جشنواره تئاتر فجر به روایت حواشیالدوله (1)
شروع با ادای احترام به آتش نشانان
ایران تئاتر- حسین سینجلی : ایرانیان در شوک و اندوه حادثه دردناک آنش سوزی هستند تا جاییکه نمیشود کسی را پیدا کرد که هر آن جویای آخرین خبرها از وضعیت آواربرداری ساختمان پلاسکو نباشد. طبیعتا حال و هوای جشنواره هم متاثر از این اتفاق، کارش را با بُغض و بُهت آغاز کرد.
حادثه آتشسوزی پلاسکو آنقدر تلخ بود که به سادگی نمیشود از شوک آن خارج شد. در واقع نه تنها من، که همه ایران در شوک و عزای این اتفاق دردناک هستند تا جاییکه کسی را نمیشود پیدا کرد که هر آن جویای آخرین خبرها از وضعیت آواربرداری ساختمان پلاسکو نباشد. طبیعتا حال و هوای جشنواره هم متاثر از این اتفاق، کارش را با بُغض و بُهت آغاز کرد. و چقدر بجا بود که تعدادی از مسئولان جشنواره و هنرمندان تئاتر برای تقدیر و همدردی با آتشنشانهای فداکار به یکی از ایستگاههای آتشنشانی حوالی تئاترشهر رفتند.
راستش از زمانی که جشنواره آغاز شد دوباره سر و کله دوست همیشه همراه این رویداد «حواشیالدوله» پیدا شده و به روال همیشه به جای دیدن نمایشهای جشنواره و پرداختن به اصل جریان، از این سالن به آن سالن مترصد دیدن اتفاقی در حاشیه جشنواره است. چراکه باور دارد بعضی وقتها اتفاقهایی که در حاشیه یک رویداد مهم و بزرگ میافتد نه تنها اهمیت کمتری از اصل موضوع ندارد که میشود ار بین آنها به خیلی موارد دیگر پی برد. اصلا به همین خاطر به او «حواشیالدوله» میگویند.
امروز صبح اول وقت تلفنم زنگ خورد و صدای حواشیالدوله از پشت خط میآمد که میگفت بنویس و من هم گوش به فرمان نوشتم:
1) از مدتها پیش خودم را آماده کرده بودم که در ۳۵ سالگی جشنواره تئاتر فجر تا میتوانم تئاتر ببینم و هر روز که به آغاز جشنواره نزدیکتر میشدیم هیجانم برای دیدن کارها بیشتر میشد اما حادثه ساختمان پلاسکو به قدری تلخ و دردناک بود که دلهایی که قرار بود با داغ شدن تنور جشنواره گرم شوند، با آتشی که به جان آتشنشانهایمان افتاد، سوخت. اتفاقی که دومین روز جشنواره را به خاطر اعلام عزای عمومی توسط هیات دولت بیشک به یکی از غمگینترین روزهای جشنواره تبدیل کرد.
2) حواشیالدوله میگفت از طرف من به دوستان برگزارکننده جشنواره بگو کاش همه اجراها پیش از شروع به احترام حادثه دلخراش آتشسوزی یک دقیقه سکوت میکردند. البته این را هم گفت که بعضی از گروهها ظاهرا خودشان این کار را کردند. (اما احتمالا خبر نداشته که دبیرخانه جشنواره کل اجراهای روز اول را به آتشنشانها تقدیم کرده و در ه سالن هم به سادشان شمعهایی روشن شده است.)
3) نمیدانم مشکل از زودباوری و سادهانگاری من است یا واقعا دستهایی هستند که چوب به دست منتظر چرخی هستند تا به خدمتاش برسند. جریان از این قرار است که من هم مثل اکثر دوستداران و هنرمندان تئاتر به خاطر حضور سعیدخان اسدی و تیمش به عنوان افرادی که برای دومین سال پیاپی برگزاری جشنواره را برعهده دارند، توقع برگزاری جشنوارهای از هر جهت متفاوت و بهتر را نسبت به سالهای قبل دارم، ولی هنوز روز اول تمام نشده مسئله توزیع و فروش بلیط با انتقاد بسیاری مواجه شده. تا جاییکه محمد رحمانیان که با «20 نمایش کوتاه درباره سلفی» در جشنواره حضور دارد، در اعتراض به روند فروش بلیطهای کارش گفته که چنانچه شرایط اصلاح نشود ممکن است از حضور در جشنواره انصراف بدهد. گرچه به ساعتی نکشید خبرآمد که این نمایش همه روزه ساعت 19 بروی صحنه می شود و درگاه فروش بلیتش عوض شده .به هرحال وقتی افزایش تعداد سالنها و سرانه صندلیهای سالنهای تئاتر متناسب با افزایش جمعیت و گسترش جشنواره نیست، از این دست اتفاقها طبیعی است.
4) نصب بنرهای متعدد با تصاویر تعدادی از هنرمندان پیشکسوت تئاتر همچون؛ اکبر رادی، علی رفیعی، جعفر روالی، داوود رشیدی، بهزاد فراهانی و... در حدفاصل تئاترشهر تا تالار وحدت را خیلی پسندیدم. به هر کدامشان که میرسیدم نمیتوانستم بدون آنکه چند دقیقه خاطرات کارهایشان را مرور نکنم از کنارشان بگذرم. ولی با این حال تصاویر خیلیها هم نبود.
5) دیروز رفتم تئاترشهر تا نمایش «همه دختران من» را ببینم. قبل از شروع وقتی بروشور کار را دیدم نه تنها برای من بلکه برای اکثر تماشاگرها طراحی بروشور که یک چاقوی میوهخوری از آن آویزان بود خیلی جالب بود. حتی شنیدم استاد چکناواریان هم که به دیدن این کار آمده بود به شوخی به عوامل نمایش گفت:«یعنی نمایشتان آنقدر بد است که قرار است خودمان را بکشیم». در بین تماشاگرها هم زوجی بودند که به شوخی به هم میگفتند کاش ۶ نفر بودیم تا با یک دست کامل چاقو به خانه برمیگشتیم.
6) یک چیز دیگر که به نظرم خیلی ناراحت کننده است و امسال هم متاسفانه مثل دورههای قبل خیلی به چشم میآید این است که سعیدخان اسدی و دوستانش این همه زحمت میکشند و هر سال انواع و اقسام کارگاهها و ورکشاپهای متنوع و تخصصی را برای این همه دانشجو و فارغالتحصیلهای تئاتر و هنرمندای قدیمیتر برگزار میکنند اما هر سال از جمله امسال تعداد کسانیکه از این خیل عظیم تئاتری به این کارگاهها میآیند بعضا به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد.
7) گفتوگوی ما با این نکته تمام شد که حواشیالدوله میگفت درباره جشنواره در روزهای بعد باز هم خواهم گفت اما حرف امروزم را با با گفتن یک نکته به خودم و شما تمام میکنم. یادتان باشد برای اینکه ثابت کنید دوستدار جشنواره هستید و شکوه آن را دوست دارید، نه تنها من بلکه همه ایران از شما توقع دارند که مثلا زمان ورود به سالنها که احتمالا جمعیت زیادی جمع میشود، در نهایت آرامش نظم را رعایت کنید و همدیگر را هول ندهید! واقعا از کسی که خودش را مخاطب تئاتر میداند این رفتارها و کارها بعید است. یا اینکه وقتی تمرکز گروه و بازیگران با سر و صدای تماشاگران و یا صدای موبایلها بهم بخورد آن وقت از کسانیکه تماشاگران حرفهای تئاتر نیستند چه توقعی میتوان داشت. مخلص کلام اینکه حداقل شما کارتان را درست انجام بدهید تا من هم بتوانم به دیگران ایراد بگیرم.