نگاهی به نمایش ساکورا؛ شکوفه های گیلاس به بهانه اجرا در تئاتر باران
وقار، استواری و رستگاری
ایران تئاتر : اجرای نمایش ژاپنی ساکورا؛ شکوفههای گیلاس، در تئاتر باران به دلیل ایجاد امکان مواجهه بیواسطه با هنر اصیل و اوریجینال برای مخاطبان ایرانی، اتفاق فرخندهای بود. تجربه تماشای بخشی از سنت اجرایی ژاپن، چه بسا منجر به ایجاد اشتیاق و پیگیری، جستجو و آغاز کشف احتمالی جهان گسترده و پررمز و راز تئاتر مشرق زمین شود.
ویل دورانت تفاوت تئاتر شرق و غرب را در کتاب تاریخ تئاتر، تفاوت بینش شرقی و غربی نسبت به هستی دانسته و این تفاوت را بنیادین ارزیابی میکند از جمله اینکه انسان شرقی به گونههای مختلف گرایش درونگرایانه دارد و انسان غربی ویژگیهای برونگرایانه… تفاوت شکلی و محتوی این دو گونه تئاتر از همین تفاوتهای هستیشناسانه نشأت گرفته است. (با تاکید بر نگاه نوینتر نسبت هستی انسانی در جهان که او را فارغ از مرزهای محدودکننده جغرافیایی شرقی یا غربیاش تعریف میکند)؛ تئاتر ژاپنی پر از رمز و راز است و واجد نشانههایی فرامتنی است که ریشه در اساطیر و تفکرات آیینی و مذهبی (شینتویسم، بودیسم، ذن، …) دارد. قطعا دانستن و شناخت متون دینی و تاریخی مرتبط با این فرهنگ در تعمیق میزان لذت از این شکل نمایش موثر است.
ساکورا، شکوفههای گیلاس؛ اجرای رقص و مرثیهای بر هیروشیما و ناگازاکی، به کارگردانی، اجراگری و شعرخوانی کئین یوشیمورا است.
خانم یوشیمورا اجراگر، رقصنده و کارگردان پیشکسوت ژاپنی رقصی به نام kamigata-mai است. او علاوه بر این هنر در انواع مختلف هنرهای نمایشی و فرهنگ سنتی ژاپنی از جمله گلآرایی، سرودن هایکو، مهار انرژی، آواز، هنرهای رزمی مهارت کسب کرده و همچنین از سن پنج سالگی به آموختن و نواختن پیانوی کلاسیک غربی پرداخته و کنسرتهایی در این رشته برگزار کرده است. با آواز کلاسیک، باله و نیز رقص اسپانیایی و یوگا آشنا است. وی معتقد است هنر غربی توانایی و ظرفیت ابراز هنر شرقی خصوصا ژاپنی را ندارد بنابراین بیشتر زمانش را صرف پرداختن به هنر ژاپنی میکند.
در سال ۲۰۱۵ میلادی مصادف با هفتادوپنجمین سالگرد فاجعه اتمی هیروشیما و ناگازاکی، او با اعتقاد به اینکه وظیفه هر هنرمند ژاپنی است که دربارهی این موضوع کار کند و از بیمعنایی جنگ و زشتی نابودی بگوید، اثرش را روی صحنه برد. ساکورا در سال ۲۰۱۵ در هندوستان هم اجراهایی داشت.
کامیگاتا-مای شکل هنری است که رقص و موسیقی مقدس و ژرف را در ژاپن دوران Edo ادو (۱۸۶۸-۱۶۰۳) عمومیتر کرد. در دوران پیشامدرن ادو، ژاپن به دلیل ارتباط کمتر با کشورهای دیگر در صلح و آرامش به سر میبرد. در همین دوران بود که بسیاری از هنرها و به طور کل فرهنگ ژاپن شکوفا شد: گلآرایی، خطاطی، جشن چای، شعر کوتاه (هایکو) و تئاتر ژاپن و به تبع آن همین کامیگاتا-مای که از تئاتر سنتی و بزمی ژاپن بسیار تاثیرگرفته است.
بهرام بیضایی بزرگ که سهم مهمی در معرفی و شناخت تئاتر ژاپن در ایران دارند، معتقد است تئاتر ژاپن نفی نمایشنامهنویسی و بیشتر در ستایش بازیگری است. آن بخش دیگری از تئاتر که به کلام درنمیآید یعنی نبوغ بازیگری و نبوغ میزانسن و حرکت را تاکید می کند. با رقص و پانتومیم چیزهایی را نشان میدهد که معمولاً به رستگاری شخصیت میانجامد. تئاتر نو ژاپن، تئاتر تمرکز است. تئاتر ظرافت است. تئاتر حرکت است و زمان میخواهد که این حرکت را برجسته کند تا دیده شود. سیستم فاصله گذاری برشتی از تئاتر نو ژاپن الگوبرداری شده است.
هنر کامیگاتا-مای بر اساس سنت «رقصی»، تئاتر نو Noh، کیوگن و کابوکی شکل گرفته است و شیوههای حرکتی عروسکی بونراکو Bunraku نیز در آن به کار میرود. کامیگاتا-مای عموماً توسط زنان اجرا میشود و ویژگیهای زنانهی حساسیت، ظرافت و استواری را به آن وارد میکند. این شکل از نمایش همراه با نواختن ساز سنتی (سه سیمی) Shamisen شامیسن است.
تاتر نو Noh یا سنتی یکی از شکلهای کلاسیک نمایش موسیقیایی ژاپنی از قرن ۱۴ میلادی است. نوازندگان و اجراگرانش مردان بودند. اغلب بازیگران اصلی آن نقاب بر چهره میزنند.
کیوگن Kyogen نمایش کلاسیک کمدی ژاپنی است و بونراکو، نمایش عروسکی است که از قرن هفدهم اجرا میشده و سه گروه عروسکگردانان، آوازهخوانان و شامیسن نوازان! در آن فعالیت میکنند.
خانم یوشیمورا معتقد است در عین حال کامیگاتا-مای به طورقابل توجهی با کابوکی فرق دارد و تضاد قدرتمندی بینشان میباشد. کامیگاتا-مای به شیوهای باوقار، آرام و در حال سکون و مهار شده اجرا میشود اما کابوکی پرجنب و جوشتر و سرسخت و گاه خشن و توفانی است.
ابراز بیرونی درونیترین احساسات فرد
ساکورا، مرثیه هیروشیما ناگازاکی؛ در دو بخش شکل میگیرد. در قسمت اول در صحنهی مملو از کاغذهای زرورقی که لابد بازتاب دهنده تشعشعات مرگآسا و ویرانگر اتمی است، هنرمند رقص مرگ میکند. در ابتدا زیر زرورق دفن است به آهستگی از میان این زبالهی مرگبار ظاهر میشود آن را بر تن میکشد. نقابی بر چهره دارد که با صورتی سوخته و از قواره افتاده به تماشاگر نگاه میکند. او با دل سوخته، دردهایش را شعری کرده و همراه موسیقی سنتی ژاپنی و البته غربی میخواند. چه صبورانه و انسانی به جنایاتی که آمریکاییها بر سرشان آوردهاند، میتازد و نکوهششان میکند. این هنرمند با هستی بخشنده و پذیرندهی زنانهاش به جهان نگاه میکند.
ویدئو پروجکشن تصاویری زیبا و وهمناکی را همزمان پشت صحنه پخش میکند که البته به نظر میرسد آرامش و سکون مختص به اینگونه اجرایی را در کلیتش خدشهدار کرده است. در این اجرا موسیقی زنده بر صحنه به کار نرفته بود. با پایان بخش اول، یوشیمورا بر روی صحنه میآید و با آرامش یک سالک شروع به تعویض لباسهایش می کند. پارچههای زیادی را با صبوری به دور خودش میپیچد گویی آیینی مقدس را به جای میآورد. بعد کلاه گیس ژاپنی را بر سرش میگذارد و مرتب میکند و آمادهی حرکات رقصگونه خیره کننده و پر از تکنیکش میشود. گویی به مراقبهای مشغول است. نیروهای وجودیاش در درون متمرکز شده و تحت اختیار او است.
از اشیایی مانند چوب و خصوصاً چتر نیز بهره میبرد، حرکاتی مملو از وقار، ظرافت... شکل گام برداشتنش، حرکات عروسک کوکی وار دستانش، انگشتانش و استفاده و بازی با لباسش، سرآستین ها و دنباله ی کیمونویش پر از جزییاتی است که استخراج معنایش مستلزم تمرکز و دقت بسیار بالا و البته پیش آگاهی است… تصویر ویدیو حرکت ریزش گلبرگهای شکوفهی گیلاس را در پسزمینهای بنفش تکرار میکند. در اینجا موسیقی کارکرد زیبایی و معنایی بسیار زیادی دارد و صرفاً موسیقی متعارف ژاپنی اجرای اصلی نیست. روی صدای مرد آوازهخوان سنتی ژاپنی همراه نوای شامیسن در ترکیبی غریب اما هماهنگ و دلنشین، قطعات موسیقی کلاسیکی از روبرت شومان قرار می گیرد، مشخصاً قطعه زیبای Du bist wie eine blume (تو مثل گلی میمانی) با صدای تابناک Jessye Norman خواننده آمریکایی سیاهپوست دراماتیک سوپرانو، گویی در آسمان صحنه به عشق ورزی مشغول میشوند و از مرتبهای دیگر، حرکات پرسکون و پرجذبهی زن کیمونوپوش و البته تماشاگران خیره به او را تماشا میکنند...
در عین حال در قسمتی، قطعه «ستارگان و نوارها برای همیشه» مارش نظامی وطنپرستانه ایالات متحده آمریکا نیز پخش میشود. شکل حرکات رزمی و دفاعی میشود؛ اما گویی این زن بزرگوارانه کین و بدی را بخشیده و در روح و جسمش برای همگان طلب صلح و آرامش دارد.
یوشیمورا امیدوار است با پرفورمنسهایش به تزکیه و معنویت روح هر انسانی بر کره زمین کمک کند...
هزاران درنا بر صحنه پرواز میکنند
آواز میخوانند
و او دردهایش را در سکوت با بدنش فریاد میکشد
بخشش را با دستانش اعطا میکند
شکوفههای گیلاس پرپر میشوند
و رهایی
هنرمند رستگار است.
منابع:
www.kamigatamaitomonokai.org
سایت شخصی یوشیمورا
از متن سخنرانی بهرام بیضایی درباره تئاتر ژاپن، خانه تئاتر ۱۳۸۵
ویل دورانت، تاریخ تئاتر، گردآوری و تدوین عباس شادروان
---
نویسنده : اردشیر شیرخدایی