نگاهی به نمایش «مستأجر» به نویسندگی و کارگردانی ستاره امینیان اجرا شده در فجر 35
شروع تصادم با جامعهی جدید
ایران تئاتر، شوکا حسینی: نمایش مستأجر، نمایش جامعهای ست که در آن بیگانه یعنی فردی که کمترین شباهت به معیارهای تبیین شده توسط جامعه را داراست.
این عدم تشابه منجر به طرد و نپذیرفته شدنش از سوی افراد جامعه میشود که نتیجهی آن چیزی جز نا بههنجاری روانی برای فرد نخواهد بود. وقتی فرد دچار گسستگی با قواعد و قوانین جامعه میشود یعنی مکانیسمهای دفاعی خود را برای حیات در جامعه ازدستداده و نمیتواند در همراهی با آن، از ادراکات و تفکر سالم برخوردار باشد. نتیجهی این گسست به وجود آمدن حالتهای رواننژندی و در وضعیتهای حاد، روانپریشی است. تاریخ فرهنگی و اجتماعی با تمام حوادث درونی خود، در تکتک افراد جامعه، میتواند معیارهای تعیینکنندهای برای وضعیت روانی افراد باشد. اصولاً افراد خارج از حوادث تاریخی جامعهی خویش نیستند و همیشه بهطور مستقیم و غیرمستقیم در معرض این پیشینه قرار میگیرند. ترلکوفسکی در این نمایش، نمونهی فردی است که وارد جامعهای میشود که قوانین حاکم بر آن، از ساختار و نظامی متفاوت از او ساختهشدهاند و این یعنی شروع تصادم با جامعهی جدید. فرد در این موقعیتها هرقدر هم که منعطف باشد بازهم ناگزیر از به وجود آمدن اصطکاک بین خود و جامعه است چراکه تفاوتها، تفاوتهای درونی است و نهفقط بیرونی و درنهایت خیال فرا روندگی از این جامعه، در کنار پدیدهی طرد شدن و بیگانه بودن، آسیبهای عمیق روانی را در فرد به وجود میآورد.
ترلکوفسکی مستأجری است که آپارتمانی در ساختمانی رازآلود اجاره میکند. در این ساختمان، سکوتی همیشگی حاکم است. در چهرههای ساکنین آن، هیچ رنگی از عاطفه دیده نمیشود و تنها عاطفهی موجود سردی و بیتفاوتی است و تنها یک زن هست که عصبانی میشود، شیون و گریه میکند اما سایر ساکنین بیرنگاند و شمایل ثابتی را ارائه میدهند. ترلکوفسکی متوجه میشود مستأجر پیشین واحد او، زنی بوده به نام سیمون شول که خودکشی کردهاست. سیمون، خود را از پنجرهی اتاقش به بیرون انداخته که منجر به مرگش شده. دقیقاً این آگاهی، شروع کنشهای روانی در ترلکوفسکی است که مستعد آن بوده ولی تا قبل از نقلمکان به این ساختمان، بستری برای ابراز آن در او فراهم نشده بود.
آگاهی اساساً خطرساز است. وقتی فرد در فرایندی از آگاهی رازآلود قرار میگیرد و خود نیز بسترهایی برای به خطر افتادن دارد، این مخاطرهآمیز بودن، بیشتر محلی برای جولان پیدا میکند. ترلکوفسکی شخصیتی آسیبپذیر داشته و به خاطر مهاجر بودن و پارانویایی فرهنگیای که به سبب وضعیت مهاجرتش داشته، او را مستعدتر ساخته است. فرایند روانی ترلکوفسکی با توجه به وضعیت و مسائل شخصیاش، با شنیدن مسئله خودکشی سیمون، وارد فاز جدید روانی او میشود. با فشار ساکنین و اعتراضهای مداوم آنها به سبب برهمزدن نظم حاکم ساختمان، روان او آمادگی وارد شدن به این فاز را پیداکرده.
در اینگونه موارد از همان ابتدا، فرد دست به استفاده از مکانیزم انتقال میزند یعنی ترلکوفسکی خود را با سیمون یکی میداند و میبینیم که شروع به تقلید از وجوه زنانگی او میکند چه در سطح رفتارهای بیرونی و چه در سطح زبانی و لحن زنانه و چه در محور جانشینی روان که از گزارههای روانی سیمون استفاده میکند و تا جایی پیش میرود که درنهایت بتواند کنش او را تقلید کند.
ترلکوفسکی برای رسیدن به این وضعیت، دچار فرایندهای روانی دیگری همچون توهم دیداری، شنیداری، حرکتی نیز میشود و همچنین هذیانهای فکری که فرایند تفکر انتزاعی را از او سلب کرده و استمرار در این شیوهی فکری موجب عمیقتر شدن گسست در روان و شناخت او میشود. ترلکوفسکی با خوابهایش، مخاطب را از نحوهی شکلگیری زبانپریشی و استفاده از ساختهای زبانی بیماران سایکوز آگاه میکند. مخاطب در جریان «شدن« روانی در ترلکوفسکی قرار میگیرد. این اختلالات روانی_زبانی از زمانی شروع میشود که ترلکوفسکی در روابط میانفردی خود دچار اختلال میشود و با واقعیت قطع رابطه میکند و در واقع تفکر و محتوای تفکر و درنهایت محتوای زبان او با عوامل ناخودآگاه هدایت میشوند تا دنیای خارج.
طراحی صحنه و دکور نمایش در القاء این وضعیت خاکستری به مخاطب کمک فراوانی کرده است. همچنین استفاده از عنصر تکرار؛ به در کوفتنهای مداوم، بالا و پایین رفتنهای تکراری ساکنین از پلهها، رفتن به توالتی که همیشه کسی در آن هست، عقب عقب راه رفتن شخصیتهای نمایش، کوبیدنهای آزاردهنده روی دیوار بعد از هر حرکت ترلکوفسکی و ... که همهی این عوامل سبب همدلی مخاطب در فرایند شکلگیری بیماری در او میشود. موسیقی اضطرابآور و نورپردازی صحنه نیز به این وضعیت کمک شایانی کردهاست. بازیگر نقش ترلکوفسکی با بازی خوب خود توانست شکلگیری این اختلال روانی را به مخاطب نشان دهد. مخاطب در طول نمایش تغییر روانی، جسمانی و زبانی ترلکوفسکی را میتواند درک کند.
امینیان با انتخاب خوب بازیگران و کارگردانی خوب خود توانست این نمایش سایکوز را بهخوبی به اجرا بگذارد. نمایشی که در پایان آن هرکدام از مخاطبها میتوانستند تصور کنند که این خود آنها هستند که مستأجر چنین جامعهای هستند.