نگاهی به نمایش حرفهای نوشته دوشان کواچویچ و با طراحی و کارگردانی رضا کیانیان
رویارویی پدرانه و پسرانه
ایران تئاتر_رضا آشفته:رضا کیانیان که پیشازاین در سال ۸۳ در «حرفهای» به کارگردانی بابک محمدی بازی کرده بود؛ این بار علاوه بر بازی، کارگردانی آن را نیز عهدهدار شده است. منش ظاهری همان شیوه پیشین است، اما در باطن دگرگونی قابللمسی در ارائه تحلیل و ایجاد موقعیتی تصویریتر را فراهم کرده است.
حرفهای نمایشی کمدی است که میخواهد ما را متوجه جریانات سیاسی و اجتماعی کند و به این تعبیر باید گفت که ما را در یک موقعیت قرار میدهد و بهناچار پیرو امکانات یک کمدی موقعیت خواهد بود که در آن هدف ارائه آن نکات بارزی است که میتواند بازدارنده جریانات نوین و اصلاحات اجتماعی باشد.
بستر اتفاقات وزارت فرهنگ و هنر در صربستان یا یوگسلاوی پس از دوره کمونیستی است. نویسندهای که حالا شغل نظارت بر کتاب را دارد، پیشازاینها علیه نظام بسته کمونیستی سخنرانیها و متنهایی را نوشته که میخواسته منتشر شود که نشده است. همه این موارد را به نقل از پلیس مخفیای میشنویم که پس از 18 سال که حالا بازنشسته و برکنار شده است، اعتراف میکند. او مأمور مخفی برای کنترل برنامههای این نویسنده بوده که یک نسخه از گزارشهای خود را در اختیار اداره پلیس میگذاشته و نسخه دیگری را در خانه به کمک فرزندش تنظیم و ویرایش میکرده است که حالا در چند چمدان نگهداری میشود و بخشی از آن را به اینجا آورده و بخش دیگرش را در خانه نگهداری میکند. از این 18 سال، او 16 سال را بنا بر وظیفه پلیس بودنش انجام داده و دو سال را طبق عادت دنبال کرده است. او که همانند پدر نویسنده فقط یک پلیس بوده و چندان از تفکر و جریان روشنفکری بیخبر بوده است، به دلیل تنظیم این سخنرانیها و انتشار نوشتهها و غور کردن در آنها به کمک فرزندش حالا دیگر تااندازهای روشنفکر است و حتی پسرش نیز بهواسطه همین متنها روشنفکر شده و در حکومت قبلی از کشور تبعیدشده است.
نمایش حالوهوای غریبی دارد چون در آن رابطه پلیس و نویسنده رمزگشایی میشود بیآنکه در آن خطر و تهدیدی باشد و این رابطه بهجای مرگ و شکنجه و دستگیری سرشار از مهر و محبت است و انگار پلیس مخفی به دیدن پسرش آمده است و از خاطراتی میگوید که در زندگی این دو اتفاق افتاده است، اما چون پلیس مخفی بوده یا در لباس و گریم مبدل بارها در حوادث مختلف حضور مییافته است امروز نویسنده این مرد را به خاطر نمیآورد. شاید هم سادگی و شفافیت نویسنده در آن روزگار بوده که مانع از لمس دیگری در لباس مبدل میشده برای اینکه گاهی دیگران به حضور مشکوک این مرد هشدار دادهاند و او از کنارش رد شده است و حالا متعجب است که اینهمه حرف زده و نوشته و از چشم خودش پنهان مانده است.
این نوعی رابطه دوستانه است و انگار پدر و پسری همدیگر را ملاقات میکنند چون مرد پسرش در تبعید است و پسر نیز پدر پلیسش را ازدستداده است و حالا باید دلخوش کند به عواطف و واگویه های این پلیس مخفی که خیلی آشکار زندگیاش را دارد مرور میکند. این همان پیوند ازلی است بین آدمها که همه را یکسان و از یک سلاله و پشت نشان میدهد. شاید هم این دعوتی است برای ایجاد نظمی نوین که در آن تعامل باشد و گفتگو و بهجای خشونت و عدم ارتباط بشود بین همگان پیوندی انسانی و آرمانی ایجاد کرد. شاید این همان حلقه مفقوده باشد که میتواند در هر سرزمینی وفاق و دموکراسی ایجاد کند وگرنه بنابر اختلافات عقیده سخت میشود باهم کنار آمد و پیوسته سیکل بستهای برای از بین رفتن نظامها وجود دارد که شاید بر پایه نفرت و انتقام نیز صورت گیرد، اما در نظم دموکراتیک این قدرت است که مدام جابجا میشود و آنکه صلاحیت بیشتری دارد میتواند زمام امور را در دست بگیرد و البته تا مادامیکه دیگران این نظم را قبول داشته و به آن رأی بدهند.
بستر نظام کمونیستی تیتو در یوگسلاوی 25 سال نفاق به دنبال داشته و سرنگونی او میتوانست فضای بهتری را در این سرزمین تدارک بیند که متأسفانه آنهم آغازش با جنگهای چندملیتی و کشتارهای نژادپرستانه سروسامان گرفت، اما بههرتقدیر این وضعیت چندان برای مردم آنجا خوشایند نبوده است و ما در نمایش حرفهای گوشهای از این دگرگونی وضعیت موجود را شاهد هستیم که برای خود زنگ خطری است! و این بیانگر پیشگیری از نگاه تک ساحتی است که بدون درنگ در تکرار همان روال شوم میتواند مؤثر باشد.
رضا کیانیان که پیشازاین در سال 83 در «حرفهای» به کارگردانی بابک محمدی بازی کرده بود؛ این بار علاوه بر بازی، کارگردانی آن را نیز عهدهدار شده است. منش ظاهری همان شیوه پیشین است، اما در باطن دگرگونی قابللمسی در ارائه تحلیل و ایجاد موقعیتی تصویریتر را فراهم کرده است. این اجرا در طراحی صحنه و لباس بسیار متفاوت مینماید با آنچه قبلاً اجراشده است. در اینجا هدف ارائه یک فضای قابلتعمیم است برای همین از داربست استفادهشده که در یک پرسپکتیو رو به بینهایت، یکچشم انداز ترسیم میشود که میتواند موقعیت را گسترشیافته بنمایاند و این همان تصویر ایده آلی است که ما را نسبت به دریافت اتفاقات کنش مند میسازد. بنابراین کارگردانی کیانیان کاملاً متفاوت است.
در بازیگری، رضا کیانیان به دلیل بالا رفتن سن انگار به پختگی در ارائه نقش پلیس مخفی رسیده باشد هرچند در آن زمان نیز بازی درخشانی را به لحاظ جنس کمدی ارائه کرده بود، اما این بار سعی شده که علاوه بر وجه کمیک، بر تراژدی این اثر هم صحه گذاشته شود چنانچه بارها در غم از دست دادن پدر و مادر نویسنده و تبعید پسر مخفی ما این اندوه را درمییابیم. همچنین بازی بهاره رهنما میتواند گاهی غمانگیز شود چون او شوهرش را که از مردان حکومت قبلی است در جریان شکل گرفتن حکومت فعلی ازدستداده و دخترش نیز مدام مستی میکند و با شوهرش اختلاف سنگینی دارد و در آستانه اخراج از اداره هست. متأسفانه رهنما فقط میخنداند و از آن وجه اندوه خود را دورنگه داشته است که اگر چنین کند حتماً بازیاش به مرزهای روشنگری خواهد رسید. بههرتقدیر وجوه تراژدی و کمدی، در یک موازنه است که حرفهای را به اثری ماندگارتر مبدل خواهد کرد. بازی هدایت هاشمی نیز با آن خطوط اصلی را بهدرستی درک کرده و میداند کجا غم و کجا شادیآفرین باشد، اما به لحاظ دامنه خلاقه هنوز جای کار دارد. او باید بداند که افسانه ببر نباید تکرارناپذیر باشد بلکه باید بهتر از آنهم بازی کند.
بههرروی رضا کیانیان میداند که یک پدر را با آن پیشینه پلیسی بازی کند، اما روال مثبت زندگیاش است که از او هم روشنفکری ساخته که حالا ایده پرداز جریان سالم و درست زندگی است. او هم میداند چگونه باید با سیاسیکاری مخالفت کند که بتواند روال بهینهای را در دل قدرت نفوذ دهد و این همان تلاقی درست و دقیقی است که بین او و نویسنده در اینجا به وقوع میپیوندد. بنابراین حضور کیانیان در پختگی لازم و ایدهآل آنچه باید را درصحنه القاء میکند و این همان انتظاری است که میشود از حرفهای داشت.