در حال بارگذاری ...
نقد نمایش نماینده ملت به‌کارگردانی مجید مظفری

همه رشته هایش پنبه می شود

ایران تئاتر- رضا آشفته:"نماینده ملت" نوشته سجاد افشاریان،‌ اقتباس آزادی‌ است از نمایشنامه برانسیلاو نوشیچ که در آن سعی شده نوعی بازنگری و دراماتورژی به لحاظ انطباق معانی صورت گیرد، هر چند تغییر لوکیشن از دهات اطراف صربستان به بلگراد و روسیه کمک شایانی به این دگرگونی زمانی و مکانی نخواهد کرد.

"نماینده ملت" نوشته سجاد افشاریان،‌ اقتباس آزادی‌ است از نمایشنامه برانسیلاو نوشیچ که در آن سعی شده نوعی بازنگری و دراماتورژی به لحاظ انطباق معانی صورت گیرد، هر چند تغییر لوکیشن از دهات اطراف صربستان به بلگراد و روسیه کمک شایانی به این دگرگونی زمانی و مکانی نخواهد کرد. با آنکه دانسته است است که هدف بسیار نزدیک و اینجایی است اما... مجید مظفری علاوه بر کارگردانی در این نمایش به ایفای نقش نیز می‌پردازد و این خود نویدبخش اتفاقات شایسته ای است چون بازیگر کمتر می تواند خودش را هدایت کند و بدتر اینکه در زمان بازی متوجه دیگر بازیگران نیست. شاید حضور محمد عاقبتی در مقام مشاور کارگردان توانسته باشد، از این کمبود جلوگیری کند.به هر تقدیر نگارنده این سطور با هدف بازشناسی آنچه به صحنه آمده و در آن ساختار اهمیت بسیار دارد، به نقدی ساختارگرایانه مبادرت می ورزد تا کاستی اصلی آن را به لحاظ باورمندی و تاثیر متن نمایشی آشکار گرداند.

یک نمونه

نمایش نماینده ملت می خواهد که یک نمونه از برخورد افرادی که به اشتباه می خواهند سر از کارزار انتخاباتی دربیاورند اما ورشکست و ناکام می شوند، به نمایش بگذارد. برای این هدف سجاد افشاریان روسیه را فرض کرده است که بتواند در آن رقابت بین دو کاندیدا را به تصویر بکشد که هر یک بنابر آنچه ضرورت هست و روشی خاص خود، پا به عرصه رقابت می گذارند. برای اینکه این هدف همراه با طنز و خنده دار هست یا بهتر بگوییم می شود بستر اتفاقات را یک خانه مشترک قرار داد که رقابت بین یک صاجب  خانه و مستاجر بهانه چنبن چالش فراگیری است که در دنیای امروزی ما در هر شهر و روستایی بارها شاهد چنین رقابتی برای به دست گرفتن قدرت هستیم. هر چند این نوع انتخاب کردن، بازنمود مردم سالارانه و دموکراتیک دارد اما در واقع این هم با دردسرها و خطاهای ریز و درشت خود همراه خواهد بود.

مجید مظفری در اتکای به متن است که می خواهد کمدی بسازد اما متن با کمدی آغاز و به تراژدی ختم می شود و این همان عدم وحدت و انسجامی است که در متن رعایت نمی شود و همه رشته هایش پنبه می شود!

یا این یا آن

شاید عمده ترین مشکل هم اینجاست که یا باید تراژدی باشد یعنی همه چیز شکل جدی و با پایان غمناک همراه شود یا اینکه کمدی شود و در آن، همه چیز با شور، نشاط و شادابی به پایان خوش منجر شود و اینکه نیمی کمدی و نیم دیگرش تراژدی باشد، ساختار منسجم و موثری نیست. اگر هم قرار است که کمدی- تراژدی باشد، این هم برای خود تعریفی دارد. برای آنکه این اشکال و ایراد ساختاری را مشخص کنیم، در ابتدا تعاریف موجود را مرور می کنیم و بعد به بازنمایی و پیامد این خطای بزرگ پی خواهیم برد.

تعریف ساده و بنیادی کمدی در تئاتر و سینما این است: کمدی اثری است که در بیننده شادی و نشاط ایجاد کند و به خوبی و خوشی به پایان برسد. اما غنای یک اثر کمدی به مفهومی بستگی دارد که به واسطه آن، تماشاگر به خنده افتاده.

ارسطو می‌نویسد: کمدی تقلید و محاکاتی است از اطوار و اخلاق زشت، نه این که توصیف و تقلید بدترین صفات انسان باشد؛ بلکه فقط تقلید و توصیف اعمال و اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء می‌شود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء می‌شود امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما آزار و گزندی از آن (عیب و زشتی) به کسی نمی‌رسد.

این نمایش می توانست با کمدی پایان یابد اگر پایان فعلی اش تلخ و ناگوار جلوه نمی کرد. همه چیز لحن شاد و پر نشاطی دارد و هیجانی باعث اتفاقات خواهد شد که اینها را مقابل هم قرار می دهد که از تضاد آنها کمدی شکل بگیرد. مرد بقال (مجید مظفری) که سواد ندارد، هوس می کند که از سوی آقای رییس که بر حزبی حکومت می کند، به عنوان نماینده ملت در انتخابات نامزد شود و تنها دلیلش این هست که او را در ملاقات نزدیک پارک شهر، خیلی صمیمانه به نزد خودش دعوت کرده و دست بر شانه اش نهاده است. از آنجا که انگار رییس حزب از نماینده قبلی راضی نیست، بنابراین این حُسن نیت او را در قبال مردبقال، برای حضور در پارلمان آماده تر خواهد کرد و او دست به دامن کسانی می شود که آنها هم چاپلوسانه و حیله گرایانه در صدد هستند که مرد بقال را کمک کنند که در انتخابات پیروز شود. رقیب او نیز مردی جوان و وکیلی (وحید آقاپور) هست که در خانه مرد تاجر مستاجر شده و بعد هم طبق رابطه عاشقانه ای که با دختر مرد پیدا کرده، دامادش هم می شود. حالا این دو باید رقابت کنند و هر دو در دو حزب مخالف و در برابر هم حضور دارند. مردان وابسته به مرد بقال، نطق سخنرانی مرد وکیل را می دزدند و از او می خواهند که این متن را تمرین و برای مردم سخنرانی اش کند.غافل از اینکه این بر خلاف آن چیزی است که حزب حاکم به نفع دولت باید حرکت کند و این نطق، درواقع در مقابل موضع دولت هست و همه فحش ها و بد و بیراه ها منجر به سقوط در انتخابات خواهد شد. همچنین غافل از اینکه بسیاری به سوءاستفاده دارند مغازه و مایملک مرد بقال را صاحب می شوند که بتوانند، به دروغ او را راهی مجلس عوام کنند. از آن سو نیز همسر مرد بقال، متوجه حضور دختر دیگری در زندگی مردش خواهد شد و خانه و زندگی اش را ترک می کند. مغازه بقال خالی می شود که هواداران پای صندوق رای بروند و خانه اش فروخته می شود که مایحتاج انتخابات و تبلیغات فراهم شود. حالا مرد بقال بی خبر از آنکه رای نیاورده و زندگی و مالش را از دست داده، در خانه اش تنها رها می شود مگر نوکری که دلش نمی خواهد شاهد عذاب بسیار صاحبش شود و به کمک او می آید. این روال از کمدی به تراژدی و این حرکت جهشی و دو نیمه- پاره شده، چندان روال موثری نیست. مگر آنکه باید طوری دیگری این چیدمان دو نیمه مستقر می شد؛ یا یکدست کمدی یا یکدست تراژدی بر آن حاکم می شد چون این روال دو نیمه چندان منطقی نیست و طبق تعاریف موجود حتی گونه تراژدی- کمدی نیز نخواهد بود. چنانچه درباره گونه «تراژدی- کمدی» می دانیم که نزدیک به 2500 سال پیش در یونان باستان، به شکلی مبهم، مورد اشاره قرار گرفته، لیکن توجه و تأکید بر این گونه نمایشی از ویژگیهای ادبیات نمایشی در سده بیستم میلادی است.

«تراژدی-کمدی» را می توان «مصیبت­نامه مضحک» و یا «فکاهی نامه مصیبت بار» نامید. زیرا در این گونه نمایشی حوادث و امور جدی، سهمگین، فاجعه آمیز و متأثر کننده، با «بیان تئاتری» شوخی آمیز، سَبُک، طنزآمیز، گروتسک نمایش داده شده است و یا بر عکس امور و حوادث شوخی آمیز، سبک، طنزآمیز و گروتسک یا ، بی تناسب، با بیان نمایشی جدی، سهمگین، فاجعه آمیز و متأثر کننده نمودار شده است. بنابراین تراژدی-کمدی به دو طرز نوشته و یا اجراء شده است. در اینجا این گسست مانع از تداخل و در هم تنیدگی هر دو وجه خواهد شد. یعنی معضل اساسی در متن از اینجا ریشه می گیرد که بخشی از متن کمدی و بخشی دیگر تراژدی است در حالیکه باید این تراژدی- کمدی بودن، از ابتدا و به موازات هم شکل بگیرد که این خود قابلیت پایان تلخ آن را برایمان فراهم و توجیه گرداند. بنابراین، جهشی بودن و از هم گسسته شدن دو وجه موجود مانع از باورمندی کلیت اجرا بر اساس متن خواهد شد. با آنکه گروه در کمدی موفق هست و هر یک بازیگران به درک درست، در ارائه کمدی موفق می نمایند. شاید این اغراق در تلخی در دل اجرا اتفاق افتاده باشد و شاید بازنویسی چنین روالی را تعریف و راهنمای کارگردان و بازیگران کرده باشد. به هر تقدیر، متن اصلی بسیار ساده تر از این است که بخواهد بسیار تلخ بنماید. بلکه هدف این هست که شکست در مساله ندانسته را امری ممکن تلقی کند وگرنه این شتاب در حضور در حرفه ای که نیازمند سواد و تجربه بسیار هست، باید که خیلی راحت شکست و ناکامی به دنبال داشته باشد. از سوی دیگر جوان وکیل هم صاحب دختر بقال می شود و هم بر او غلبه می کند که در مقام یک نماینده مخالف در مجلس عوام حضور داشته باشد. این همان شیرینی توام با تلخی است که از یک تراژدی تک سویه ممانعت می ورزد.

کمدی موقعیت

به هر روی، بهتر بود که می دانستیم اتکای به یک کمدی موقعیت چقدر می توانست در پر و بال دادن به آن موثر باشد.

کمدی موقعیت: کمدی حاصل از گرفتار آمدن قهرمان در شرایط ناطلبیده و گاهی متضاد با موقعیتش را گویند. چنانچه بقال بی سواد دچار وسوسه ای می شود که در آن ناکامی جلوه شیرینی دارد چون می خواهد دیگران را از سودازدگی لامحال دور گرداند و این همان پرهیز یا قناعتی است که کامروایی را نصیب هر کسی خواهد کرد.

اما آنچه از اجرا احساس خوشایندی متبلور می شود، همانا حضور و هدایت بازیگران است که کمابیش برای نمایان شدن رویدادها و ثبت نقش ها تلاش کرده اند. شاید وحیدآقاپور درنگ بیشتری نسبت به نقش داشته که وکیل جوان را کمی موذیانه تر بازی کند که حرکاتش قابل پیش بینی نباشد و دقیقا یک سیاستمدار باید چنین عمل کند و غلبه او بر پدر زن اش هم به دلیل داشتن این استعداد و ویژگی است. مجید مظفری با آنکه از فضا تئاتر سالها دور بوده اما می خواهد کم نگذارد و بقال پا به سن گذاشته را طوری بازی کند که حسیاتش بین هوس و ناکامی موج بزند که دلیلش هم سادگی بیش از حدش باشد که اصلا میانه ای با ویژگی یک سیاستمدار ندارد و این مرد از خرد و شعور آگاهانه کاملا به دور هست و این خود زمینه ساز هر نوع شکستی خواهد بود مگر بازی با تقلب طور دیگری پیش برود که در اینجا چنین چیزی لازم نیست.  سوسن پرور نقش همسر و مادر را طوری بازی می کند که فقط بخنداند و از تراژدی شدن و جدی بودن نقش آفرینی اش مبراست. این همان نکته ای است که باید همه بازیگران را تحت تاثیرش می گرفت و نمی گذاشت، تلخی غالب بر محیط و فضا شود. نیکی مظفری هم جوان بودن و طناز بودن و نیازها و ضرورت های جوانی را بازی می کند که درست هم هست آنچه در عمل یا گفتارش نمایان می شود. بهنام شرفی نوکر را نه با کلیشه ها، که با ساخت و ساز تازه تری نمود عینی و ملموس می بخشد. او بازیگری است که در صحنه به دنبال بیان داشته های تکراری نیست و در هر کار توش و توانش را سمت و سوی تازه تری می بخشد و همین نگاه مخاطب را به بازی اش جلب می کند. سام کبودوند، محمد لقمانیان و صحرا جبل عاملی در دایره دستورات خود را ملزوم به حرکت دانسته اند. شاید این به اقتضای صحنه و موقعیت باشد اما باید بازیگر پر و بال خیال انگیزش را همواره به صحنه بیاورد وگرنه به تدریج در حاشیه قرار خواهد گرفت و این همان جادوی افسونگری است که از هر بازیگری، بازیگری نمره یک خواهد ساخت.

کاملاً ساده

رضا مهدی زاده گاهی آنقدر خلاق است که مخاطب طراحی هایش را انگشت بر دهان می گذارد و گاهی ناممکن ترین و دور از ذهن ترین مواد و ایده ها در صحنه، باعث خلاقیت بصری و کنش مندانه خواهد شد. اما در نماینده ملت کاملا ساده است و البته این طراحی در فضای کمدی چندان کارآمد نیست. به هر تقدیر بخشی از هیجان و انرژی بالا نیز در تنوع بصری اتفاق می افتد و ثبات صحنه مانع از تبلور چنین خواست و فرضیه ای خواهد شد که برای کمدی امری لازم و ضروری است.

جمع بندی

نماینده ملت نمایش دهنده ارزش هایی است که در برخی از بازی ها و تجمل ها از بین می رود. در دنیای امروز که عرصه قدرت همه را به بازی وامی دارد چنین نسبت ها و قضایایی امری عادی است. در کمدی می شود به این بازی بسنده کرد و در سطح حرکت کردن هست که عمق دید را به مخاطب خواهد داد و نشان دادن خود تلخی و تراژدی انگار که مانع از بروز آن چیزی است که باید در استناد به تخیل بازنمایی شود و لمس آن نیازمند درک اختیاری است و این همان ایرادی است که در اجرای فعلی به وضوح بارز شده است وگرنه سوژه بسیار عالی است و همه را متوجه قضایایی می کند که می تواند برای همگان پرسش برانگیز باشد و این نوع برخورد و بازتاب در صحنه است که از جدال کمدی و تراژدی به پیامدی در خور تامل منجر نخواهد شد.

 

 

 

 




نظرات کاربران