روایتی از حماسهسازان ایران در تالار ماه
آوای عشق در لابلای رگبار تفنگها
ایران تئاتر - بهنام حبیبی: حماسهی جنگ ایران و عراق دستمایهی آفرینشهای دراماتیک بسیاری بر صحنهی تئاتر بوده است، اما گویی همچنان هر روز گویشی نو از این تاریخ پُرافتخار، از صحنههای نمایشی ما میروید.
نمایش از متنی نهچندان منسجم و دراماتیک برخوردار است. تقسیم ساختار متن به چهار بخش جدا از یکدیگر، وجود عاملی پیونددهنده را در ساختارهای تصویری، متنی، و یا موومانی داستان نمایش میطلبد، ولی گویا این پیوند در طول نمایش حضور نمییابد. سه پرسوناژ حاضر روی صحنه و پرسوناژی غایب که تنها صدای صحنهای گفت و گویش با زنی داغدار شنیده میشود، ترکیبی مبهم از چهار فضای شخصیتی را پیش دیدگان تماشاگرش میگذارد که در نهایت به علت منطقی این چینش چهار نفره پی نمیبرد. در نگاه تحلیل شخصیتی نیز، هر یک از چهار پرسوناژ از کارکتری روشن و گویا بهره نمیبرند و معرفیشان به مرور توالی اپیزودها حتی تا پایان نمایش تکامل نمییابند. گویا نویسنده در حرکتی رفت و برگشتی بین شناساندن کارکتر پرسوناژهایش و یا بازگویی روایت داستانهای هر کدام از آنها سرگردان است.
"آبیترین آسمانی زمین" از نوع کارگردانی نمایشهای روایی ایرانی و با ضمیمه کردن فاصلهگذاری و برداشتن دیوار چهارم و ارتباط رودررو با مخاطبش به روی صحنه میآید. کارگردان از آغاز تا پایان نمایشش تلاش در روایت خاطرات کارکترهای نمایش، با تکیه بر ابزار بیان دارد و میل چندانی به بازیسازی های صحنهای، آفرینش میزانسن و تابلوهای صحنهای از خود نشان نمیدهد. ریتم و هارمونی میان و بین اپیزودها تنها هر از چند گاهی با افزایش صدای بازیگران دچار نوسان میشود و پرسوناژها در میزانسن های رفت و برگشتیشان از آوانسن تا عمق صحنه به نوعی تکرار در اجرای بازیهای مونولوگ خود دچار میشوند.
بازیگران "آبیترین آسمانی زمین" نوع اجرایی نمایش روایی ایرانی را در داستانی روایی از جنگ حماسهساز ایران و دشمن هشتسالهاش، به خوبی به نمایش میگذارند. بازیگران با بهرهگیری بیشینهای خود از ابزار بیان و حس و بهره کمینهایشان از بدن و فرم، تلاشی قابل قبول را برای ایجاد ارتباط با مخاطب و بازگویی دردها و رنجهای زندگیشان به روی صحنه میآورند. به نظر میرسد، توانایی این گروه از بازیگران که در صحنهای از آب به اجرای نقششان میپردازند، برای اجرای خلاقانهتری از نقش، میسر باشد ولی روال دراماتورژی کارگردان در آفرینش کارکترهایش، در همین حد، بسنده مینماید.
طراحی صحنه، دکور و اکسسوار "آبیترین آسمانی زمین" همچون متن و دراماتورژی کارگردانی و بازیگریاش دچار نوعی ابهام و ایهام است که مخاطب را با پرسشهایی بیپاسخ رها میکند. اجرای نمایش در حوضچهای از آب روی صحنه، کاربرد تُنگهای آب و دراماتورژی های پیدرپی با میزانسن های این تُنگها، وجود چترهای وارونه در سقف صحنه که بیهیچ اشاره و کاربردی از آنها گذر میشود، همگی المانهایی دراماتیک روی صحنهی نمایشاند که هیچ نقشی را در راستای پیشبرد داستان نمایش ایفا نمیکنند، به جز روایت سقوط هواپیمای مسافربری ایران در آبهای خلیج فارس. اما بهرهگیری از موسیقی و افکتهای شنیداری صحنه، در کنار طراحی نور مناسب نمایش، امتیازی مثبت را برای بخش طراحی صحنه، دکور و اکسسوار فراهم میکند.
"آبیترین آسمانی زمین"، نمایشی است از جنس روایتهای تودرتو از عشقهای نسلی که غرش تفنگهای دشمن را از نزدیک به گوش شنیده است و آوارگی در وطن را به جان خریده است و همچنان عشق را در سکوت مرگبار بین هر شلیک دشمن با خود زمزمه کرده است.