یادداشتی بر نمایش «ویولن تایتانیک» به کارگردانی پیترو فلوریدیا
همراهی با دردی جهانی
ایران تئاتر- محمدباقر نباتی مقدم: کارگاه دکور سالن حافظ این روزها تبدیلشده است به اقیانوسی مواج و پرتلاطم که کشتی تایتانیک را بهسوی نابودی میکشاند.
کوههای یخی در انتظار این کشتی غولپیکر هستند تا تایتانیک این بار در مرکز تهران غرق شود. پیترو فلوریدیا کارگردان ایتالیایی با نمایش ویولن تایتانیک، چنان از داستانِ آشنای کشتی تایتانیک، آشناییزدایی میکند که تماشاگر پس از پایان نمایش، هزاران هزار تایتانیک در قوارههای کوچک را میتواند حس کند که در گوشه و کنار دریاها و اقیانوسها با موجی از انسانهای درمانده و مجبور به مهاجرت در تلاطم امواج، راه به ناکجا دارند. بسیاری از قایقهای مهاجران در دل تاریکشبهای دریا درهم میشکند و مردان و زنان و کودکان سوار بر کشتیِ رؤیا، رنگپریده و جانباخته به ساحل میرسند و ویولن مرگ در کرانههای مهاجرپذیر، نوای سوگ سر میدهد. مهاجرتهای از سر ناچاری انسانها، بهویژه در سالهای اخیر که جنگ و خشونتِ عریان مذهبی و قبیلهای، تجربهای ناگوار برای تاریخ بشری رقمزده است؛ دردی جانکاه است که چاره میجوید برای زخم نا سورش. کودکانِ جانباخته در این تجربه نابرابر، سهمی دردناکتر دارند و همین باعث شده توجه به امر مهاجران جدیتر و انسانیتر بشود و جوامع بشری از مدیران جهانی بخواهند به سرطان جنگ و وحشت پایان دهند.
ویولن تایتانیک در تهران، زخم نا سور این تجربه دهشتانگیز را برای تماشاگر-مسافرِ سیال در کشتی-صحنه بازگو میکند و از زبان و قوارهای آشنا؛ از خودمان و از عزیزان افغان، بهره میجوید تا بچشیم درد مردمان سوار بر تکهای چوب در دریای بیعدالتیها را. مای تماشاگر-مسافر با تصاویر بکر و زندهای روبرو میشویم در کشتی-صحنه ویولن تایتانیک که مدام در تکاپوی ساختن و آوار کردن و برساختن است.
بازیگران-مسافران کشتی تایتانیک با انرژی خوب و رفاقت با دیگر تماشاگران تازهمسافر، ایشان را با خود همراه میکنند تا در لحظهلحظه ساختن زندگی و تلاش برای ماندن و سپس نیستی در اقیانوسی که از هیچ ساختهشده کسی احساس تنهایی نکند و بلکه خود را در معرض این غرق شدن ببیند و تلاش کند برای زنده ماندن. بازیگران ویولن تایتانیک قواره پارچه سفید را در جایجای صحنه به رقص و حرکت وا میدارند و در پایان، تماشاگر-مسافران ایشان را چون ساقهای سبز و نونهال از زمین به آسمان برمیکشند تا این حقیقت عریان شود که دردمندان عالم تنها نیستند حتی اگر دریاهای طغیانگر شمال و جنوب، مهاجران را ببلعند. اینک انسانها در دردمندی شریک و همنوای ویولننواز تنهای شبهای جهاناند و با او همآواز در سرایش داستان زندگی. پیترو فلوریدیا ما را باتجربهای جدید آشنا میکند که مهمترین آن برساختن رؤیاها در بدترین شرایط زندگی است. سپاس از آرش عباسی که بانی این مشارکت در همراهی با دردی جهانی شد.