌ی "بلبل سرگشته"ی آقای "علی نصیریان" در مرکز اروپا به نمایش درآمد. دلیل موفقیت و استقبال مخاطبان از این کار، این بود که این نمایشنامه، با دربرگیری مضامین ایرانی و اصالت فرهنگی کشورمان، حرف‌هایی تازه در دنیای هنر تئاتر به روی صحنه آورد که برای همه‌ی هنرمندان جهانی تئاتر دارای ارزش بود.
ما نیزمی توانیم همچون غربی‌ها در گستره جهانی تئاتر فعال باشیم و کارهایی ارزشمند در جهان تئاتر عرضه کنیم، به شرط آن که در وهله‌ی اول، این ارزش‌ها را برای خودمان تعریف کنیم، نه این که با رفتن زیر لوای ارزش‌های تئاتر غربی،  برای خود، ارزش و اعتبار کسب کنیم. ما باید داشته‌هایمان را بررسی کنیم و با دست پُر، پا به روی صحنه‌ی جهانی بگذاریم تا هم تأثیر بگذاریم و هم تأثیر بپذیریم.




نظرات کاربران