در حال بارگذاری ...
نقد نمایش افرا به کارگردانی احمد ارجمندی

نباید بگذاریم که تبرها درختان «افرا» را فرو نشانند و به یغماد برند ...

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش افرا توسط بهرام بیضایی چند سال پیش هنوز او ایثران بود در تالار وحدت به روی صحنه رفت. حال پس از چند سال مجددا در پلاتو اجرای تئاتر شهر توسط احمد ارجمندی و فقط با یک بازیگر دختر روی صحنه رفته بود.

در واقع احمد ارجمندی نمایشنامه افرا را تبدیل به یک منولوگ بلند کرده است. افرا شاید به‌نوعی شرح‌حال همه مردم این مرزوبوم باشد. مردمی که با یک غوره سردی اشان می‌شود و با یک مویز گرمی اشان. افرا شاید نمادی از ایران و ایضاً تمامی زنان این مرزوبوم باشد. ایرانی که باید در خیال و با خیال برای خویش واقعیتی را بیافریند که وجود خارجی ندارد. بدنبال نجات دهنده باشد که شاید روزی بیاید؛ اما بیضایی تلویحا می گوید این نجات دهند هرچند که ساخته خیال است اما از جنس خود مردم است. می خواهد بگوید باید نجات دهنده ات را خود بسازی ویا به دیگر سخن با از پوست وخون واستخوان خودتان باشد. روزگار افرا روزگار ایران است. انسانی که به دنبال رهایی می گردد. رهایی و نجات از وضعیتی که در آن گیرکرده‌اند. داستان افرا به اوایل دوره پهلوی دوم برمی‌گردد. زمانی که هنوز ته‌مانده‌های اشرافیت کهنه و پوسیده قاجار و فرهنگ رو به اضمحلال آن دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد و البته شاید پوست می‌اندازد که در قالب بورژوازی و اشراف

یتی نوین با سروشکلی امروزی و متجدد و غربی خود را نشان دهد. اشرافیتی که فلج و زمین‌گیر است اما کار خودش را می‌کند و خود را از تکاپو نمی‌اندازد. افرا معصومیت و صداقتی است که در چنبره آدم‌های عامی و امی گیرکرده است. حتی عشق نیز در نزد این آدم‌ها یک‌طرفه و با زور آمیخته شده. مردمی که گفتگو را از معادلات زندگی روز مره خود حذف کرده اند. افرا همان بخش از مردمی است که راه گریزی ندارند. مگر پناه بردن به تخیل و نوشتن نامه به پسرعمویی خیالی تا شاید در خلوت خو د این‌گونه کمی آسوده شوند و راه گریزی هرچند خیالی را تجربه کنند. افرا خود ما هستیم. همین‌طور که دیگر شخصیت‌های نمایش نیز در بین ما وجود دارند. افرا چونان درختی قامت بر افراشته است که دریوزه گان تیشه برداشته وبه ریشه می زنند تا آن را فرونشانند و هیمه آتش انواع رزایل درونشان را با آن برافروزند.

لیک تا زمانی که افرا سکوت کند ومنفعل بماند «سزوار» این بلاها و این شوم بختی ای است که بر سرش می آید؛ و این خود تراژدی ای اسفبار است از سرگذشت انسانهایی که در این میانه به دام افتاده اند وهیچ راه گریزی ندارند مگر آنکه عمل کنند وخویش برهانند وشرنوشت خود را خود رقم بزنند؛ و به زعم بیضایی این هنرمندان هستند که می توانند تغییر را ایجاد کنند. احمد ارجمندی اما دست‌به‌کار شجاعانه ای زده است. او تمامی شخصیت‌های اصلی و فرعی نمایش را به یک بازیگر سپرده؛ و آن یک بازیگر یعنی فائزه روزبهانی تمام تلاش خود را به انجام رسانده و تقریباً هم به نسبت موفق عمل کرده است. هرچند که اصولا باید دید آیا تک پرسوناژ کردن نمایش به لحاظ ماهوی درست است یانه. در واقع شاید اینگونه وجوه دراماتیک وساختار متن بهم بریزد. هرچند که بیضایی اصولا روایت گر است وشاید به لحاط منطق روایی بگوئیم حال چه فرقی می کند این روایت توسط تعدادی بازیگر بیان شود ویا تک بازیگر؛ اما باید دانست که قصه افرا وجوه دراماتیکی دارد که بر اساس شخصیت پردازی ها ودراماتورژی اولیه خاص بیضایی شکل گرفته.

حال اگر توسط فقط یک نفر اجرا شود به ورطه تکرار وکلیشه وعدم ربط ووالی دراماتیک می افتد و باید مجددا توسط دراماتوزرژی آگاه ومجرب دراماتورژی گردد. وگرنه در حد همان حرف و در سطح می ماند وبه عمق نمی رود و این امر موجب تکرار و کلیشه می شود؛ اما در هر حال این کار احمد ارجمندی به نوعی خلاقه است. در سی دقیقه ابتدای نمایش بازیگر با توسل به المان‌هایی چون کلاه‌های مختلف و شال و روسری و... شخصیت‌ها را با لحن‌های مختلف بازی کرده و درواقع به تماشاکنان معرفی می‌نماید. زمانی که معرفی شخصیت‌ها به پایان می‌رسد و تماشاکنان با همه شخصیت‌های نمایش آشنا می‌شوند دیگر نیاز به تغییر و تعویض مدام المان‌ها نیست؛ با همان تغییر لحن و صدا وبیان هم دیگر مخاطبان می‌دانند که الآن کدام شخصیت دارد صحبت می‌کند؛ واین ترفندی است که به‌خوبی جواب داده و در بخش‌هایی جلوی کندی بیش‌ازحد ریتم را به‌نوعی گرفته است. باید گفت که می‌شد بخش‌هایی از نمایش را حذف نمود. بدون آنکه لطمه‌ای به‌ کل متن و اجرا بخورد. این‌گونه می‌شد به زمان و ریتم مطلوب‌تری دست‌یافت.

شاید بتوان بیش از سی دقیقه از نمایش را حذف کرد. چون درجاهایی حوصله مخاطبان بدر می‌شود؛ در خود متن اصلی هم در جاهایی اطلاعات اضافه وجود دارد که نیازی به آنها نیست وشاید بتوان گفت به نوعی پر حرفی تبدیل شده است. اجرایی اینگونه ایجاز دراماتیک را می طلبد که حتما می باید در نظر گرفته می شد؛ اما از اینها که بگذریم احمد ارجمندی سعی کرده که با هدایت درست بازیگر و میزان و حرکات متنوع همسو با خواست متن و شیوه اجرا هر بار تصاویر تازه‌تری را به مخاطب نشان دهد. از سویی فائزه روزبهانی نیز با درک سختی کار سعی کرده که با لحن‌هایی که تصنعی نباشد هر شخصیت بازی کند. هرچند که هنوز نحوه و نوع بیان و شخصیت‌پردازی‌ها به لحاظ بازی، حرکات، حس و حال، آکسان گذاری‌های بدنی وبیانی هنوز جای کار دارد؛ و در جاهایی شبیه به هم می شود؛ اما باید گفت نرمی بدن و نوع بیان او در این امر کمک شایانی در خلق نسبی این شخصیت‌ها کرده است.

از این‌ها که بگذریم باید به تلاش پی گیر و چندین ماهه احمد ارجمندی و فائزه روزبهانی دست‌مریزاد گفت.

این تلاش ارجمندی نشان داد که هیچ مانعی نمی‌تواند جلوی کسی که عاشق هنر تئاتر است و مصم است که کار خود را انجام دهد بگیرد. چه برسد به معلولیت‌های جسمی. او ترجمان انسانی است که اشرف مخلوفات است. او ترجمان «انما الانسان الا ما سعی» است. احمد ارجمندی به همه نشان داد که چه اندازه اعتمادبه‌نفس بالایی دارد و به کارش اعتقاد و اعتماد و اطمینان؛ وچه اراده قوی ای که می تواند همه موانع را پشت سر گذارده و شکست دهد ودر نهایت پیروز از میدان بدر آید.

به او باید آفرین وخسته نباشید وتبریک گفت. احمد ارجمندی الگوی بسیار خوبی برای افرادی است که دچار مشکلات جسمی هستند. احمد این مشکلات وبیماری وموانع را شکست داد وسربلند از این مبارزه بیرون آمد. او عملاً به همه نشان داد که اولاً کارش را بلد است و دوما ظرفیت‌های هنر ارزنده تئاتر تا چه اندازه گسترده است. ارجمندی نوعی تئاتر درمانی راهم به ما نشان داده است اینکه که هیچ کمبود و معلولیتی درزمینهٔ هنرو تئاتر معنا ندارد. او نشان داد که خواستن توانستن است؛ و باید تلاش کرد و خدا هم در این میان کمک خواهد کرد و مسیر را هموار خواهد نمود. به احمد ارجمندی بابت شجاعت دست یازیدن به اجرای این نمایش سخت که گاها از عهده افراد سالم هم برنمی‌آید باید تبریک گفت. ارجمندی نمونه هنرمندی خلاق و تلاشگر وامید وارو کوشا است. همین‌گونه به فائزه روزبهانی که از ابتدای این پروژه با او بود و بازی قابل قبولی و سختی را انجام داد.

ایضا به گروه و پدر و مادر احمد ارجمندی که هماره یاریگر او بوده‌اند ودر هر شرایطی او را حمایت صدرصد کرده اند. باید از مدیریت تئاتر شهر که امکان اجرای این نمایش را برای احمد ارجمندی فراهم کرد و همه کسانی که او را در این راه یاری کرده اند تشکر کرد و به همه آنان خسته نباشید گفت. آنها ظرفیت ها و قابلیت های بالای تئاتر را نشان مردم ومسئولان داده اند بی جهت نیست که در کشورهای پیشرفته آنقدر به هنر تئاتر وتئاتری ها اهمیت می دهند و آن را شاخص پیشرفت وتوسعه در همه زمینه ها می دانند. باید تئاتر وهنرهای نمایشی را در جامعه نهادینه کرد. این راما سالهای قبل هم گفته ایم وراهکارهایش را نیز بیان نموده ایم؛ اما کو مسئولی دلسوز وشنوا. همه تئاتر را وسیله برای پیشبرد اهداف سیاسی واقتصادی و... خود می خواهند. انشااله که مسئولین این مهم را درک کرده و رسیدگی به امور تئاتر وهنرهای نمایشی را در راس برنامه های خود قرار دهند. امید که شاهد کارهای دیگر احمد ارجمندی و گروهش باشیم. به او و گروه و تمامی عوامل کار خسته نباشید می‌گویم.




نظرات کاربران