در حال بارگذاری ...
مواجهه‌ای غریب با پرفورمنس بادکنک نوشته و کار بوکیه شووگمن از کشور هلند اجرا شده در فجر 35

پرسشگر یا کودک

ایران تئاتر-رضا آشفته: بادکنک چه می‌خواهد بگوید؟! شاید پرسش‌گری تنها راه مواجهه بهتر با آثار هنری است. حالا این اثر می‌تواند در هر دسته‌بندی‌ای قرار بگیرد.

به نظرم بادکنک برای ما که کمتر با چنین آثاری مواجه می‌شویم، بسیار غریب می‌نماید و ما از ابتدا یا با آن بیگانگی خود را آشکار می‌کنیم و از سوی دیگر؛ همچنین تلاش نخواهیم کرد با آن انس و الفتی نیز برقرار کنیم. شاید به همان دلیل پرهیز از ناشناخته‌هاست که در ما این درنگ را ایجاد می‌کند که نمی‌توانیم با امر بیگانه خیلی زود دوست و آشنا شویم. شاید هم ذائقه و میل درونی‌مان با آن سازگار نیست و شاید فراتر از این حرف‌ها ما هنوز مسیر تاریخی و سیر اجتماعی پذیرندگی چنین آثاری را نیافته‌ایم. اینکه الآن بومیان آفریقایی که از تمدن به دور هستند، با پیتزا یا اسپاگتی به‌عنوان نوعی خوراک چگونه برخوردی می‌کنند، در زمانه ما نیز در برخورد با برخی از آثار اروپایی چنین حکمی وجود دارد. غریب بودن خوراک هنری و نبودن ذائقه می‌تواند حتی مشکل‌ساز باشد.

باآنکه برخی از هنرمندان ما به‌ظاهر سعی می‌کنند خود را مترقی و همگام با پیشرفت‌های روز جهان نشان دهند اما این اصلاً سنخیتی باروحیه‌ی عموم مردم که باید مخاطب و مصرف‌کننده چنین آثاری باشند ندارد؛ اما طرح پرسش یک‌راه حل اساسی است، برای اینکه دستکم این آشنایی‌زدایی در مواجه با چنین آثار بیگانه‌ای به‌مرورزمان به درک و دریافت راستینی مبدل شود. به‌هرروی، ما نیازمند ارتباط با جهانی هستیم که بخش عمده‌ای از آن با ما بیگانه است و بخشی از آن را نیز به‌ضرورت ارتباطات زودتر از آن خودکرده‌ایم مثل موبایل و اینترنت که فضاهای مجازی ما را ازآنچه باید اشباع کرده‌اند و البته گاهی نیز به بیراهه می‌رویم چون راه و رسم دقیق مواجهه را نمی‌دانیم!

بادکنک در آغاز با افکت، موسیقی و یک منبع نوری چپ‌نما، منجر به باد شدن بادکنک‌هایی می‌شود که غول‌آسا می‌نمایند. هدف نوعی تحریک تجسمی است و ما در این رابطه تخیلمان تحریک می‌شود که برای مثال فوک دریایی یا نهنگ را در مواجهه با این بالون‌های باد شده‌ی غول‌آسا حس کنیم.

از سوی دیگر این دو غول کوچک و بزرگ هوس می‌کنند که با تماشاگران بازی کنند. بازی شگفتی است. اول اینکه هر بار یک نفر از تماشاگران را می‌بلعند و بعد وسط صحنه رها می‌کنند؛ و آن بالون بزرگ‌تر بعدتر بالون کوچک‌تر را می‌بلعد و بعدازآن هم یک سفیر یا کسی که از بطن آن متولد می‌شود می‌آید برای انجام یک دعوت در مهمانی! این مهمانی می‌تواند سفر به زهدان مادر را در ابتدای ورود در دل یک نهنگ یا هر چیز دیگری تداعی بخشد. این دیگر بستگی به تخیل و زاویه دید تماشاگران دارد که ضمن کنجکاوی برای ورود به دل آن بادکنک یا بالون، از لحظه ورود می‌تواند بنا بر سفر ذهنی‌اش دراین‌باره تخیل کند. این همان هدف عمده چنین مواجهه‌ای است! اینکه تجسم تماشاگران به کار گرفته شود و بی‌آنکه ایده‌ی مشخصی در کار باشد، بتوان بنا بر پیشنهادهای پیش روی در این مواجهه، تخیل هر یک از تماشاگران را به اقتضای میل و ضرورت درون تحریک کنند. این نوعی مشاهده و مکاشفه است که بازتاب شهودی‌اش می‌تواند در درازمدت نیز در تماشاگرانش باقی بماند. البته اگر همان روحیه پرسشگری باشد که جنس مواجهه را سروسامان دهد وگرنه با رد کلیت آن، دیگر بستر تخیل و مواجهه نیز ویران خواهد شد و تخیل الکن باقی می‌ماند و در آن نطفه‌ای برای بازاندیشی در دیده‌ها و شنیده‌ها پیش نخواهد آمد و پرفورمنس به پیامدی درخور تأمل منجر نخواهد شد که برای برخی از تماشاگران در همان تالار سمندریان چنین چیزی عیان بود. آنان که پرسش‌گر یا کودکانه به موضوع برخورد می‌کردند، زودتر درگیر با آن چیزی می‌شدند که برای چنین رویدادی در نظر گرفته‌شده بود.

ما بادکنک را دیدیم و در آن مشارکت کردیم که بخشی از پیکره اجرا باشیم. شاید این همان روال غیرمتعارفی باشد که در تئاتر نیست اما در پرفورمنس چنین کنش مندی آشکاری برای ایجاد رویداد و فراتر از آن به‌کارگیری تخیل و تفکر در لحظه برای ایده پردازی صورت می‌گیرد و بادکنک اکثریت را راضی نگه می‌داشت هرچند که برخی انتظار ندارند در جشنواره تئاتر فجر به‌جای تماشای تئاتر شاهد اجرای پرفورمنس باشند.

 




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نظرات کاربران