نگاهی به نمایش "هفت مجلس در عزا و معجزه " نوشته وکار محمد رحمانیان
سفر با کبوتری سپید
ایران تئاتر- علی تدین صدوقی :نمایش هفت مجلس در عزا و معجزه (نمایشنامه خوانی مجموعه مسافران)در اختتامیه جشنواره رضوی در تالار وحدت اجرا گردیده بود. این نمایش در حوزه تئاتر دینی و اعتقادی است که با موضوعهای دفاع مقدس همراه شده است. اجرای نمایش فوق در ایام ماه صفر که نزدیک به اربعین اباعبدالله الحسین (ع) نیز هست، از سوی مسئولین مرکز هنرهای نمایشی و مدیریت تئاتر شهر فکر درست و پسندیدهای بود.
درواقع همانطور که محمد رحمانیان خود قبل از شروع نمایش توضیحی کوتاهی در خصوص آن ارائه میدهد درواقع ما با یک نمایشنامه خوانی و یا بهتر بگویم نمایش خوانی روبرو هستیم. تفاوتی که این مدل از نمایشنامه خوانی با ریختار مرسوم و آنچه ما از نمایشنامه خوانی میدانیم دارد در نوع اجرای آن است درواقع رحمانیان بجای خواندن توضیح صحنهها که معمولاً توسط یک دستیار یا منشی صحنه اتفاق میافتد. ترانههایی را در فاصله هر صحنه یا اپیزود قرار داده که توسط موسیقی زندهای که با پیانو نواخته میشود و ترانههایی که توسط دو خواننده خانم و یک خواننده مرد اجرا میگردد آن فضا را پر نموده است. این ترانهها و موسیقیها ربط مستقیم با موضوعی که در هر صحنه اجرا میگردد دارند. این شیوه را شاید بتوان نوع تازهای از نمایشنامه خوانی دانست که تقریباً خاص محمد رحمانیان است. تلفیقی از موسیقی، نمایش و اجرای حسی ودراماتیزه شده که همه عناصر یک اجرا را جز میزان سن و حرکت به آنشکلی که مرسوم است را با خود دارد. لذا تأثیر کامل خود را گذاشته و تماشاکنان با آن هم ذات پنداری کرده و ارتباط برقرار میکنند. بازیگران کا ملا گریم شده و لباس خاص نقششان را بتن دارند پس همه عناصر نمایشی حضور دارد از آکسانهای بیانی تا حس و پرداخت شخصیت و ریتمهای بیرونی درونی درست.
هر صحنه داستان مجزای خود را دارد یعنی در هر صحنه ما داستان یکی از مسافران را از زبان خودش میشنویم. بازیگر جلوی صحنه میآید و مقابل میکرفون میایستد و ماجرای خود را تعریف میکند. درواقع بازیگران نه نمایشنامه خوانی بلکه نمایش خوانی میکنند با حسها و نوع بیان هر شخصیت که به نحوه پویایی با مخاطبان ارتباط برقرار مینماید. ازعلی عمرانی نقش راننده و شمر خوان تعزیه گرفته تا سید افشین هاشمی، سیما تیرانداز، مهتاب نصیرپور و حبیب رضایی همگی بازیهای خوبی را ارائه دادند بخصوص علی عمرانی در هردو نقش که روان بو د و طبیعی و مهتاب نصیرپور که نقش دو زن متفاوت را طبیعی، واقعی و ملموس و دراماتیک اجرا نمود. بهگونهای که تماشاکنان تحت تأثیر بازیاش قرار گرفتند. درواقع باید گفت که نمایش دینی آنقدر ملموس و ماندگار است وآنقدر پتانسیل بالقوه نمایشی در خود دارد که میتوان آن را پس از گذشت ده سال بدون آنکه بخواهیم تغییری در متن و اجرا و شیوه اجرایی و بازیگران و نوع بازی و... ایجاد کنیم آن را به همان شکلی که بوده و اجراشده روی صحنه ببریم و نهتنها بیشتر از اجرای قبلیاش تأثیر بگذاریم بلکه با همه تماشاکنان نیز بتوانیم ارتباط پویا ومستمرهم برقرار نماییم. این درواقع جز ذاتی نمایشهای دینی و ارزشیای است که خوب نوشتهشده و خوب کار میشوند. بدون زیادهگویی و ادا واطوارودرعین سادگی. میتوان گفت این خاصیت نمایشهای دینی و ارزشی و اعتقادی است که رویکردی دفاع مقدسی هم دارند. چراکه با باورها و اعتقادات مردم سروکار داشته و باور و اعتقاد و ارزش هیچگاه کهنه ودمده و تکراری و کلیشهای نمیشود. چون با درونیات آدمها و مخاطبان سروکار دارد. وهم ازاینروست که نمایشهای ارزشی و دینی جایگاه خاص و ویژه خود رادارند وباید داشته باشند. چراکه مفاهیم الهی و ماورایی و معانی و مفاهیم انسانی را که با باورها و ارزشها و اعتقادات او ربط پیدا دارند مطرح کرده و به صحنه میکشند وهم ازاینروست که مشمول مرور زمان نمیشوند چون بهطریقاولی مسایل و مفاهیم و معانی اعتقادی و ارزشی و... هیچگاه دچار مرور زمان نخواهند شد. کمالجویی کمالگرایی و زیباییشناسی وبدنبال زیباییهای درونی و بیرونی الهی رفتن ذاتی انسان است و باگذشت زمان هیچگاه کهنه نمیشوند. نمایش مسافران هم بدین گونه است. هفت مجلس در عزا و معجزه از هیچ رنگ و لعابی که در کارهای بهاصطلاح مذهبی باب شده است استفاده نمیکند در کمال سادگی وبی پیرایگی حرف خود را میزند درواقع این قدرت و توانایی متن وایضا بازیگران است که علیرغم ایستا بودن تأثیر ژرف خود را میگذارند چراکه با درونیات و باورها و اعتقادات تماشاکنان سروکار دارند و از همین رو احساسی که ارائه میدهند واقعی و طبیعی مینماید ولا جرم تأثیر شگرف خود را میگذارد. کارگردان از تمام پتانسیل بازیگران استفاده کرده است واین هوشمندی اور ا میرساند. او با حذف توضیح صحنهها نخواندن آنها آنطور که در نمایشنامه خوانی مرسوم است موجب شده که علاوه بر ریتم تندی و مطلوبی که کار پیداکرده با موسیقی و ترانههایی هم که خوانده میشود مجال و تنفسی به تماشاکنان بدهد ترانههایی که توسط خانمها زورورزی و سیفی و رضا یزدانی بخو بی اجرا میگردد. در این میان باید به طراحی صحنه و لباس شاه حاتمی اشاره کرد که در راستای متن و موضوع و شخصیتها بود.
نمایش هفت مجلس در عزا و معجزه تا زمانی که در سالن نشستهای تو را با خود برده و در وسط ماجراهای هریک از مسافران قرار میدهد واین کار را آنقدر طبیعی و ساده انجام میدهد که تو بهعنوان مخاطب بیاختیار خویش را به نمایش میسپاری. هرچند که نویسنده کارگردان برای نیل به این هدف با زیرکی از اعتقاد و باور ودلمشغولی های مخاطب به امور مذهبی و ارزشی کمال استفاده را برد ه حس نوستالژیک او را برمیانگیزاند. در دو قسمت پایانی یعنی شمرخوانی و قصه آن جانبازشیمیایی که لحظات آخرش را
میگذراند نگاهی هم به اکنون ومسایل روز دارد. آنجا که شمر گلایه میکند که نادانسته هماره او را قاتل اباعبدالله (ع) شناختهاند و یا همسر مجروحی که نتوانسته او را برای معالجه به خارج ببرد و با هزار مشکل وسد روبرو شده است. ویا آن خواهر شهیدی که پس از بیست ودوسال پیکر برادرش راکه به اشتباه جز کسانیکه پس از اسارت در رادیو بغداد صحبت کرده قلمداد نمودهاند و حالا معراج الشهدا پیکرش را یافته و معلوم شده که اصلاً اسیر نبوده و همان بیستودو سال پیش شهید شده است و...همه اینها نگاهی هم به امروز دارد. از بازیگر نقش آژانس شیشهای که حالا پس از سالها هنوز درگیر شخصیت رزمندهای است که نقشش را بازی کرده تا آن نوازنده دوتار همه و همه حرفهایی امروزین را نیز به همراه دارند و چیزی که تمامی اینها را به هم گره میزند امام رضا (ع) و رفتن به پابوس حضرت است که با یک نشانه یعنی کبوتری سپید تمامی این قصهها بهصورت ماهوی به هم ربط پیداکرده و گره میخورند. در حال شاهد اجرایی گرم وصمیمی بودیم به محمد رحمانیان و گروهش خسته نباشی میگویم.