در حال بارگذاری ...

قسمت دوم گفت و گوی شرق با علی نصیریان: با هم کنار مى آمدیم

روزنامه شرق امروز بخش دوم گفت و گوی خود با علی نصیریان را منتشر کرده است.

روزنامه شرق
وحید سعیدى _ مهدى قنبر

•پس از بازى در «ستارخان» انتخاب هاى شما به نوعى شد که انگار به سمت نقش هاى تاریخى مى روید. یعنى از قاضى شارع در «سربداران» تا ابوالفتح در «هزاردستان» و بعد حکیم در «گرگ ها» و بعد کمال الملک همه انگار با یک هدف مشخص و علاقه شخصى انتخاب شده بودند.
از نظر من شخصیت هاى تاریخى داراى پیشینیه و واقعیت هستند و مى شود آنها را تفسیر کرد مخصوصاً که على حاتمى هم همیشه از منظر خودش تاریخ را روایت مى کرد و من هم به تحلیل و تفسیر تاریخى او در سریال هایش عادت کرده بودم. علت این علاقه و عادت هم به خود حاتمى برمى گردد. او با بازیگر صحبت مى کرد و بعد بیشترین بار را روى او مى گذاشت، مثلاً هیچ وقت در اجراى نقش تفسیرش را به او تحمیل نمى کرد بلکه اول تفسیر و درک ما را از آن شخصیت مى خواست و بعد اگر گاهى حس مى کرد این تحلیل به روند سریال لطمه مى زند آن را تصحیح مى کرد و در این باره ما همیشه به توافق مى رسیدیم. در هزاردستان هم او فقط شخصیت ابوالفتح را براى من تعریف کرد و گفت: آدمى است با این ویژگى هاى سیاسى و شخصیتى حالا برو و این آدم را دربیار و باقى کار با من بازیگر بود که حس خودم را در این شخصیت بیرون بریزم.
•اولین حس خودتان از روبه رو شدن با ابوالفتح چه بود؟
حس من این بود که ابوالفتح آدم تودارى است و خیلى باز و واضح عمل نمى کند براى همین من باید این مرموزى و سکوت و سکون را در او نشان دهم. به خصوص گریم خاص و لباسى که به تن کردم هم این شخصیت را بیشتر برایم ساخت و چون حاتمى هم دخالتى در تصورات من نمى کرد و به تذکرات جزیى که خیلى هم کارساز بود اکتفا مى کرد، باعث شد من این حس را تداوم دهم و او را به یک شخصیت خاص تبدیل کنم.
•این روند براى شما سخت نبود؟
چرا، اتفاقاً من همیشه از این مسئله ناراضى بودم و مى گفتم على دیر به ما دیالوگ مى دهد و دلهره و اضطراب ما بیشتر مى شود. چون اگر شب قبل دیالوگ ها را مى خواندیم هم به زبان مسلط مى شدیم و هم از اضطراب ما کم مى شد مخصوصاً با آن دیالوگ هاى سختى که جزء نوشته هاى حاتمى بود. یادم هست در کمال الملک در سکانسى که مربوط به موزه لوور بود دیالوگ من آنقدر طولانى بود که وقتى على آن را به من داد گفتم این که خودش یک نمایشنامه است چطورى این را در فاصله زمانى کوتاه حفظ کنم. با این حال همیشه با هم کنار مى آمدیم و نمى خواستیم خیلى بهش فشار بیاید.
•دلیل خودش از این شیوه کار چه بود؟
تفسیر على این بود که دوست داشت این دیالوگ ها براى بازیگر تازه باشد و از قبل آن را نخوانده باشد .او معتقد بود حس اولیه دریافت متن به بازیگر خیلى مهمتر از حسى است که او در مدت طولانى به دست مى آورد با این حال چون فضاى کار ما کاملاً دوستانه بود همه این مسئله را پذیرفته بودند و گاهى هم از این شیوه کار لذت مى بردند.
•شما بازى در «هزاردستان» را هم زمان با «سربداران» پذیرفتید، کار با دو کارگردان که شیوه هاى کارشان هم با هم متفاوت است چه حسى برایتان داشت.
البته من زمانى به «هزاردستان» دعوت شدم که یک وقفه دوماهه در «سربداران» برایم تعیین شده بود و در این فاصله بیکار بودم که همان فاصله را به طور فشرده به «هزاردستان» اختصاص دادم. چون اصولاً نمى توانم همزمان چند کار را با هم بپذیرم، الان هم با همان شیوه کار مى کنم. وقتى هم که حاتمى پیشنهاد بازى داد گفتم فقط در این فاصله دو ماهه مى توانم سر صحنه بیایم که او هم گفت خیلى عالى است چون کار ما هم با شما در همین فاصله تمام مى شود.
•حس خودتان از ماندگارى کارهاى على حاتمى چیست و دلیل آن را در چه مى بینید؟
به نظر من یکى از بخش هاى مهم در کارهاى حاتمى انتخاب بازیگر براى نقش هایى که در ذهنش داشت بود. این که چه بازیگرى چه نقشى داشته باشد خیلى مهم است و آنچه که در این کار اتفاق افتاد درست بودن انتخاب ها بود. انتخاب عزت الله انتظامى، جمشید مشایخى و داوود رشیدى به خاطر دید خوب و عالى او از بازیگرى و کارگردانى بود.
•به نظر مى آید کار با کارگردانان جوان براى شما تبدیل به یک مشخصه شده باشد یعنى یک جورهایى بهشان اعتماد دارید. این اعتماد حتى به آثار قبل از انقلاب هم برمى گردد. کار با محمدعلى نجفى، مسعود جعفرى جوزانى، ابراهیم حاتمى کیا و حسن فتحى براى یک بازیگر پیشکوست چه ویژگى اى دارد.
من اعتقاد دارم نسل هر دوره استعدادهاى خاص خودش را دارد و اصلاً فکر نمى کنم که استعداد متعلق به نسل خاصى بوده و حالا خیلى مانده تا جوان ها به آن قابلیت ها برسند چون در میان آنها استعدادهاى کم نظیرى دیده ام. البته اتفاق هم افتاده که ریسک کرده ام و با آدم هایى کار کرده ام که کارشان خوب از آب درنیامده مخصوصاً این اتفاق خیلى در تلویزیون برایم افتاده اما این دلیل نمى شود که من با جوان ها کار نکنم.
•شما یک گروهى بودید که بازیگرى را با هم شروع کردید و به تناسب با هم بازى هاى متفاوتى داشتید خودتان چه قدر هنوز به این تداوم بازى در کنار هم و حس گرفتن از یکدیگر معتقدید.
اتفاقاً این خیلى مهم است چون اگر در سینماى جهان هم دقت کنید مى بینید کارگردانانى مثل کوروساوا یا برگمن یک گروهى داشتند که با اندیشه هاى تئاترى هم کار مى کردند. مثل همان قبل انقلاب که گروه ما با مهرجویى کار کرد و بعد این تداوم را با على حاتمى حفظ کرد. حسن این کار به این است که چون ما با نقاط قوت و ضعف هم آشناییم، بده بستان هاى بازیگرى مان در حد عالى است و کارگردان هم خیلى از این جهت راضى مى ماند.
•پس انتخاب على حاتمى در «هزار دستان» هم براساس همین اندیشه انسجام گروهى شکل گرفته بود.
بله، او دقیقاً نقشه اش این بود که تمام نخبه هاى تئاترى را در کارش داشته باشد. وقتى آمد به من پیشنهاد بازى داد و گفت که من دوست دارم همه باشند و حیف است که تو نباشى، حتى اگر یک نقش کوچک دو ماهه باشد. حتى اشاره کرد به این که مى خواهم در این کار آلبومى از هنرمندان قدیمى حضور داشته باشند و به جرات مى توانم بگویم که در مورد هزاردستان او بیشترین حساسیت را داشت و حتى نقش هاى درجه دو و سه را هم به تئاترى هاى ما مى داد.
•حضور شما در تلویزیون با کارهاى منحصر به فردى مثل گرگ ها، هزاردستان و سربداران در خاطر همه مانده اما در ادامه شما به سمت کارهاى تلویزیونى اى رفتید که گاهى حس مى شد کاش نصیریان هیچ وقت سراغ این نقش نمى رفت، چرا این اتفاق افتاد؟
این مسئله یک بخش اش مربوط به خود من است و یک بخش اش مربوط به سازندگان سریال هاست. این که چرا قبول کردم بیشتر به خاطر حضور بود. وقتى کارى درخور وجود ندارد چاره اى نیست که از نظر خودم بهترین را انتخاب کنم. وقتى قصه ها را مى خوانم حس مى کنم نسبت به قبل خیلى سست تر و شل تر شده حالا ایراد از سوژه و مضمون است یا از نگارش آنها نمى دانم.مقدارى هم به ساختار تلویزیون ما برمى گردد که بازیگر هم مجبور است در این فضا که مقبولیت بیشترى از طرف تماشاچى عام دارد بازى کند چون اگر منتظر کار مناسبى باشد باید کنار بماند و کاملاً فراموش شود. وگرنه خودم همواره از کارهاى خاص و تاریخى و پرمحتوا استقبال مى کنم.
•به عنوان آخرین سئوال آیا دوست ندارید دوباره به تئاتر برگردید؟
خیلى دوست دارم اما تئاتر گروه مى خواهد که من آن گروه منسجم را ندارم. اگر در گذشته تئاترهاى ما کاملاً منحصر به فرد بود فقط به خاطر گروه منسجمى بود که با همت بسیارى از اساتید به وجود آمده بود اما حالا وضعیت تئاتر هم مثل کارهاى تلویزیونى و سینمایى آنقدر روشن نیست که حتى بتوانیم گروهى را تشکیل دهیم.