در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایشگاه مجموعه آثار رضا مهدی زاده در خانه هنرمندان ایران

صحنه به صحنه ؛زیبایی هنریِ چند چالش نظری

ایران تئاتر- فرهاد امینی: هر اجرا متنی است که نشانه‌های آن علاوه بر اجراعات مختلف بینامتنی و فرامتنی، حامل دلالت‌های ضمنی بسیاری هستند که همگی به بافت معنایی کل اثر متصل است.

«چیدمان اشیا به قصد اجرایی تئاتری»، این شاید ساده‌‌ترین تعریفی باشد که می‌توان از طراحی صحنه تئاتر  ارائه کرد، اما اگر این چیدمان را پس از تمام شدن اجرا، نه به قصد اجرایی تئاتری، بلکه به قصد برقراری ارتباطی بی‌واسطه مخاطب با اشیا، نمایش دهیم، چه رخ خواهد داد؟ خیال کنیم که بعد از یک اجرای تئاتری درهای سالن را باز کرده‌ایم و اجازه داده‌ایم تا مخاطبان آزادانه در میان صحنه بچرخند و بازی بسازند و عکس بگیرند و ..... درست مانند اینکه در بازمانده‌های یک اثر تاریخی می‌چرخند و آزادانه حرکت می‌کنند، حالا اگر این عناصر و اشیا را نه در سالن تئاتر بلکه در جایی دیگر، مثلا در یک نمایشگاه به نمایش بگذاریم چه رخ خواهد داد؟ این عناصر درست مانند اشیایی که از موزه بیرون آمده باشند در برابر مخاطب قرار می‌گیرند، تو گویی بازمانده‌های همان اثر تاریخی را به موزه آورده باشیم و به مخاطبان اجازه دهیم بی‌واسطه در میان این بازمانده‌ها بچرخند و حرکت کنند و دست به عمل بزنند، درست در همین نقطه عمل گرایی است که عملکرد موزه‌ای اشیا از دست می‌رود و جایش را به عملکرد اجرایی می‌دهد و این دقیقا همان کاری است که رضا مهدی زاده در صحنه به صحنه انجام داده است. صحنه به صحنه از جهات مختلفی یک چالش نظری محسوب می‌شود: چگونه می‌توان از بازنمایی به نمایش رسید؟ چگونه می‌توان یک اجرا را دوباره و این بار به شیوه‌ای تعاملی با مخاطب زنده کرد؟ اگر نشانه‌های یک اجرا را از بافت خاص آن جدا کنیم و در بافتی دیگر به نمایش بگذاریم چه رخ می‌دهد؟

یکی از آثار نمایش داده شده در این نمایشگاه، طراحی صحنه ی سقراط است، اثری که به قصد بازنمایی رویدادی در تالار وحدت اجرا شد، حالا ما در این نمایشگاه با نشانه‌هایی طرف هستیم که به قصد بازنمایی طراحی شده‌اند اما اکنون و اینجا در برابر ما نمایش را شکل می‌دهند، اجرایی تعاملی که از برخورد مخاطبان با اشیا شکل می‌گیرد. اینجاست که یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم تئاتر به چالشی نظری خوانده می‌شود: تئاتر خیال زنده نیست، بلکه واقعیتی است که در برابر شما قرار گرفته! می‌توانید حس‌اش کنید و در فضایش قدم بزنید و دستکاری‌اش کنید، روایت و قصه در ذهن شما شکل می‌گیرد، فاوست، دوزخیان روی زمین، سقراط، بی بی بیدل و .... اما خبری از خود اجراها نیست، اجرا در ذهن شما جریان دارد و اشیا و فضای متعلق به آن‌ها واقعیت مقابل شما را شکل داده‌اند، شما پیش می‌روید و واکنشی را به این اشیا نشان می‌دهید، این واکنش خود به خود به اجرایی زنده بدل می‌شود که در زمان حال جریان دارد، اجرایی زنده که متکی به اجرایی مرده است!

از سوی دیگر هر عنصری که در صحنه تئاتر به عنوان یک نشانه جای می‌گیرد لزوما دارای دلالت‌هایی غیر از دلالت‌های روزمره خود خواهد شد، در واقع هر اجرا متنی است که نشانه‌های آن علاوه بر اجراعات مختلف بینامتنی و فرامتنی، حامل دلالت‌های ضمنی بسیاری هستند که همگی به بافت معنایی کل اثر متصل است، اما در صحنه به صحنه، مهدی زاده این بافت معنایی اصلی را از نشانه‌ها جدا کرده و آن‌ها را دچار استحاله نموده است، مهدی زاده عین طراحی را به نمایش نگذاشته است بلکه هر کدام از آثار را به تجریدی‌ترین و پایه‌ای‌ترین عناصر آن اجرا تقلیل داده و به چیدمانی جدید دست یافته است، اما همچنان با نصب پوسترها و شیت‌های طراحی هر کدام از آثار به اتصال آنچه در نمایشگاه می‌بینم با اجرای که پیشتر بر صحنه رخ داده است تاکید می‌ورزد. گویی با شکافتن و از نو بافتن متن پیشین (اجرایی که رخ داده است) با متنی جدید با همان نشانه‌ها طرف هستیم. اجازه بدهید متن پیشین یعنی خود اجرای اصلی هر کدام از طراحی صحنه‌ها را متن مادر بنامیم، در چنین شرایطی متن جدید تفاسیری جدید را ایجاب می‌کنند و دلالت‌هایی کاملا تازه دارند اما در عین حال اولین ارجاع بینامتنی آنها ارجاع به متن مادر خواهد بود و همین امر نوعی سیالیت در دلالت‌های نشانه‌ای را ایجاد می‌کند که خود به خود توسط متن مادر محدود شده است، به دیگر سخن یکی از مرزهای محدوده تفسیری و نیت متن جدید (نمایشگاه صحنه به صحنه) متن مادر خواهد بود. شما به عنوان مخاطب به دیدن نمایشگاه می‌روید و با ستون‌هایی از کتاب مواجه می‌شوید که زیر آن‌ها بطری‌های یک‌بار مصرف آب معدنی و نوشابه پراکنده شده است، شما به عنوان مخاطب شروع به تفسیر می‌کنید اما می‌دانید که این کتاب‌ها شمایی از طراحی صحنه سقراط است، شیت طراحی و منبع الهام آن را بیرون در دیده‌اید و داستان را می‌دانید به همین خاطر است که تفسیر شما تفسیری آزاد و در عین حال محدود خواهد بود. ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که شروع به حرکت میان این اشیا می‌کنید، می‌توانید به آن‌ها دست بزنید، جابه جایشان کنید، عکس بگیرید و حرف بزنید، درست مثل یک نمایشگاه هنر مفهومی یا هنر پست مدرن، اما تفاوتی ظریف دریافت شما را از صحنه به صحنه متفاوت خواهد کرد، شما فراموش نمی‌کنید که این آثار حدود مشخص تفسیری وابسته به یک اجرای تئاتری دارند!

در پایان باید گفت که نمایشگاه صحنه به صحنه نمایشگاهی است که مارا به عنوان اهالی تئاتر به تفکر در باب مرز میان هنر اجرایی، تئاتر و هنر مفهومی و شرایط برهم کنش این حوزه ها وامیدارد و بدیهی است که می‌تواند منبع الهام جذابی برای اهالی طراحی صحنه باشد.

 




نظرات کاربران