معرفی اثری از امیر امجد
تحلیل بر نمایشنامه «تور عروسی»
ایران تئاتر_تهمینه مفیدی:میراث اجدادی، قهوه قجری و نمادها و نشانهها خوابوبیداری از ویژگیهای همیشگی روایاتیاند که در بستر دوران قاجار رقم میخورند. روایاتی که وقایع جنبش مشروطه نقش پُررنگی را در آنها بر عهده میگیرد.
«تور عروسی» روایت روزگارِ خانوادهایست که بهواسطه جنبش مشروطه، دگرگون میشود. مهلقا و ماهبانو که با یکدیگر خواهرند، خود را برای مراسم ازدواجِ جیران (دختر مهلقا) آماده میکنند. شوهر ماهبانو، داوود سالیان پیشازاین در روز عروسیاش کشتهشده و هنوز که هنوز است رخت سیاه دربَردارد. شوهر مهلقا، یدالله قزاقی است که در خلقوخوی همچون بسیار مردان دیگر آن زمان، زن را تنها برای فراهم آوردن اسباب آسایشش میخواهد و در خانه حرف، حرفِ اوست. دو خواهر که یکی سپیدی رختش به سیاهی بختش بدل شده و دیگری مدام در دلهره و ترس از مردش میسوزد، در حالِ آماده کردن لباس عروسی، برای جیراناند. جیرانی که نیست تا آن را بر تن کند و در بحبوحه بگیر و به بندهای مشروطه پا به خیابان گذاشته است.
همین ورودِ زنی از نسل تازه به خیابان، نویددهنده تغییری تازه در زیست زنان است. زنانی که تا پیشازاین در پستوهای اندرونی کزکرده بودند و وقایع بیرون از خانه را از زبانِ مردها میشنیدند. مهلقا و ماهبانو تنها تصویر گنگ و دور از عمارت شمسالعماره و مدرسه دارالفنون دارند. بناهایی که نماد آشنایی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، معماری اروپایی و پایان حکومت استبدادی است. زنهایی که تاکنون سهمی از این دگرگونیها نچشیدهاند و حتی این بناها را از نزدیک ندیدهاند. بااینهمه نوید خوش، اما اتفاقات شومی درراه است. اتفاقات شومی که جیران پیش از رخ دادنش از آن میگوید «بگو راست است کلاغها، یک دسته کامل یورش بردهاند به بیرق ایران بر بامِ شمسالعماره و هر چه عسگرها تیر انداختهاند جُمب نخوردهاند از جا؟»
شهر کنف و یکون شده، یدالله شوهر، مهلقا آمده از پشته کشتهها حرف میزند و از بوی خون مدام دلآشوب میشود، جیران هنوز نیامده و مشروطهخواهی به نام رسول وارد خانه شده و دنبال شوهرِ خیانتکار جیران میگردد. درگیری بیرون از خانه به اندرونی کشیده میشود. یدالله به گمان و از رنج اینکه دخترش را در شلوغی خیابان کشته، میمیرد. مهلقا از پریشانی به دنبال جیران سر به خیابان میگذارد و رسول قصد جان ماهبانو را میکند که جریان بالباس مردانه سر میرسد و او را خلاص میکند.
میراث اجدادی، قهوه قجری و نمادها و نشانهها خوابوبیداری از ویژگیهای همیشگی روایاتیاند که در بستر دوران قاجار رقم میخورند. روایاتی که وقایع جنبش مشروطه نقش پُررنگی را در آنها بر عهده میگیرد.
شوهر ماهبانو با قهوه قجری کشتهشده، یدالله از رنج قتل دخترش مرده، داماد خانه به دستِ یدالله و عاشق جیران به دستِ خودِ او به خون نشستهاند. میراث سیاهبختی و طلسم خانوادگی به نسلهای بعد سرایت میکند، این موتیفِ مدام روایاتی ازایندست است.
رفتار جیران که برای افشا کردن خیانت همسر مشروطهخواهش به هممسلکانش، بالباس مردانه راهی شمسالعماره میشود، نشان از دو تعبیر دارد، یکی آغاز حضور زنان در اتفاقات سیاسی و اجتماعی و دیگر آنکه گرچه جیران زنی است که پا به خیابان گذاشته و توانسته مشروطهخواهان را نجات دهد، اما نباید از یاد برد که او به لباس مبدل (لباس پدر) خواست خود را انجام داده است و نه در قامت زنی که در جامعه ایران آنوقت زندگی میکند و نفس میکشد و این خود نشان از محدودیتهای زنان دارد.
از سوی دیگر جیران که طرفدار مشروطه است، تپانچه پدر را برمیدارد و ناخواسته به ضرب گلوله آن رسول مشروطهخواه را از پای درمیآورد و برعکس او، پدر که قزاق است و برای سرکوب جنبش پا به خیابان گذاشته، داماد خائن به مشروطه خود را در لباس زنانه به قتل میرساند. اتفاقاتی ازایندست در میانه انقلابها و بزنگاههای مهم هر سرزمینی قابل پیشبینی است. در حقیقت نویسنده با به میان کشیدن این اتفاق قصد دارد، به آدمها وجوه خاکستری تزریق کند و از تقسیم آنها به سیاهوسفید بپرهیزد. دلرحمی یدالله خشن و مستبد در پرهیز از قتل مشروطهخواهان نیز راهی برای رسیدن به این مقصود است.
بااینهمه نویسنده نتوانسته آنطور که بایدوشاید از عهده شخصیتسازی برآید و آنچه در روایت دیده میشود به تیپ بیشتر طعنه میزند. مهلقا زنی زیر سلطه مرد، مه بانو زنی سیاهبخت، یدالله مردی مستبد و از جیران جز زنی عاشق تا صفحات پایانی چیزی نمیدانیم. ما در لحظه و بهصورت کاملاً سطحی با وجوه شخصیتها آشنا میشویم. یدالله با همه خشونتش از در خانه داخل میشود و تمام وجناتش حکایت از مردی مستبد دارد و لحظهای بعد درمییابیم که دخترش را آنقدر دوست میدارد که از بیرون رفتن او آنقدرها برانگیخته نمیشود و لحظه دیگر متوجه میشویم که او نتوانسته بهفرمان تیراندازی به مردم عمل کند و تنها یک نفر را کشته که از عذاب آن مدام بوی خون به مشامش میرسید و دلش آشوب میشود.
وقایع جنبش مشروطه قطعاً بستر مناسبی برای شکلگیری نمایشنامههای دوران قاجار است. بااینهمه، تولید نمایشهایی ازایندست با خط سیری نزدیک به هم و حتی وجود همیشگی قهوه قجری، طلسم اجدادی و اسامی تکراری نظیر مهلقا و ماهبانو و جیران از اعتبار و جذابیت این روایات میکاهد.