در حال بارگذاری ...

آرتور میلر از نگاه علیرضا نادری، نمایشنامه‌نویس و کارگردان

چطور می‌شود درباره میلر حرف زد وقتی که او را در این کشور تنها به عنوان یک نمایشنامه‌نویس خوب می‌شناسند و بس! متاسفانه هیچ توجهی به کیفیت تولید آثار میلر نمی‌شود نه اینکه ما شرایط فرهنگی و اجتماعی تولید آثاری مشابه آثار او را نداشته باشیم بلکه باید گفت ما اصلاً میلر نداریم.

فهیمه خضرحیدری: علیرضا نادری که فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر است از دهه هفتاد تاکنون بیش از هر چیز به دو مقوله کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی توجه داشته . اما آنچه که نادری را به شهرت رساند اجرای نمایش” پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد” در جشنواره دانشجویی 1374 بود. نمایشی جنجا‌ل‌ برانگیز که باعث تعطیلی جشنواره برای یک سال و تبدیل به خبری بین‌المللی شد. ” پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد” نمایشی کاملاً ضد جنگ بود. نادری البته این نمایش را بار دیگر در سال 1381 روی صحنه برد.
او می‌گوید:« می‌خواهید درباره میلر صحبت کنیم؟ خدا بیامرزدش ولی به نظر می‌رسد که میلر سال‌ها پیش در ایران مرده است» و توضیح می‌دهد که: «چطور می‌شود درباره میلر حرف زد وقتی که او را در این کشور تنها به عنوان یک نمایشنامه‌نویس خوب می‌شناسند و بس! متاسفانه هیچ توجهی به کیفیت تولید آثار میلر نمی‌شود نه اینکه ما شرایط فرهنگی و اجتماعی تولید آثاری مشابه آثار او را نداشته باشیم بلکه باید گفت ما اصلاً میلر نداریم.»
نادری که در سال 1382 نمایش ” چهار حکایت از چندین حکایت رحمان” را روی صحنه برد شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ما را پس از جنگ مشابه شرایطی می‌داند که میلر در آن”مرگ دستفروش” را نوشت و می‌گوید:« ما این موقعیت‌ها را داریم. در جریان جنگ و سازندگی آدم‌های زیادی تخریب شدند ولی آیا ما آن آدم‌ها را در آثارمان می‌بینیم؟»
نادری معتقد است که اگر قرار است بزرگداشتی از میلر نزد هنرمندان ایرانی صورت بگیرد این بزرگداشت بیش از هر چیز باید شامل توجه به نگرش میلر به زندگی و انسان‌ها باشد.
ما در چه حالیم؟
نویسنده نمایشنامه”سعادت لرزان مردمان تیره روز” می‌گوید:« ما بهتر است مرثیه خودمان را بخوانیم، میلر که نویسنده بزرگی بود، در سرزمین خودش خوب می‌شناسندش و در گوشه و کنار جهان هم با او آشنا هستند ولی ما خودمان در چه‌ حالیم؟ مشغول چه کاری هستیم؟ در تاریخ پنجاه شصت سال گذشته ایران صدها مبارز برای حقوق کارگران تلاش کردند ولی اکنون کدام کارگر 8 ساعت در روز کار می‌کند؟ و آیا با 18 ساعت کار هم می‌تواند زندگی خود را اداره کند؟ اینجاست که ما باید تاسف بخوریم. ما درباره آدمی به نام آرتور میلر حرف نمی‌زنیم بلکه درباره یک نوع نگرش صحبت می‌کنیم. نگرشی که آدم‌های واقعی با همه دردهایشان را در کار هنری وارد می‌کند.»
نادری معتقد است که تئاتر هنوز برای عده‌ای بازی و تفریح است در حالی که جهان مخلوق آدم‌هایی مثل میلر، اونیل و بسیاری دیگر از همفکران آنها و میزان فهم آنها از زندگی و آدم‌ها موضوعی جدی و اجتماعی است. او می‌گوید:« می‌دانید که میلر قرن بیست‌ویکم را درک نکرده و در قرن بیستم مارکس و نیمه‌ به عنوان دو غول بزرگ قرن ظهور می‌کنند. در این میان توجه میلر بیشتر معطوف به مارکس است. نگاه عدالت‌خواهانه، ضد کاپیتالیستی و ضد سانسور مارکس تاثیر زیادی روی میلر دارد.»
عصیان علیه سرمایه‌داری
علیرضا نادری ضمن تاکید بر جنبه‌های انسان دوستانه آثار میلر می‌گوید:« ”مرگ دستفروش” میلر منجر به بنیانگذاری سازمان‌های تامین اجتماعی در جهان شد. نه اینکه میلر این اثر را بنویسد تا سازمان تامین اجتماعی به وجود بیاید بلکه نگاه او به اجتماعی که بدل به غول صنعت شده انسان را لابه‌لای چرخ دنده‌های عظیم سرمایه‌داری له می‌کند، نگاهی بود که در زندگی و سرنوشت خیلی از آدم‌ها موثر واقع شد و مسلماً سیاستمداران و اقتصاد دانان در یک شرایط سالم می‌توانند از مفاهیم عمیق در آثار میلر بهره‌ بگیرند.»
نادری پیش از این با نمایشنامه ”سعادت لرزن مردمان تیره روز” جایزه بهترین نمایشنامه جشنواره تئاتر فجر سال 1379 را به خود اختصاص داد و این همان متنی بود که برداشت‌های میلری را از کارهای او پررنگ‌تر کرد تا آنجا که اکبر رادی این نمایشنامه را نمایشنامه‌ای میلری خواند.
اومی‌گوید:« باید بکوشیم تا نگرش آدم‌هایی مثل میلر را که نویسندگانی انسان دوست هستند در کارهای خود وارد کنیم. پس باید از خودمان بپرسیم مردم سرزمین ما، مشکلات آنها و بحران‌های جامعه‌مان واقعاً چقدر در آثارمان حضور دارند؟»
فصل مشترک با میلر
علیرضا نادری در توضیح ویژگی میلری آثار خود می‌گوید:« فصل مشترک یا وجه تشابهی که می‌تواند بین آثار من و میلر وجود داشته باشد، این نکته است که من آنچه را که زندگی کرده‌ام نوشته‌ام. زندگی من در آثارم خیلی تجلی داشته است شاید نگاه تقریباً یکسان به شرایط اجتماعی نیز در این میان مطرح باشد.»
نادری تاکید می‌کند:« یک متن نمایشی باید دو ویژگی داشته باشد، اول اینکه در موضوع خودش دایره‌المعارفی باشد درباره انسان و زندگی و دیگر اینکه بیانگر مقدار آگاهی هنرمند از زندگی‌ای باشد که تا آن لحظه زیسته و این هم برمی‌گردد به سن و سال و تجربیات و زمان و مکانی از کره زمین که او در آن قرار گرفته است.» نمایشنامه از نظر نادری چیزی خارج از این دو ماهیت نمی‌تواند داشته باشد.
مکانیسم خلق اثر را از میلر بیاموزیم
نادری می‌گوید:« چیزی که شاید خیلی مهم است، تاثیر میلر بر ادبیات دوران خودش است. زندگی هر شخص از مهمترین عواملی است که منجر به خلق اثر هنری می‌شود. میلر هم یک زندگی پر نوسان را پشت سر گذاشته که روی آثارش هم تاثیر فوق‌العاده گذاشته است. نه اینکه زندگی خود را به صورت یک اتو بیوگرافی بنویسد، نه ولی او توانسته کوران حوادث، شکست‌ها، ناامیدی‌ها و دردهای زندگی‌اش را در اثر هنری وارد کند و فصلی مشترکی بیابد میان زندگی واقعی و تئاتر.»
انتقاد علیرضا نادری از جریان نمایشنامه‌نویسی در ایران این است که بحران‌هایی که جامعه و مردم پشت سرگذاشته‌اند و شرایط پرفراز و نشیبی که همواره در سرزمین ما بوده است کمتر در آثار هنری منعکس شده و نقطه‌ تلاقی هنرمند زندگی در این آثار کم‌رنگ است. نادری معتقد است این آن چیزی است که ما باید از میلر بیاموزیم.