در حال بارگذاری ...
تاملی بر نمایش «واپسین رویا»:

جدال انگاره ها با واقعیت

ایران تئاتر- علی رحیمی: نمایش «واپسین رویا» به دنبال نمایش یک جدال عقلی میان انگاره ها با واقعیت است که زیرساخت های خود را بر پایه دیالکتیک بنا نهاده است.

اعداد ردپای شفاف و تأثیرگذاری در لابه‌لای معماری ها، آداب و رسوم، فرهنگ ها و حتی ادیان و افکار گذشتگان داشته اند؛ تا آنجا که فیثاغورث معتقد است که اعداد ماهیت جهان را به تصویر می کشند. لذا وقتی در نمایشی به طور محسوس بر عددی تکیه می شود، بدین مفهوم است که پایه های نمایش بر تفسیر آن عدد استوار است.

نمایش واپسین رویا نیز در این قالب مفهومی می گنجد. همه چیز با 2 شروع می شود: 2 آدم(فرشته زندگی و مرگ)، 2 لیوان، تخته نردی مملو از 2 (دو تاس، مهره های دو گانه سیاه و سفید و صفحه ای دو بخشی) و حرف هایی که مملو از قطب های دوگانه است تا تداعی گری باشند برای یک جدال عقلی که زیرساخت های خود را بر پایه دیالکتیک بنا نهاده است. لذا وقتی قرار است در مورد نمایش واپسین رویا صحبت کنیم باید معنا و مفهوم این عدد اسرار آمیز را درک نماییم.

دو، نشانه قطب های متضاد است، عددی که از وحدت دوری می جوید و در برگیرنده مفاهیمی است که در ضدیت تجلی می یابند و شاید به همین دلیل است که آن را نماد گناه ناشی از انحراف خیر اولیه به شمار می آورند و برای نمایش ناپایداری و گمراهی از آن بهره می گیرند؛ حتی اگر آنگونه که افلاطون مطرح می کند در بردارنده ارتباطی باشد که عامل سوم را معرف گردد، نگاهی که رضا پیلگاه برای معرفی عین القضات بدان تاکید داشت.

داستان، حول محور زندگی یکی از عارفان بزرگ اما ناآشنای کشور یعنی «عبدالله بن محمد بن علی میانجی» معروف به عین القضات همدانی می چرخد. فقید عالیقدری که نظام فکری اش را بر پایه دیالکتیک جمال و جلال نهاده و تلاش می کند در ورای دوگانه عشق زمینی و عشق آسمانی که در پس ستیز میان احمد و ابلیس، ایمان و کفر، خیر و شر، آفتاب و مهتاب، سپیدی و سیاهی و ... شکل می گیرد، به یگانه ای که مقصد اصلی اوست، برسد(1).

عین القضات در این جدال فکری، عشق زمینی را بر عشق آسمانی رجحان می دهد و در سن 33 سالگی به جرم کفرگویی به زندان می افکنند و حکم مرگ برایش صادر می کنند و وی در زندان در دفاع از آرای خود «رساله شکوی الغرایب» را به رشته تحریر در می آورد تا از مرگ نجات یابد اما تلاش های او بی فایده می ماند و نطفه مرگ در تقدیر او جان می گیرد.

«واپسین رویا» در ظاهر نمایی ازآخرین لحظات زندگی عین القضات همدانی در زندان است و تلاش می کند چهره واقعی کسی را که مدام از رسیدن به عشق الهی سخن می راند را وقتی مرگ در قاموسش معنا می یابد و آن تغییرات محسوسی که پس از اطلاع از این واقعیت در چهره اش هویدا می شود را به نمایش گذارد، هرچند در واقع، هدف گذاری گسترده تری را مدنظر دارد.

نویسنده نمایش در حقیقت می خواهد با سر کشیدن به زندگی عین القضات همدانی اذعان دارد که آنچه در افکار و پندارها می گذرد و از هر لحاظ منطقی و قابل دفاع به نظر می رسد با آنچه در واقعیت رخ می نمایانند، متفاوت است تا از این طریق تلنگری زند به کسانیکه که مدام در گوشه ای نشسته اند و مدام به انتقاد از دیگران می پردازند.

به همین دلیل است که سهیل ظهرابی کارگردان نمایش هیچ دکور خاصی برای تقویت صحنه اختصاص نداد و با بهره گیری اندک از نور و موسیقی، تمام تمرکز مخاطب را به سمت بازی احمد عظیمی هدایت کرد. بازیگری که خیلی خوب ایده را درک کرده بود و هوشمندانه بر آن فائق آمد.

نمایش «واپسین رویا» اگرچه طولانی صحنه را در نوردید و به 5 اجرا اکتفا کرد اما بی شک این قابلیت را دارد که به عنوان یک نمایش تامل برانگیز و خلاق همچنان بر صحنه ظاهر شود.

 

پی نوشت:

(1) استفاده بهینه کارگردان از این نگرش عین القضات نیز در جای خود بسیار جال توجه است. ظهرابی با بهره گیری از مجموعه ای از دو گانه ها تلاش داشت تا نگاه مخاطب را به سمت یگانه ای که داستان بر پایه او شکل می‌گرفت هدایت کند.




نظرات کاربران