در حال بارگذاری ...
گفت وگو با ائوجنیو باربا به بهانه حضورش در ایران

تئاتر نه یک حرفه که یک الزام است

ایران تئاتر : «یوجینو باربا»  یکی از مهمترین چهره های تئاتر معاصر جهان و بنیانگذار گروه معروف تئاتر اودین، نیمۀ دوم بهمن ماه برای اجرای نمایش و برگزاری چند کارگاه های آموزشی پیشرفته، به ایران سفر می کندبه همین بهانه گفت و گوی مارگریتا بوردینو با او پیش روی شماست.

یوجینو (ائوجنیو )باربا در سال 1964  تئاتر ادین را  بنیان گذاشت و از آن روز تا کنون به عنوان یکی از انقلابی ترین کارگردانان در عرصه تئاتر مدرن  قلمداد می شود .زبان منحصر بفرد  باربا  در طول بیش از پنجاه سال فعالیت مستمر، برگرفته از سفرهای دور و نزدیک او به بسیاری از شهرهای دنیاست . مسیر زندگی او در سن نه سالگی و با مرگ  تدریجی پدر بیمارش که بسیار او را دوست می داشت، برای همیشه دستخوش تغییر می شود . با مرگ پدر، ائوجنیو ی  نوجوان معنای فقدان  و با  مهر  بی حد مادرش ، معنای  عشق  را توامان می آموزد . از کودکی سفر برای او معنای ویژه ای داشته است . معنایی مخلوط و وسیع  از آزادی، برخورد ، شناخت دیگری ، مزه کردن  چیزها و دانستن  ذائقه های  متفاوت .در هفده سالگی و پس از اخذ  مدرک دیپلم  برای تعطیلات تابستانی به نروژ می رود . قصد او سر کردن تعطیلات در نقاط شمالی اروپا و برگشتن به ایتالیا در پایان فصل تابستان جهت ادامه تحصیل  است . ائوجنیو ی جوان برای ثبت نام در دانشگاه  برنامه هایی دارد . تمام رشته های او  پس از برخورد با  دختری اثیری در نروژ پنبه می شود .آشنایی با آن دختر ... باقی ماجرا را کم و بیش خود او  تعریف خواهد کرد .

هنگام خروج از سالن و پس از تماشای فیلم مستند" سرزمینی که در آن درخت ها پرواز می کنند "[2] که به مناسبت پنجاه سالگی" ادین تیاتر " به نمایش درآمده بود، با ائوجنیو باربا برخورد کردم.فرصت مغتنمی بود که با او  گفتگو کنم و از او درباره  تئاتر مهاجرت  بپرسم . اینکه چطور یک مهاجر ایتالیایی  مهاجرت کرد ، دوام آورد و امروز  بر قله های تئاتر دنیا  نشسته است .

 

- ائوجنیو در نروژ !بعد از اتمام تحصیلات  سراغ تئاتر می رود .چرا ؟

 انتخاب تئاتر یا تئاتری شدن برای من یک انتخاب آرتیستیک نبود . در ابتدا تئاتر را انتخاب نکردم چون می خواستم یک  حرفه ای باشم . تئاتر وسیله ای بود که با ان می توانستم هویت و ملیتم را پنهان کنم . سال های پنجاه بود و تمام اروپا پر بود از مهاجران قانونی و غیر قانونی ایتالیایی . مخصوصن در نروژ  دو گروه مهاجر ایتالیایی بیشتر از باقی به چشم می خورد . کارگرها و دانشجو ها . که من هر دو تجربه  را زندگی  کرده ام .هم دانشجو بودم ، هم کارگر . آن سال ها دو حس متضاد در من  مشتعل بود . از یک سو قدردانی و از سوی دیگر انزجار .  مهمان نوازی و نژاد پرستی  دو خصیصه متناقض اما توامان آن سال ها بود . تصور می کردم به عنوان یک کارگردان یا بطور کلی یک هنرمند می توانم از پس این بزنگاه بر بیایم . احساس می کردم تئاتری ها آدم های دیگری هستند و می توانند تو را به  آدم دیگری تبدیل کنند . تو را بر اساس  زیبایی شناسی رایج قضاوت نمی کنند و برایشان رنگ پوست تو و  پاسپورتی که در جیب داری ، اهمیت ندارد .

 

- تو زندگی ات را وقف تئاتر کردی . دنیا را با تئاتر چرخیدی . اصلی ترین ماموریت " ادین تیاتر " را  امروز و بعد از گذشت  نیم قرن چه می دانی ؟

 من هماره تئاتر را یک راز در نظر اورده ام . میستری [3] به معنای واقعی کلمه . در آن دوران و در جوانی  برای سال ها در یک مکانیکی نروژی کار می کردم . آنجا جوشکاری می کردم و البته جوشکار قابلی بودم . در همچون محیطی اخلاق و منش کاری ابتدایی و البته اساسی است .باید به ابزار آلات ات توجه کنی . روغن شان بزنی و محیط ات را تمیز نگه داری . کوچک ترین جزئیات مهم است . کار زیاد است  و نباید از کیفیت کار بکاهی .باید گوش به زنگ باشی و بعد از اتمام کار از اینکه کارت را خوب انجام دادی احساس غرور کنی . من بر اساس همان ارزش ها" ادین تیاتر " را ساختم . متکی بر همان اصول اخلاقی و کاری که در آن مکانیکی کسب کرده بودم بازیگرانم را اماده می کردم و وضعیت ها را برایشان توضیح می دادم  . شرایط را با همان روش بر خودمان تحمیل می کردم . من بیشتر از انکه به واژه ماموریت قائل باشم دنبال آنم که ادین تیاتر امروز یک امر متناقص و فردا یک  امر بدیهی باشد.

 

- در تمام این سال ها آیا هیچ وقت  دلت برای ایتالیا تنگ شده است ؟

من نزدیک هفتاد سال از عمر خودم را خارج از ایتالیا زندگی کرده ام . عمری سرشار از اتفاقات  گوناگون . شناخت شگفتی ها و آدم های  رنگارنگ. آدم هایی  به ظاهر دور از هم ولی با احساساتی به غایت نزدیک  و مشابه . این آدم ها مدام عشق را به من یادآوری می کنند . من هیچ وقت دلم برای ایتالیا تنگ نشده است .

 

- تو به عنوان یک هنرمند انقلابی و یکی از بزرگترین کارگردانان تئاتر پژوهشی  در این دوره تاریخی که سرعت حرف اول را می زند و جهان مجازی در حال تسخیر  دنیای واقعی ماست ، آیا هنوز به کارکرد تئاتر اجتماعی  یا ضروت تئاتر خیابانی اعتقاد داری ؟

 من وقتی در دنیا سفر می کنم با بسیاری از گروه ها و اجراهای خیابانی  ، اجتماعی و  متعهد روبرو می شوم . تئاتر هایی که حاضر به ریسک همه چیز خود هستند . تئاترهایی که که ورای ایجاد یک سرگرمی فوری برای مخاطب عمل می کنند .تکنولوژی های جدید از راه می رسند . اما  کهنه ها هم همیشه هستند . همیشه لمس تن انسان توسط دیگری  و همیشه ارتباط  دو انسان باهم  ریشه اصلی تئاترباقی خواهد ماند . به قول شکسپیر جهانی بزرگتر از ورونا وجود دارد [4].

 

- بسیار خب ولی در این شرایط نقش تئاتر چه چیزی است ؟

 تئاتر در ابتدای قرن گذشته  اکثریت بود و  در ابتدای این قرن اقلیت است .  تئاتر اوضاع مساعدی ندارد . تاریخ تئاتر نشان می دهد که وقتی حرفه ی ما با سینما مواجه شد ، این هم عصری او را به سمت  دگردیسی و  کشف یک فرم بیانی جدید  سوق داد . البته من به آینده ی تئاتر امید دارم .من به هجوم بی وقفه ی نسل های  جدید برای دانستن این راز  امیدوارم . رازهای  پژوهیدن یک احساس ناب شخصی و حرفه ای .این نسل رابطه ی خاص  خودش با تماشاگرش را ارائه خواهد کرد . او به ضرورت  یک رابطه ی مستقیم میان تماشاگر و بازیگر پی خواهد برد حتی با وجود تکنولوژی های جدید  و تغییر  گسترده ی شرایط اجتماعی .

 

- چه توصیه ای برای بازیگران جوان داری ؟

 توصیه ، مخصوصن وقتی مجانی باشد خیلی خریدار ندارد . بازیگر اول همه باید از شرایط بیوگرافیکال  خود فرار کند .می خواهم بگویم گاهی اوقات  شرایط بیوگرافیکال بازیگر را به جاهای غلط هل می دهد . ولی دوست دارم بیش از هر چیز یادآوری کنم که تئاتر یک ضرورت فردی است .هم برای تماشاگر ، هم برای اجراگر

 مصاحبه کننده :مارگریتا بوردینو( Margherita Bordino)

مترجم : علی شمس

 

[2] Ii Paese dove gli alberi volano

[3] Mystery

[4] رمئو و ژولیت

 




نظرات کاربران