نقد نمایش حرفه ای به کارگردانی : رضا کیانیان
طنزی تراژیک در نقد نظام های ایدئولوژیک وکمونیست
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش حرفهای در خصوص فروپاشی کمونیست است. طنزی اجتماعی که کمونیست و ایدههای آن را به مضحکه گرفته است. این نمایش در چند سال پیش توسط بابک محمدی ترجمه و کارگردانی گردید و در تئاتر شهر به روی صحنه رفت؛ که البته با استقبال خوبی هم روبرو گردید.
نمایش حرفهای بیش از آنکه در خصوص نظامهای ایدئولوژیک باشد در مورد انسانهاست که بدون در نظر گرفتن اعتقادات و ارزشهای گروهی و حزبی و سیاسی و... به یکدیگر کمک میکنند؛ و تنها چیزی که در این میان تأثیر دارد انسانیت و انسان بودن است. درواقع ما شاهد یک تراژدی کمدی هستیم که درهمآمیخته شده است؛ و میتوان از این بابت رگههای گروتسک را در این نمایشنامه نیز دید. چراکه تو را در عین خنداندن به فکر فرومیبرد و نقاب از چهره نظامهای ایدئولوژیک که انسانها را چون ابزار در دست دارند و تنها فرمانبرداری از آنها میخواهند فرو میاندازد؛ اما درنهایت انسانیت هماره برتری دارد. چراکه روح و اندیشه انسانی را هیچگاه نمیتوان تحت سلطه درآورد و در اختیار گرفت. در این نمایش فروپاشی درونی آرام صورت میگیرد و ما این تراژدی را درروند کار شاهد هستیم درواقع مرز بین تراژدی و کمدی در این نمایش مشخص نیست و درهمتنیده شده است.
شاید بتوان گفت مانند زندگی واقعی که ما گاه در تراژدی ترین لحظاتمان با کمدیترین چیزها مواجه میشویم واین شاید روال واقعی زندگی باشد که همهچیز و همه اتفاقات باهم هستند که شکل میگیرند و چیزی به اسم زندگی انسانی را میسازند. نمایش میخواهد بگوید که در نظامهای ایدئولوژیک مانند کمونیست که به دیکتاتوری پلورتاریا و نظامهای سلطه و تمامیتخواه ختم میشود، مدافعان و مخالفان سیستم هردو قربانی هستند و برندهای وجود ندارد... نمایش حرفهای از همین تقابل، طنزی تراژیک را خلق کرده است.
نمایش حرفهای که توسط بابک محمدی ترجمه و کارگردانی گردید در شیوه کارگردانی، استفاده از بداهههای بدنی وبیانی، کاراکتر شناسی غربی تفاوتهایی با کار رضا کیانیان داشت. کیانیان این نمایش را بیشتر ایرانیزه کرده است. بخصوص در بخش طنز و کمدی و نوع بازی وتحول درآن. شاید استفاده از بعضی کلمات یا حرکات، نمایش را بهسوی نوعی کمدی و طنز بیشازحد لزوم میبرد، که دیگر از دل اثر و خواست متن برنیامده است. همینگونه میتوان به دیگر بازیها اشاره کرد. تفکر، اندیشه، منش و کنش رفتاری یک نویسنده سیاسی و کسی که مدام در حال فرار از دست حکومت است باید در نوع بازی متبلور شود. درواقع باید این نویسنده آنقدر ارزش داشته باشد که یک نظام ایدئولوژیک دیکتاتوری با آن ید و بیضایش برای او وقت بگذارد و یک پلیس را تماموقت مأمور مراقبت و تعقیب او بکند. نه آنکه درجاهایی بهنوعی ابله و یا گیج و منگ و فراموشکار نشان داده شود. شاید این خصوصیات رفتهرفته بر شخصیتش عارض شده، اما ویژگیهای ماهوی و ذاتی شخصیت او نیست.
البته از دیگر سو به لحاظ دراماتیک این می تواند نگاه کارگردان به متن ، زیر متن وشخصیت ها باشد .درواقع اصل این تعقیب و مراقبت طنز است. طنزی تراژیک که ما را در عین خنداندن به فکر وامیدارد. هرچند که این خود مفهوم مخالف نیز دارد؛ یعنی آنکه نظام سلطه خواسته یا ناخواسته موجب حفظ مخالف خود میشود. ما شاهد هستیم که مأمور میگوید چندین بار جان نویسنده را بدون آنکه خودش بداند از مرگ نجات داده.
سالها تعقیب و مراقبت از نویسنده نوعی حس عاطفی نسبت به او را در مأمور ایجاد کرده است . توگویی مانند پسرش او را دوست دارد؛ اما از همه اینها که بگذریم بازیها روان و خوش ریتم صورت پذیرفته بود. هرچند بازیسازان که حکم مردم شهر و یا قشر جوان و... را ایفا میکردند درجاهایی حضورشان بهاصطلاح فوکوس میکشید و تأثیر دراماتیک چندانی هم درروند فهم و درک مطلب ایجاد نمیکرد ،چون نمایش و ایضا کار استاد کیانیان بهاندازه کافی گویا هست و نیازی به اینگونه ترفندهای دراماتیک ندارد. طراحی صحنه اما با خواست متن و زیر متن همسو بود. سازهای فلزی که بهصورت پرسپکتیو تا انتهای صحنه ادامه دارد.
درنهایت نویسنده مخالف حالا خود شاید به نوعی دیگر بهعنوان مسئول سانسور جدید برمسند نشسته است .در واقع او می باید به گونه ای همان کاری را بکند که مسئول رژیم قبلی انجام میداد در کل فرق چندانی در اصل ماجرا ایجاد نشده وهمان مسایل به شکل دیگری ادامه خواهد داشت. نمایش حرفه ای با استقبال خوبی از سوی تماشاکنان روبه رو شده است .به استاد رضا کیانیان و گروهش بابت نمایشی گرم و صمیمی که مبتلابه مسایل امروز و اکنون جامعه است خسته نباشید میگویم.