گفت وگو با اردشیر کشاورزی کارگردان تئاتر عروسکی
مهدی عزیزی در کودکیهای ما خاطراتی هستند که هرگز غبار فراموشی برگردهشان نمیشیند. در میان تمام خاطرات کودکی بی شک سریالها،فیلمها و کارتونهایی هم هستند که ما با آنها بزرگ شدهایم و رشد کردهایم. هرچند که شاید ...
مهدی عزیزی
در کودکیهای ما خاطراتی هستند که هرگز غبار فراموشی برگردهشان نمیشیند. در میان تمام خاطرات کودکی بی شک سریالها،فیلمها و کارتونهایی هم هستند که ما با آنها بزرگ شدهایم و رشد کردهایم. هرچند که شاید امروز همگی خاطرهای شده باشند امّا فراموش نمیشوند.مثل سریال «آینه»،کارتون «پسر شجاع» و یا سریال «سلطان و شبان».امّا شاید در میان آثار خاطرهانگیز آن سالهای نه چندان دور یادگار دوران کودکی ما،مجموعهی عروسکی «هادی و هدی» باشد. آن سالها که انقلاب اسلامی اولین دههی حیات خود را با بروز جنگ تحمیلی سپری میکرد، و سیمای جمهوری اسلامی تولیدات انبوهی نداشت،کودکی اغلب ما با شخصیتهای این مجموعه گره خورده بود.
«عروسکا، عروسکا، کجایید، کجایید؟ ـ مادربزرگ،هادی، هدی بیایید، بیایید!»
این قطعه همهی ما را یاد عروسکهای بامزهای مثل «هادی،هدی وآق بابا» میاندازد که روزهای جمعه با آنها از طریق شبکه دو همراه میشدیم.
حالا ما بزرگ شده ایم، قد کشیده ایم.هادیهای آن روزگار حالا پدر شدهاند و هدیها مادر. وشاید یادمان نیایدکه این مجوعه با تلاش چه کسانی بالغ شد و در ذهن ما جا باز کرد،شاید یادمان نیاید که «محمدرضا شمس» نویسنده اش بود،آزاده پور مختار،فریبا جدیکار،عزیز حاتمی ودنیا فنی زاده بازی دهندهگان عروسک،،«مسعود صادقیان» طراح عروسکها و «اردشیر کشاورزی» کارگردانش بود.
در آستانهی یازدهمین جشنواره بین المللی تئاتر عروسکی-مبارک در صدد گفت وگویی با «اردشیر کشاورزی» بر آمدیم که در کنار کارگردانی این مجموعه یکی از موثرترین افراد برای راهاندازی تئاتر عروسکی در ایران بوده است.این گفت وگو با چند سوال و حرفهای شنیدنی «اردشیر کشاورزی» همراه شد و ترجیح دادیم حرفها را عیناً منعکس کنیم تا تازهگی داشته باشند.
وقتی اسکار باتک به ایران آمد
حوالی سال 1350، من در رشتهی زبان فازغ التحصیل شدم. آن زمان دکتر مهدی فروغ رئیس و بنیانگذار دانشکده هنرهای درآماتیک ایران (صدا وسیمای فعلی) از آشنایانم بود.به دعوت او و دانشکده «اسکار باتک» هنرمند و نمایشگر تئاتر عروسکی اهل کشور چکسلواکی
به ایران آمد تا این رشته را تدریس کند،تا آن زمان رشتهی تئاتر عروسکی در هیچ کجا تدریس نمیشد و برای اولین بار در دو سال توسط «باتک» تدریس شد و پس از افزایش این دورهی دو ساله به چهار سال،اولین کارشناسان رشته تئاتر عروسکی از دانشکده هنرهای درآماتیک فارغ التحصیل شدند.
من در کنار باتک به عنوان دستیار و مترجم حضور داشتم،البته با سختگیری دکتر فروغ من نیز توانستم این رشته را دنبال کنم.
ما به کانون رفتیم
پس از پایان دورهی دو ساله من «اسکار باتک» را به کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان بردم،آنجا تنها جایی بود که تئاتر عروسکی را میتوانست رشد دهد و بالغ کند.
دکتر فروغ،از این حرکت من رنجید امّا باتک باید تئاتر عروسکی را همراه با یک گروه اجرا میکرد و کانون میتوانست از وی حمایت کند.از حضور باتک در کانون استقبال شد و آموزش حرفهای تئاتر عروسکی باید در سراسر کشور تدوام مییافت.چند نمایش همراه باتک اجرا کریم:شنل هزار قصه،حادثه در شهر عروسکها و نمایش عروسک نخی که برای اولسن بار در ایران اجرا میشد. مبارک و بشارت در ابعاد بزرگ ساختیم و آن را با همراهی بالهی تهران اجرا کردیم. در آن نمایش بی نظیر استاد عزت الله انتظامی نقال و لعبت والا گویندگی میکردند. این نمایش برای مسئولان وقت هم اجرا شد و سپس با اجرای عمومی آن مخالفت شد.
ماموریت باتک تمام شد
«اسکار باتک» که برای چهار سال تدریس به ایران دعوت شده بود،ایران را به مقصدی نامعلوم ترک کرد،حکومت آن زمان چکسلواکی پیرو کمونیسم بود و باتک با آنان مشکل داشت،بنابراین او به کشورش بازنگشت و مقیم اروپای غربی شد.پس از اینکه او ایران را ترک کرد تصمیم گرفتم همراه دوستانی که در این مدت پیدا کرده بودم،چند نمایش را به صحنه ببریم.خب بالاخره حضورم در کانون و دانشکده سبب شده بود،با عدهای آشنا شوم و به همراه زندهیاد کامبیز صمیمی مفخم،مرضیه برومند،اردوان مفید،سهیلا تسلیمی،بهروز غریب پورکه در ضمرهی کسانی بودند که با «باتک» همکاری داشتیم،چندین نمایش را روی صحنه بردیم:
نخودی، حادثهای در شهرعروسکها، شنل هزار قصه، فرشته سگها و.....
سفر به آمریکا
برای اجرای چند نمایش به لهستان،یوگوسلاوی وچند کشور دیگر در اروپای غربی سفر کردم و در کنار آن همراه دان لافون که بی شک او را میتوان بنیانگذار تئاتر زنده برای کودکان و نوجوانان در ایران دانست،چندین و چند اجرا داشتم. و پس از آن در اواسط دههی پنجاه تصمیم گرفتم به آمریکا سفر کنم. در این سفر با چند کارگردان و گروه تئاتر عروسکی (جان رایت،جرج لت شو،ریچارد بی و دی هاندرسون) همراه شدم و به عنوان دستیار و بازیگر در چند نمایش که برداشتی آزاد از قصههای جک و ساقهی لوبیا،علی بابا و چهل دزد بغداد و سیندرلا بود،با آنها همکاری کردم. معتقدم این سفر نیز همانند هر سفری مفید و پر بار بود.
پیروزی انقلاب اسلامیو بازگشت به ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامیبه ایران برگشتم،هر قدر تلاش کردم با همکاران سابقم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار کنم،موفق نشدم. برخورد سرد و ناچوانمردانه ی این دوستان سبب شد تا تصمیم گرفتم به مدیریت تئاتر شهر مراجعه کنم و با حمایت مدیریت جدید نمایشی را برای اجرا آماده کنم.دکتر حجّت اولین رئیس تئاتر شهر بود،نزد ایشان رفتم و خودم را معرفی کردم.هر چه از گذشته میدانستم بازگو کردم.ایشان هم مرا با آغوش باز پذیرفت و اطمینان داد،هر امکاناتی که من و گروهم نیاز داشته باشیم برایمان فراهم کند.همراه دوستان و همکارانم(ایرج رامین فر،واحد خاکدان،اسماعیل پور رضا،عزیز حاتمی،سودابه گوهری و...) نمایش «حسن و لوبیای سحر آمیز» را برای اجرا در تئاتر شهر آماده کردیم،بسیار کار موفقی هم از آب در آمد.
هادی و هدی ماندگار شدند
پس از اجرای چندین نمایش در سالنهای نمایشی تهران، از شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامیپیشنهاد ساخت یک مجموعه پانصد قسمتی به ما شد که قاعدتا بچههایی که آن دوره را یادشان هست، با آن آشنا هستند، «هادی و هدی». این مجموعه را با تلاش و همکاری آزاده پور مختار،فریبا جدیکار،عزیز حاتمی،دنیا فنی زاده،مسعود صادقیان و... در پانصد قسمت ساختیم و آمادهی نمایش کردیم. در ابتدا، اجرای آن قدری دشوار بود چرا که وقتی بینندهی تلویزیون مجموعه را تماشا میکرد بازی دهندهگان عروسک را میدید. کم کم با آموزش شیوهی «بن راکو» این مساله هم برطرف شد و شاید امروز مجموعهی «هادی و هدی» یکی از ماندگارترین برنامههای تلویزیون پس از انقلاب باشد.
پس از پایان یافتن این مجموعه تصمیم گرفتم نمایشی به نام « کرم شبتاب» را آماده ی اجرا کنم که متاسفانه به دلایلی به امکانش فراهم نشد. گروه موسیقی در تکثیر و انتشار آلبوم کار با تهیه کننده به مشکل برخورد واجرای صحنهای آن منتفی شد. بعد هم این کار را برای شبکه دوم ضبط تلویزیونی کردیم که به صورت تک قسمتی پخش شد.هر قدر هم تلاش کردم تا دوباره نمایش را اجرا کنم به دلیل سفر سازندهی موسیقی کار این اتفاق هم مسیر نشد.
باید بگویم صداو سیما،پس از انقلاب در پیشرفت تئاتر عروسکی بسیار مفید و موثر عمل کرد و موجب گسترش این رشته شد.و اگر حضور شخصیتی مثل بهروز غریب پور در این حوزه نبود، تئاتر عروسکی ایران رو به افول میرفت.
جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی تهران
در نخستین جشنواره بین المللی نمایش عروسکی تهران که در مردادماه سال 1368 با ریاست دکتر علی منتظری برگزار میشد من و گروهم دو نمایش به صحنه بردیم. «نمایش لی لی حوضک» نوشته همسرم الیزا جوهری و حادثه در شهر عروسکها نوشته ژوزف که خودم ترجمهاش کردم،در هر دو نمایش مسعود صادقیان طراح عروسکها بود و در تالار محراب اجرا رفتیم.
در هشتمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران نیز که شهریورماه 79 با مدیریت دکتر مجید شریف خدایی برگزار میشد نیز نمایش «علی بابا وچهل دزد بعداد» را به اصرار ایشان روی صحنه بردم که به دلیل محدودیت زمان برای اجرا و تعداد محدود نوبت تمرین دلچسب واقع شد. در آن نمایش هم که تنها دو اجرا داشت، عادل بزدوده، علی پاکدست، مریم اقبالی و الیزا جوهری ( همسرم) با من همکاری داشتند.