نقد نمایش «خواستگاری»
«از مسکو تا رشت»
ایران تئاتر_ وحید عمرانی : نمایش «خواستگاری» به نویسندگی و کارگردانی عظیم موسوی و براساس نمایشنامۀ تکپردهای آنتوان چخوف نویسندۀ شهیر روسی به نگارش در آمده است. در این نمایش محمود راسخ فر، علی فتحعلی، ثمیلا کریمی، رضا گیلانپور، حمیدرضا مرادی، منصوره احمدی، نگار مقدسی بازی میکنند. این نمایش از ۳ فروردین تا ۱۵ اردیبهشت همهروزه بهجز شنبهها ساعت ۱۹:۳۰ در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه میرود.
دو زمیندار که در همسایگی همدیگر به سر میبرند و یکی به خواستگاری دختر دیگری میرود و هنگام صحبتها آنقدر مسائل فرعی پیش میآید که مدام اصل مطلب به فراموشی سپرده میشود. تکرار قهر و آشتیها و همچنین موقعیت کمیک، عناصر اصلی ایجاد کمدی در این نمایشنامه هستند. این متن کوتاه چخوف در قالب وودویل (کمدی سبک) به نگارش درآمده است. از سایر آثار چخوف با همین ساختار و قالب میتوان به نمایشنامههای خرس، تراژدین اجباری، عروسی، جشن سالگرد، آواز قو و ... اشاره کرد.
جیمز روز اونز وودویل را اینگونه تعریف میکند: «این نوع از نمایش اساساً دارای سرشتی هجایی و طنزآمیز و غالباً با آوازهای گهگاه همراه است. همچنین به شکلی از اپرای سبک و کمیک نیز اطلاق میشود. احتمال میدهند که این کلمه از عبارت chansons du vaude vire (آوازهای دره ویر) گرفتهشده باشد. ازاینقرار که در قرن پانزدهم کارگری از اهالی نورماندی فرانسه به نام اولیویه باسلن، ابیاتی هجایی و عامهپسند بر ضد مهاجمان انگلیسی سرود و کار او در منطقهای که زندگی میکرد محبوبیت یافت و مورد تقلید قرار گرفت. موفقیت فراوان قطعات وودویل از اواسط قرن نوزدهم راه را برای پیدایش نوعی اپرای سبک هموار کرد که اشخاصی چون اوژن اسکریب نویسندگانش بودند. بعدها با کاهش محبوبیت این نوع اپراها کلمه وودویل منحصراً به نمایشهایی گفته شد (بهخصوص در آمریکا) که درواقع مجموعهای از قطعات فکاهی، عملیات آکروباتیک، آواز و رقص، پانتومیم و غیره است؛ تقریباً معادل چیزی که در ایران به نام واریته شهرت دارد.» (اونز، 1388؛ 30)
در متن این نمایش، نوع کمدی سبک وودویل چخوف در سویۀ اجرایی آن بیشتر به پارودی نزدیک شده است. تقلیدی طنزگونه است از متن «خواستگاری» چخوف که البته در اینجا به قصد خنداندن مورد استفاده قرارگرفته و نه باهدف استهزاء و نقد بر اثر اصلی. عظیم موسوی در این بر اساس نویسی اشخاص بازی متعددی را به داستان این نمایش افزوده است ضمن اینکه کلیت و شاکلۀ اسکلتبندی داستان اصلی حفظ شده و حتی گاه این همانندی در جزئیات نیز رعایت میشود، برای مثال سگها (قرقی و گرگی) در متن اصلی، اینجا به اسبها تبدیلشدهاند، زمینهای اربابی روسی به مراتع سرسبز شمال، اشاره به عمه و خالۀ طرفین و ... . مخاطبی که متن چخوف را با دقت و بهکرات خوانده باشد متوجه این همانندیهای فراوان خواهد شد و بنده که خود این متن را سابق بر این برای به صحنه بردن بارها خوانده و تحلیل کردهام به عینه بر صحنۀ این نمایش شاهد اجرای ارکان اصلی متن روسی بودم.
اشخاص بازی اضافه شده به متن عبارتاند از دو نوکر و دختران خدمه و ساکنان روستایی که مکان اتفاق نمایش است. نوکرها تیپاند و دختران خدمه و اهالی بهعنوان همسرایان، آوازخوانان، رقصندگان محلی و بازیسازان مورداستفاده قرارگرفتهاند. نحوۀ به کارگیری از دخترها گاه از نیمههای نمایش جرقۀ آن استفادۀ ابزاری معروف از زنان را در ذهن روشن میکند و حتی درجایی از نمایش نیز از زبان یکی از نوکرها به آن اشارهای ضمنی میگردد. این جنس از استفاده گاه از تماشاگر خنده میگیرد اما نه آن خندهای که منظور و مقصود کارگردان است بلکه خندۀ ناخودآگاهی که این استفادۀ ابزاری ایجاد میکند که این واکنش در طیف دیگری از تماشاگران ممکن است بهجای خنده با آزردگی خود را بروز دهد. با توجه به اینکه مدت لازم برای اجرای متن اصلی که حدود پنجاه الی شصت دقیقه است به دو ساعت افزایش داده شده بود، بهتر این بود که برای خدمه که کم تعداد نیز بودند، خرده داستانهایی در راستای ماجرای اصلی نوشته میشد که از این حالت وسیله بودن خارج شوند. در این صورت، احساس استفادۀ ابزاری به وجود آمده نیز با پررنگتر شدن اهالی خودبهخود برطرف میشد.
نقطه قوت متن عظیم موسوی برمیگردد به تبدیل دیالوگهای مابین اشخاص اصلی به نثر آهنگین و نوعی بحر طویل که با آگاهی و آشنایی که درزمینۀ ادبیات این نوع نوشتاری از خود نشان میدهد تعیین کنندۀ تنها مرز این نمایش با یک تئاتر آزاد به شمار میآید که اگر همین یک خصیصه نیز نبود بهطور قاطع میشد این نمایش را در دستۀ تئاترهای آزاد طبقهبندی کرد. جنس کمدی لطیف چخوف که در لایهها و زیر متنهای او نیز مستتر است در متن این نمایش تا حدود زیادی به نوع کمدی رفتار و شوخیهای کلامی تبدیلشده و به سطحی گرایی متمایل گردیده است.
در مورد لزومِ بودن یا نبودن تئاتر آزاد پیش از این مباحث فراوانی مطرح شده و مخالفان و موافقان بسیار دارد. بهزعم بنده آن محصول فرهنگی که مخاطبین ویژۀ خود را دارد باید وجود داشته باشد و این قاعده در مورد تئاتر آزاد که در کشور ما درصد بالایی از حجم تماشاگر را به خود اختصاص داده نیز صدق میکند. اما در اینجا مسئلهای که تشکیک ایجاد میکند و شایستۀ تأمل است انتخاب مکان اجرا برای نمایشهایی از این دست است. مثلاً نمایش «خواستگاری» با توجه به عناصر بسیاری که از تئاتر آزاد همراه با خود دارد در حد و اندازۀ اجرا در تالار سنگلج نیست. بهتر بود که مکان دیگری برای اجرای این نمایش در نظر گرفته میشد. همان سالنهایی که اکنون به اجرای چنین تئاترهایی شهرهاند و نسبت به تئاترهای آوانگارد و با مفاهیم سنگین، نمایشهای آیینی - سنتی و تئاترهای فاخر ایرانی ازجمله آثار بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی فروش بسیار بهتری را نیز تجربه میکنند.
اما از مزایای این نمایش میتوان به بومیسازی متن با آگاهی و تسلط کافی بر عناصر محلی و آشنایی با ادبیات فولکلوریک محل مزبور (شمال ایران) اشاره کرد. استفاده از ترانهها و موسیقیهای محلی مناطق شمالی ایران در این نمایش زیبایی خاص خود را دارد و تبدیل این کمدی به یک اثر اجرایی موزیکال نیز همراه با آواهای مناطق محلی مربوطه، اثر قابلتوجهی بر توفیق بومیسازی متن و خلق یک نمایش ایرانی گذاشته است. عظیم موسوی در بومیسازی مهارت قابل قبولی را از خود نشان میدهد و اگر این مهارت در خلق مفاهیم و عناصر معنایی و مسائل عمیقتر بشری نیز همراه شود در آینده شاهد آفرینش نمایشهای بهتری از ایشان خواهیم بود. غرض این نیست که یک کارگردان تئاتر تنها باید به مسائل سنگین و غامض فلسفی و مفهومی بپردازد اما دستکم میشد که در این متن، هنرمندیهای ظریف چخوف در نشان دادن درگیریهای درونی انسان با خود (گفتگوهای درونی لوموف) و ذهنیت پیچیده و گستردۀ او الگو قرار میگرفت و متن قابلتوجهتری متولد میشد.
در مبحث کارگردانی به یکسوم ابتدای نمایش توجه کافی صورت نگرفته است. به امید صحنههای بعدی و اوجهایی که در آنها وجود دارد تا حدودی پرداخت قسمتهای آغازین این اثر اجرایی در حوزۀ کارگردانی مغفول واقعشده و نمایش ازنظر ظرایف کارگردانی و هدایت بازیگران، آغازی یأسآور دارد اما اندکاندک اوج میگیرد و شاهد استفادۀ صحیح و تئاتری از وسایل صحنه، میزان سنهای در حد لزوم و ترکیببندی نسبتاً مطلوب در المانهای صحنه از توازنها تا طراحیها هستیم، اما این حرکت صعودی کمی دیر اتفاق میافتد. لازم است که در تقطیع صحنهها بهتمامی آنها به یک اندازه توجه گردد و کارگردان به کلیت نمایش همچون یکتن واحد که وجود هر عضو آن به بهترین شکل و کاربرد، لازم و حیاتی است بنگرد.
منابع و مآخذ: تئاتر تجربی، جیمز روز اونز، ترجمۀ مصطفی اسلامیه، تهران، سروش، چ 5، 1388