در حال بارگذاری ...
گفت وگو با نازیار عمرانی نویسنده و کارگردان نمایش قیطریه

مبارزه زن ها برای تغییر در زندگی اجتماعی

ایران تئاتر:نمایش قیطریه یک نمایش زنانه است که پنج شخصیت زن با مشکلات شخصی و خاص خودشان مواجه هستند و عزم جدی دارند تا جایی مسیر زندگی‌شان را تغییر بدهند.اما جبر زندگی و جامعه مردسالارانه مانع جدی در تحقق چنین خواسته ای است.

نازیار عمرانی کارگردان نمایش کوشیده در ساختاری مونولوگ به درونیات این شخصیتها نقبی بزند. نمایشنامه قیطزیه پیش از این دربهار 94 با نام پنج روایت عاشقانه زنانه با بازی الهام پاوه‌نژاد، شبنم مقدمی، بهنوش بختیاری، نیکی مظفریان و پریسا قهرمانی نفع بنیاد برکت خوانش شده بود. در این اثر نمایشی ملودی آرام نیا، شقایق دهقان، معصومه رحمانی، فرزانه سهیلی، گیتی قاسمی نقش‌آفرینی کرده اند. همچنین آرزو رونقی دستیار کارگردان و برنامه ریز، علیرضا حبیبی طراح نور، علیرضا لاجورد عکاس، تصویربردار و گرافیست و مهدی اصفهانی ساخت تیزر این نمایش را برعهده دارد . نمایش قیطریه از 10 دی ماه تا 7 بهمن ماه هر شب ساعت 18:30 در تئاتر باران واقع در خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲ روی صحنه  رفت است. با نازیار عمرانی در باره ساختار و مضمون نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

 آیا انتخاب نام قیطریه برای نمایش جنبه مفهومی دارد؟

تمام اتفاقات رخ داده در نمایش در محله قیطریه رخ می دهد و به همین دلیل نام نمایش را قیطریه انتخاب کردم.

 

  آیا نمایش قیطریه برشی از حال ، احوال و نوع زیست زن طبقه متوسط شهری ایران است؟

 بله، چنین رویکردی در اجرای نمایشم داشتم. متن کار را بر اساس دغدغه ها اجتماعیم نوشتم و در نمایش از هرقشر و گروه فکری زنان برشی را می بینیم.میان پنج شخصیت نمایش زن پولدار،خانه دار، عادی ، تحصیل کرده، محروم و متوسط داریم .

 

 آیا واکنش و رفتارهای این شخصیت ها را بر اساس طبقه اجتماعیشان طراحی کردید؟

 بله، در یک جامعه با آدم هایی از طبقات مختلف روبه روهستیم و هرکدام از اینها دغدغه های خاص خودشان را ندارند که به هیچ وجه شبیه هم نیست . درنهایت و در فینال نمایش این دغدغه های مختلف به یک اشتراک نظر می رسند و هم هشان در یک دایره قرار گرفته اند و تمام اتفاقات نمایش در ساختار دایره ای شکل رخ می دهد و تاکیدی است که این سیکل همچنان ادامه خواهد داشت و هیچ تغییر مثبتی در درونش زخ نمی دهد .

 

بنابراین مثل فضای نمایش نگاه خوشبینانه ای به شرایط زنان ندارید؟

نه، نگاهم بدبینانه نیست.باید توجه داشته باشیم برای هرکدام از اینها زنها در بخش هایی از نمایش فرصت تغییر کردن را به وجود آوردم .اما خودشان تمایلی به این کار نداشتند.شخصیت اصلی نمایش (بابازی شقایق دهقان) می توانسته با توجه به اینکه در خانواده درستی بزرگ شد به جز اعتیاد مسیر دیگری را انتخاب کند و یا شخصیت دختر پولدار می توانسته رابطه اش را با مرد جوان کات کند. اما این کار را انجام نداد . شخصیت زن جوان نمایش (بابازی معصومه رحمانی) هم عزمی برای تغییر در نوع زندگیش و باردارشدنش نداشته است. این زن ها درکلیت نخواسته اند شرایط زیستشان را بهبود ببخشند و این نکته ، دغدغه اصلی من است که چرا ما زنها خودمان از شرایطی که برای تغییر کردن به دست می آوریم بهره برداری نمی کنیم.

 

جبر چقدر در این عدم تغییر زندگی زنان می تواند تایر گذار باشد؟

 همه چیز به این عدم تغییر ربط دارد.برخی از مواقع جبر آنقدر به آدم ها فشار وارد می کند که  شما دیگر انگیزه ای برای تغییر پیدا نمی کنید .

 

 اما در نمایش زن دستفروش فرصتی برای به وجود آوردن تغییر در زندگیش ندارد ؟

این زن در واقع اله مانی از زنانی هست که در گذشته خودشان باقی مانده اند و حال و آینده خودشان را فدای این گذشته می کنند .زن دستفروش نمایش نمادی از این نوع زنان است .خود من دوستانی دارم که درگذشته شان زندگی می کنند و آن را رها نمی کنند.

 

 آیا پنج شخصیت زن نمایش ماحصل تجربیات زندگی شخصی شما هستند؟

من هیچکدام از این شخصیت ها را از نزدیک ندیده ام و ساخته و پرداخته ذهنیتم هستند . اما نکته مهم این است که بعد از اتمام هر شب اجرا تماشاگران می آیند و اظهار نظر می کنند که جنس فلان شخصیت نمایش را می شناسند و دوستی و آشنایی شبیه آنها دارند.یکباری مخاطبی در ایستاگرام پیامی قرار داد که انگار خودش را درقالب زن خانه دار نمایش دیده و تحت تاثیر فضای نمایش قرار گرفته است . به همین دلیل بود که برای شخصیت های نمایشم اسم مستقل و مشخصی به کار نبردم.

 

به چه دلیل تمام شخصیت های مرد نمایش آدم های خاکستری و یک سویه ای هستند؟

معتقدم که مردان نمایشم خاکستری مطلق نیستند . مرد اصلی نمایش راکه خواننده معروفی است ،درنهایت با بازگشت به نزد زن و زندگیش تطهیرش می کنم .

 

 اما رفتارش را در جهت ارتباط با یک زن جوان پولدار را نقد می کنید؟

به خاطر رفتار زشتش نقدش می کنم و کارش اصلا قابل دفاع کردن نیست. این مرد در شرایط تغییری که در زندگیش به وجود آمده استفاده می کند و رویه زندگیش را عوض می کند .

 

به نظر می رسد این بازگشت مرد نزد زنش به خاطر وجود کودکی است که در راه دارد؟

 بهرحال یک چیزی دوباره این رشته گسسته شده زندگی زناشویی را به هم پیوند می زند.

 

 آیا استفاده از باران در نمایش کارکردهای مفهومی دارد ؟

دراصل باران سرفصل آشنایی زن و مرد و شروع تحول مرد و بازگشتش به خانه است. باران در نمایش همانطوریکه زن خانه دار اشاره گریه خداوند است و این دیالوگی است که من از حرف های مادرم استخراجش کردم . باران همه این شخصیتها را مورد پالایش قرار می دهد.

 

 مرد دیگر نمایش شوهر معتاد زن دستفروش نمایش است که اصلا خصلت های بشری ندارد و حتی به خاطر تامین پول مواد دختر شش ساله اش را می فروشد؟

اعتیاد در کشور ما به عنوان یک بیماری تعبیر می شود. اما بیماری خودخواسته ای است که خود شخص به سراغش می رود و انتخابش می کند و هیچکسی به طور مادرزاد معتاد به دنیا نمی آید. این نقدی بود که به رفتار این مرد دارم.برآیند این اعتیاد باعث می شود که حتی دخترش برای او مهم نباشد و او را بفروشد .

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 




نظرات کاربران