در حال بارگذاری ...

نگاهی به عکس‌های تئاتر عاشورایی

عکاسی از تئاتری با مضمون عاشورا با تعزیه متفاوت است. تئاتر عاشورا همانگونه که ذکر شد می‌خواهد به گونه‌ای دیگر از روایت دست یابد بنابراین عکاس هم در همین راستا قدم برمی‌دارد. بازی‌ها، نورها، حرکت‌های روی صحنه هر کدام می‌توانند در رسیدن به این هدف عنصر تعیین‌کننده‌ای باشند.

محمدرضا شاهرخی‌نژاد
در خلال نوحه‌خوانی‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها، تصاویر شگفت‌آوری از واقعه نینوا در اذهان زنده می‌شود که می‌تواند به اندازه روایت داستان بر شنونده تاثیرگذار باشد. صحنه‌هایی مانند قطع دستان ابوالفضل(ع) یا به آتش کشیده شدن خیمه‌ها. این بخش از روایت در دو قالب برای عوام بیان می‌شد:
1- پرده‌خوانی‌ها و شمایل‌کشی‌ها
2- تعزیه
اما آنچه چند وقتی است ذهن تماشاچی را مشغول کرده، تبدیل یا تغییر فرم تعزیه به نمایشی است که فرمول‌های تئاتر در آن صدق می‌کند. گرچه تعزیه بر پایه بازی‌های انسانی استوار است اما هرگز از چارچوب روایت معلوم عاشورا دخول نمی‌کند همه چیز از پیش مشخص است و انگار داستانی است که مصور شده است و به جای یک نفر توسط چند نفر بازگو می‌شود اما به نظر من این بار خود داستان است که بر تماشاچی تاثیر می‌گذارد تا صدای سوزناک مداح.
اما تئاتر عاشورا؛ هر چند راوی می‌کوشد به گونه‌ای از بیان شخصی دست یابد اما باز هم به اصل ماجرا پایبند است. فرم تغییر کرده است و مانند تعزیه‌خوانی چیزی از قبل مشخص نیست. کارگردان می‌خواهد در میان داستان هر از چندگاهی به انسا‌ن‌های خودش هم توجه کند که نمونه مثال‌زدنی‌اش تئاتر ”سه خانه کوچک“ می‌تواند باشد. در این داستان با انسان‌هایی مواجه می‌شویم که هر یک به نوعی درگیر ماجرای کلان‌تری به نام عاشورا هستند و اتفاقات زندگی‌شان ـ در آن برهه زمانی ـ زیر مجموعه آن واقعه است. بنابراین در این جا دیگر بحث برسر گریاندن تماشاچی نیست بلکه کالبد شکافی ماجرایی است که در این مرز و بوم ریشه‌ای عمیق دارد و ثمره‌ای عظیم.
به عقیده من عکاسی از این دو با یکدیگر متفاوت است. این مقدمه‌چینی به این دلیل بود که تفاوت‌ مداحی با تعزیه و تعزیه‌خوانی با تئاتر مشخص شود. بنابراین جنس عکس تعزیه با تئاتر متفاوت است همانطور که در عکس‌های ناصر عرفانیان شاهدش هستیم. آداب و رسوم قومیت‌ها بر مراسم تعزیه‌خوانی غلبه کرده است و عکس‌ها نشان دهنده این موضوع می‌توانند باشند اما به همان دلیلی که ذکر کردم یعنی داشتن قالبی مشخص برای تعزیه، عکاسی از این ماجرا سخت می‌شود. یعنی یا عکاس به ثبت ماجرا می‌پردازند و به نوعی تاریخ‌نگاری می‌کند یا ماجرا را از پشت دوربین‌اش نظاره می‌کند و خود راوی می‌شود. در عکس‌های عرفانیان کمتر با بخش دوم روبرو هستیم. در عکسی با زندگی روزمره فردی مواجه می‌شویم که به احتمال قریب به یقیین نقش قاتل امام حسین(ع) را بازی می‌کند، شمر کاسه آشی به دست دارد و مشغول خوردن است اما در مابقی عکس‌ها عرفانیان فقط ثبت‌کننده تعزیه است و لاغیر . در بعضی از عکس‌ها هم نگاهی کلیشه‌ای دارد مثل عکسی که جوانانی را در حال عزاداری نشان می‌دهد.
اما قبل از آنکه بحث عکاسی از تعزیه را تمام کنم و به تئاتر بپردازم، دیدن چند عکس قدیمی از تعزیه برایم جالب بود. از ظاهر افراد و نوع پوشش‌شان می‌توان حدس زد که عهد قاجاریه است. جماعتی ایستاده و نشسته به دوربین چشم دوخته‌اند و هر کدام به مانند شخصیتی درون ماجرایی هستند که بخشی از آن به واسطه عکس بر ما عیان شده است. نوع اجرای تعزیه و حضور دیوها و ماسک‌های گوناگون نشان از توجه زیاد انسان‌های آن زمان به چگونگی اجرای تعزیه است. به تک‌تک چهره‌ها که در عکس می‌بینیم با دقت نگاه می‌کنم انگار هر یک به خوبی به نقش خویش آگاه است. اهمیت دادن به نوع لباس‌ها و ماسک‌ها نشان از اهمیت موضوع در میان مردم است و شبیه‌سازی ماجرا با دقت انجام شده است.
عکاسی از تئاتری با مضمون عاشورا با تعزیه متفاوت است. تئاتر عاشورا همانگونه که ذکر شد می‌خواهد به گونه‌ای دیگر از روایت دست یابد بنابراین عکاس هم در همین راستا قدم برمی‌دارد. بازی‌ها، نورها، حرکت‌های روی صحنه هر کدام می‌توانند در رسیدن به این هدف عنصر تعیین‌کننده‌ای باشند.
اما باز هم نقش عکاس کمرنگ نمی‌شود یعنی اگر بخواهد فقط به ثبت تئاتر بپردازد که گاهی از آن عناصر فراتر ننهاده است. از این جمله هستند عکس‌های سیدحسین فدایی‌حسین اما اختر تاجیک و سیامک زمردی‌مطلق به گونه‌ای دیگر به ثبت تصاویر پرداخته‌اند. شاید شخصی این سوال برایش پیش آید که صحنه بازی با تمام امکاناتش برای عکاس فراهم است پس چه تفاوتی وجود دارد میان عکس عکاسان مختلف؟
در جواب باید بگویم انتخاب لحظات است که باعث می‌شود عکس‌ها با یکدیگر متفاوت باشند و عکسی موفق است که بهترین لحظه را ثبت کرده باشد.
زمردی با پشتوانه و تجربه‌ای که در زمینه عکس تئاتر دارد به خوبی می‌تواند به آن لحظه دست یابد. عکس‌هایش از تئاتر پل گواهی بر این مدعاست. شاید بهتر باشد در این‌جا به کارهای اختر تاجیک بیشتر توجه کنم. عکاسی که سالهاست از تئاتر عکاسی می‌کند و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. عکس تئاتر ”آوای باد“ عکس خوبی است اگر بخواهم دلیل بیاورم که چرا و چگونه باید به تشریح تک‌تک نشانه‌های عکس بپردازم اما می‌خواهم به گونه دیگری به اثبات مدعایم برسم، اینگونه پیش می‌روم:
مرثیه‌سرایی شمایل‌کشی
تعزیه‌خوانی
تئاتر عاشورا
عکاسی
به شمایل‌کشی کاری ندارم چون به بحث مستقیماً مربوط نمی‌شود. اما از هر کدام از این مراحل که می‌گذریم بار ادبی داستان کاهش می‌یابد تا در نهایت به عکس می‌رسم. قرار نیست عکس‌ هم مانند مداحی کسی را بگریاند بلکه عکاسی از تئاتری با مضمون عاشورایی از تمام بار ادبی خالی می‌شود و می‌خواهد از راه‌های دیگری بر مخاطب تاثیر بگذارد و شاید تماشاچی را آنچنان درگیر کند که در حین دیدن تعزیه با نمایش به علت تعدد عوامل، نتوانسته است آنها را ببیند. عکس تمام عناصر را کنار هم و یک جا نشان بیننده می‌دهد و رمز ماندگاری‌اش در ذهن همین است.