نقد نمایش «برلین»
«تئاتر برای همه»
ایران تئاتر_وحید عمرانی : نمایش «برلین» به کارگردانی آریان رضایی و نویسندگی مشترک محمد یعقوبی و بهار کاتوزی از ۱۴ فروردین تا ۳۱ فروردین در پلاتو اجرا - تئاتر شهر به روی صحنه می رود. رویا دعوتی و محمدهادی عطایی از بازیگران این نمایش می باشند.
برلین نمایشی است با ساختار برشتی و سیستم فاصلهگذاری روشن که هستۀ اجرایی آن را تشکیل میدهد. بهرهوری از یک برنامۀ مشارکتی در این تئاتر؛ یعنی تماشاگر بهجای بازیگر در سطحی است که نمونۀ آن در این سالها در تئاتر یا بهکل وجود نداشته یا بسیار معدود بوده، یا اینکه در صورت وجود، در این حد نبوده است. موارد متعددی وجود دارد که باعث میشوند برلین در اهداف اجرایی خود، اثر موفقی بهحساب آید به شرح زیر است .
1 - استفاده از یک تم و موضوع فراگیر اساسی که در زمرۀ مسائل مبتلا به بشری است و تمامی انسانها در طول زندگی خود به طور حتم با آن برخورد کرده و در موقعیتش قرار میگیرند. دروغ بهعنوان یک پدیدۀ اجتماعی که انسانها همواره با موقعیت و پیامدهای آن روبرو بودهاند و پیچیدهتر از آن، موضوع دروغ مصلحتی که آیا بهواقع فرد، مجاز بهدروغ گفتن هست یا خیر؟ بزرگان ما پیشازاین بهویژه در عرصۀ ادبیات به این موضوع پرداختهاند و شاید این پرداختها در آثار سعدی که یک مصلح اجتماعی و در جایگاه مرشد و معلم انسانهاست پررنگتر به نظر میرسد. وی در باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) میگوید: «دروغی مصلحتآمیز، به از راستی فتنهانگیز.» همچنین این کلام به صورت ضربالمثل درآمده که: «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.» بنابراین چنین تمی موفق میشود که تا حد بالایی ذهن تماشاگر را با خود درگیر کرده و او را وادار به یادآوری مواردی در همین مفهوم که تاکنون در زندگیاش رخداده میسازد.
2 - پرداختن به برخی از مسائل تعیینکننده در زندگی زناشویی که در دوران ما به ویژه به دلیل رواج برخی از شبکههای ماهوارهای از قبیل «جم» و «فارسی 1» به طرز پررنگی برخی آمارها را در بخش طلاق یا خیانتهای منجر به آن جابجا کرده است، موجب میشود که نمایش بهگونهای در کنار تم اصلی به آسیبشناسی در این مقوله نیز بپردازد. همچنین تمامیت طلبیهای برخی از زوجین و حس مالکیت بر همسر که حتی متوقع هستند که علاوه بر وسایل شخصی او افکار او را نیز صاحب شده و به وارسی آن بپردازند که موجب دوری زوجین و درنهایت آسیبهای متعاقب در زندگی زناشویی خواهد گردید. دراینبین به مسائلی دیگر نظیر تفاوت سطح تحصیلات، افکار و گرایشها و پیامدهای آن نیز در بین همسران میپردازد. بنابراین کارگردان در انتخاب متن که موضوع و معضل روز جامعه بوده و سعی در حل ابهامات آن و دستکم وادار کردن مخاطب به اندیشیدن دربارۀ یافتن راهحلهای رفع این موارد درست و بهجا عمل کرده است.
3 - تبدیلشدن تماشاگران به یک شورا برای حل مشکل موجود در داستان نمایش موجب نزدیکتر شدن آنها به یکدیگر و تمرین گفتگو و دیالوگ برقرار کردن میشود که خود بهمنزلۀ یک تمرین روابط اجتماعی، تحمل نظر مخالف، توجه به هنر شنیدن و گفتن در موقع مقتضی است. در این بین ورود تجارب و اندیشههای مخاطبان در مسیر اجرا نیز مفاهیم و آموزههای جدیدی را به ذهنیتهای خود گروه تئاتر اضافه کرده و این تقابل موجب یک ارتباط دوطرفۀ جذاب مابین بازیگران و تماشاگران میگردد.
4 - دعوت از تماشاگر برای اینکه راهحلی را که برای رفع مشکل در نظر دارد بر صحنه بازی کند و بهجای کاراکتر مرد یا زن قرار بگیرد به عینیتر شدن مسئلۀ مورد نظر در ذهن او کمکی شایان کرده و قدرت آنالیز و تحلیل او را به کار میاندازد. ضمن اینکه یک مخاطب معمولی این فرصت را مییابد تا دل به دریازده و به طور واقعی در مقابل چشمان سایر تماشاگران بر روی صحنه و در کنار بازیگران واقعی و ایجاد تعامل با آنان به بازیگری کردن در حد توان خود بپردازد که این میتواند به غیر از تقویت و باور مسئلۀ اعتماد به نفس، به منزلۀ یک بوتۀ آزمایش باشد که هر فردی خود را در بازۀ زمانی آن بیازماید و چه بسا به کشف خصوصیات تازهای در نهاد خود نائل گردد.
5 - محمد یعقوبی و بهار کاتوزی از ترفندی کارآمد در نوشتن نمایشنامۀ خود بهره بردهاند که در مرحلۀ اجرایی شدن آن به انتقال مطلب و راه سپاری تا هدف موردنظر نمایش، کمکی شایان نموده است و آن کوتاهی این دو مونولوگ و حد و اندازۀ کافی و بسندۀ آن است. این رعایت ایجاز موجب آن میشود تا مخاطب مهلت بیشتری را برای شرکت در اجرا بیابد. مونولوگ ها به نحوی توأمان شکل اجرایی به خود میگیرند و با دیالوگ گویی نیز آمیخته هستند. این درآمیختگی مونولوگ و دیالوگ به نحوی است که مرز مشخصی را برای آن نمیتوان قائل شد به این نحو که زن در اتاق خواب و مرد در اتاق پذیرایی همزمان گفتگوهای درونی خود را مطرح کرده و در این بین گاه به ردوبدل کردن دیالوگ با هم بدون اینکه یکدیگر را ببینند میپردازند. انتخاب این ریخت و ساختار اجرایی توسط کارگردان بسیار به جان این متن نشسته و چه بسا از خود نمایشنامه نشأتگرفته باشد. موارد رعایت شدۀ فوق موجب گردیده تا تماشاگر از ابتدا تا انتهای نمایش حتی لحظهای احساس خستگی و ملال نکند و مدام درگیر داستان باشد. دراینبین طراحی نور نیز به کمک فاصلهگذاری میآید و حدود اجرای متن اصلی توسط بازیگران و کار مجزایی که تماشاگر باید انجام دهد را تعیین میکند و با تغییر موضع نور بر صحنه و بازیگران، به آنها دستور اجرا، مشارکت یا توقف میدهد. حتی گاه با اندکی نور دادن بهطور خفیف بر تماشاگر وی را دعوت به شروع مداخله در اجرا مینماید. نقطۀ قوت دیگری که متن دارد مربوط میشود به انتخاب زمان مناسب برای مداخله و شرکت تماشاگر در ماجرا. دعوت به این ورود، زمانی صورت میگیرد که بگومگوهای بازیگران زن و مرد به بنبست برخورده، بهجایی میرسد که هر دو عاجز از ارائۀ راهحل برای برونرفت از این بحران میگردند. دقیقاً سر همین بزنگاه است که از تماشاگر خواسته میشود تا برای حل مشکل با تکیهبر مشاهدات، دانش، تجربیات و افکار خود به درون صحنۀ نمایش ورود کند. همچنین با تعیین کردن دو گفتگوی تلفنی برای هرکدام از بازیگرها، مکان نمایشی به فراتر از محیط اجرا تسری دادهشده، وسعت بخشیده میشود. بدین گونه در روند ماجرا تنوع اجرا شده و باعث میگردد تا مخاطب به شخصه دیالوگهای فرد پشت خط تلفن را در ذهن خود بنویسد و بشنود.
6 - طراحی صحنه در کمال سادگی به کاربری مناسب خود دست مییازد. با گذاشتن یک مبل دونفره و میز کوچک در اتاق پذیرایی و استفاده از یک پارچۀ سیاه نازک که به منزلۀ دیوار اتاقخواب است در سمت چپ و بهره بردن از نور پشت آن درون فضای فرضی، هویدا شده و میزانسن های بازیگر زن در حالی که بر تخت نشسته و با افکار خود درگیر است بهخوبی رؤیت میشود.
7 - تعریف و افزودن یک مجری اجرا، عملی ضروری بوده که کارگردان نیز آن را در شاکلۀ اثر لحاظ کرده است. در صورتی که فردی برای مدیریت و ادارۀ صحنه و تعیین صحبت و مشارکت تماشاگران در نظر گرفته نمیشد بهناچار یکی از بازیگران مجبور بود چنین وظیفهای را بر عهده بگیرد و این اتفاق موجب کاهش اثر بازیها در حین نمایش و انقطاع حسی تماشاگر با بازیگر بیشازحد لازم، میگردید.
8 - لازمۀ بازی در چنین نمایشی این است که بازیگران آن از قدرت و مهارت بداههپردازی بالایی برخوردار باشند. آنها تا پایان اجراها این امکان را خواهند یافت که خود را در این زمینه محک بزنند و بهمنظور ارائۀ بازی بهتر و کاملتر، به تواناییهای خود در کسب این مهارت بی افزایند. زمانی که با دعوت مجری نمایش، تماشاگر به اجرا ورود میکند با توجه به اینکه اغلب برای بازیگر فردیست ناشناخته و امکان این هست که واکنشها و دیالوگهای ناگهانی و پیش بینی نشدهای را از خود بروز دهد، لازم است تا بازیگر با حفظ چهارچوب داستان و هدف نمایش صحنه را اداره کند و او را دستکم به سمت اجرایی دیدنیتر سوق داده و در حین بازی هدایت کند. در این بین مبحث ورود سایر بازیگران تئاتر و سینما که خبرۀ اجرا هستند و گاه در بین تماشاگران پیدا میشوند، لطف و شیرینی خاص خود را دارد که با بهرهگیری از چنین فرم اجرایی توسط کارگردان میتواند لحظات دیدنی و خوبی را رقم بزند.
از ضعفها و نواقص بارز این نمایش مدتزمان کوتاه آن است. زمان یک ساعت برای چنین نمایشی کفایت نمیکند. زمانی که تماشاگر در اوج درگیر شدن با مفاهیم و کشف راهحل مشکلات آن است، مدت اجرا به پایان میرسد و درحالیکه مخاطبِ مشتاق میخواهد باز هم ببیند و چهبسا در پروسۀ بازی مشارکت کند، به بیرون از سالن نمایش هدایت میشود. حداقل زمان موردنیاز برای چنین اجرایی، یک ساعت و نیم است؛ اگرچه حتی اگر تا دو ساعت نیز ادامه پیدا کند ممکن است مخاطب متوجه گذر زمان نشود.
با اتخاذ چنین شیوهای در اجرا بهطور نظاممند، صحیح و با ساختار مناسب و هنرمندانه، تئاتر این امکان را مییابد تا برای نهادینه کردن فرهنگ مناسب برای بررسی و رفع یک سری از مشکلات پراهمیت و خاص که شیوعی بیش از سایر آسیبها در اجتماع دارند، وارد عمل شده و تأثیرهای مثبت در کسب آگاهی برای برطرف کردن معضلات را دوچندان کند. هنر تئاتر بهخوبی و در حدی بالا این پتانسیل را دارد تا در جایگاه یک درمان کننده و چارهگر برای جامعه باشد و به انسانها بیاموزد تا فارغ از عصبیتها و نگاههای تیره، به گفتگو با یکدیگر بپردازند، زیباتر ببینند و اکسیر محبت را نثار همدیگر سازند تا دنیا را بهجایی بهتر برای زندگی مبدّل کنند.