در حال بارگذاری ...
گفت و گو با آزاده صمدی بازیگر نمایش «زبان اصلی»

متأسفانه تعابیر غلطی از واژه شهرستانی بودن وجود دارد

آزاده صمدی در سال‌های اخیر در سینما، تلویزیون و تئاتر حضور موفق و اثرگذاری داشته است و در کارهایی نظیر «سیزده»، «خوب، بد، جلف» و... حضور درخشانی داشته است. صمدی سال گذشته در نمایش‌های «آیس لند» و «رویای نیمه‌شب تابستان» و «پنج ثانیه تا برف» بازی داشت؛ نمایش‌هایی که هر یک با استقبال مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد.

به گزارش ایران تئاتر، نمایش «زبان‌اصلی» اثری کاملاً رئالیستی است و رابطه ازهم‌گسیخته و فرازوفرودهای زندگی زن و شوهر جوانی را به تصویر می‌کشد که در حال طلاق گرفتن از هم هستند. تمام فضای نمایش در دادگاه خانواده روایت می‌شود و جلسات مختلف دادگاه این زوج که در آن هرکدام درباره زندگی مشترکشان مباحثی را مطرح می‌سازند، شاکله اصلی داستان نمایش را شکل می‌دهد. در این اثر نمایشی به مشکلات زن و شوهرهای جوان و جزئیات زندگی زوج‌هایی که در ظاهر مشکل حادی با هم ندارد اما تفاوت عقاید، فرهنگ، شیوه زندگی و تفکراتشان با هم متفاوت است و نمی‌توانند به زبان مشترکی در زندگی با هم برسند، پرداخته می‌شود. اختلاف زن و شوهر این نمایش از شکایت زن علیه همسرش و تقاضای طلاق او آشکار می‌شود و در صحنه‌های مختلف نمایش، مخاطب شاهد دعوا وچالش‌های این دو در دادگاه است. نمایش«زبان اصلی» نوشته و کارگردانی رسول کاهانی بعد از اجرای موفق خود درسال‌های گذشته این روزها دوباره در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفته است. آزاده صمدی، بهرنگ علوی و سعید زارعی بازیگران زبان اصلی هستند. با آزاده صمدی درباره شیوه اجرایی نمایش و شخصیتی که در این اثر بازی کرده است، گفت وگویی انجام داده‌ایم.

 

چقدر ویژگی‌های مضمون نمایش «زبان اصلی» به لحاظ شباهت آن با جامعه امروز مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد؟

فکر می‌کنم تاثیر زیادی داشته است چون ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که آدم‌ها درگیر مشکل عدم ایجاد رابطه درست با یکدیگر شده‌اند و اگر این نمایش بتواند به عنوان یک طرح سؤال و یا مشکل موردتوجه مخاطب قرار بگیرد، می‌تواند تبعات مثبتی داشته باشد. متأسفانه روند روبه رشد جدایی و طلاق در جامعه نگران‌کننده شده است. شاید با انجام این نوع کارهای فرهنگی آدم‌ها کمی جدی‌تر به این مقوله فکر کنند و این پرسش را نزد خودشان مطرح کنند که چرا نمی‌توانند با طرف مقابلشان حرف بزنند و مشکلاتشان را حل کنند یا چرا باید بگذاریم شکاف میان رابطه مشترک روز به روز افزایش پیدا کند. فکر می‌کنم همه این عوامل باعث شد که درگیر حضور در این نمایش بشوم.

 

چرا در نمایش «زبان اصلی»، نه زن و نه مرد، هیچ‌یک مقصر اصلی اختلافشان قلمداد نمی‌شوند؟

همیشه در به وجود آمدن چالش در هر رابطه‌ای یک نفر مقصر نیست و دو طرف نقش و سهم دارند و در کلیت ماجرا دو طرف قضیه به شکلی مقصر هستند. در ازدواج و یا رابطه دونفره،  آدم‌ها باید خیلی بلد باشند، زبان هم را بفهمند و در این راه تلاش هم انجام بدهند. به نظرم رابطه مشترک داشتن مسئولیت آور است. موقعی که شخصی این مسئولیت را می‌پذیرد. باید پای این مسئولیت بایستند. بارها دیده شده که در این نوع از اختلافات زمانی که فرد سومی پیشنهاد رفتن دکتر روانکاو را مطرح می‌کند، دو طرف ماجرا فوری موضع می‌گیرند و می‌گویند مگر من مشکلی دارم و یا مگر من دیوانه‌ام! درحالی‌که در جوامع مدرن مراجعه به روانشناس و تلاش برای خودشناسی یک امر عادی محسوب می‌شود. در زبان‌اصلی هم تلاش کردیم با موضوع طلاق به این شکل برخورد کنیم.

 

اما در طبقه متوسط و پایین جامعه رفتن به روانکاو امر روتین و عادی نیست و این اتفاق بیشتر از سوی طبقه مرفه شکل می‌گیرد.

این موضوع ارتباطی با مرفه و متوسط بودن طبقه اجتماعی شخص ندارد. در جامعه ما بابت این قضیه و خیلی از مسائل دیگر، فرهنگ‌سازی صورت نگرفته است. به‌طور مثال مهر و موم‌ها طول کشید که در بین خانواده‌ها این عادت شکل بگیرد که فرزندانشان را به مهدکودک ببرند و تحقیقات نشان داد مهدکودک و پیش‌دبستانی رفتن برای کودک یک آماده‌سازی مؤثر و کارا برای ورود به دوران تحصیل است تا بتواند نسبت به وظایف اجتماعی‌اش آگاه شود. در مورد تراپی رفتن هم باید دیر یا زود چنین اتفاقی رخ بدهد. البته نسبت به گذشته در این زمینه‌ها پیشرفت‌هایی داشته‌ایم.

 

این موضوع در فیلم‌های ما هم به شکل جدی پرداخته نمی‌شود و در سینما و یا تئاتر معمولا کارگردان‌ها با زبان طنز به مسئله دکتر روانکاو رفتن به‌خصوص نزد طبقه روشنفکر می‌پردازند...

من ریشه‌ای به این قضیه نگاه می‌کنم مثلا اگر آدم‌ها قصد بچه‌دار شدن دارند، قبلش باید بدانند که چه‌کاری می‌خواهند انجام بدهند. قبلش برنامه‌ریزی داشته باشند و با چند تا مشاور تربیتی کودک هم مشاوره کنند. قرار نیست ما همه‌چیز را بدانیم. خوشبختانه با یک کلیک ساده در اینترنت می‌توانیم خیلی از این ندانسته‌ها را بدانیم. به نظرم سوای این مسائل اگر مشکلات میان دو نفر حاد شد خیلی دوستانه می‌توانند از یکدیگر جدا شوند. هیچ مشکلی هم نیست و این جدایی را شکست نمی‌دانم.

 

فکر می کنید  عدم ارتباط بین دو نفر چقدر ریشه در خودخواهی آدم‌ها دارد؟

بحثش گسترده است. باید این مسئله  توسط کارشناسان مورد واکاوی قرار بگیرد.

  

شخصیت پریسای نمایش «زبان‌اصلی» را چگونه دیدید؟

 دختر شهرستانی که تجارب زیادی دارد. متأسفانه تعابیر غلطی از واژه شهرستانی  بودن وجود دارد. پریسا در یک شهرستان بزرگ (مشهد) زندگی کرده است و بعد از ازدواج همپای همسرش کار می‌کند و تلاش می‌کند از زندگی عقب نماند. از یک جایی به بعد در بحران زندگی مشترکش کم آورده است و نتوانسته مشکلاتش را حل کند و خودش و شوهرش تعابیر و تفاسیر خاص خودشان را بدون هیچ اشتراکی از مسائل دارند که این تنش‌زا است. انگاری دو آدم در کنار هم هستند که به دو زبان مختلف حرف می‌زنند. به نظرم آدم‌ها باید یاد بگیرند که طراوت زندگی‌شان را حفظ  کنند.

 

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران