گفتوگو با بهزاد فراهانی کارگردان نمایش «مطرب»
آرمانهای من غیرعلمی و بدون پشتوانه نیستند!
بهزاد فراهانی
مطرب
مطرب
مطرب
ایران تئاتر:بهزاد فراهانی چهره نام آشنایی برای مردم در سینما، تئاتر و تلویزیون است و همکاری با بزرگانی نظیر شاهین سرکسیان، بهرام بیضایی و... کارنامه پر باری برایش رقمزده است. او در تازه ترین نمایش خود اثری را مبتنی بر الگوهای نمایشی اصیل ایرانی و تخته روحوضی خلق کرده است.
بهزاد فراهانی بازیگر، کارگردان، نویسنده و گوینده دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته نمایش از دانشکده هنرهای دراماتیک و تئاتر ملی فرانسه (استراسبورگ) است. او در نمایشهای «رستم و سهراب»، «شهر قصه»، «در راه کاردیف و قفس»،«پلههای یک نردبان»، «در انتظار گودو»، «روزنه آبی»، «تراکتور»، «تیارت فرنگی»، «حشرهها»، «در حضور باد»، «آنکه گفت آری، آنکه گفت نه»، «قصه حریر و ماهیگیر»،«لبخند با شکوه آقای گیل» و «دیوان بلخ» نقشآفرینی کرده است. فراهانی در نمایشهای «میزگرد شاه»، «کوچ»، «عروس»، «شب در حلبی آباد»، «معدن»، «مریم و مردآویج»، «گل و قداره»، «پتک»، «مریم و مردآویج»،«مفتش»،«ریل» و «در غربت» علاوه بر بازیگری، نگارش و کارگردانی اثر را به عهده داشته است. نگارش و بازی و دستیار کارگردانی در نمایش «سنگ و سرنا» را فراهانی انجام داده و همچنین در نمایش «شوخی در گود» علاوه بر بازی و نگارش، در بخش کارگردانی نیز با مهدی میامی همکاری داشته است. شقایق فراهانی، سانیا سالاری، وحید دهشکار، مسعود رحیمپور، فهیمه رحیمنیا، ابوالفضل شاهکرم، حمید صفایی، علی طاهری، نگین ابدالی، زهرا روشنضمیر، علی بیغم، بهزاد فراهانی، مهسا اقبالی، سیاوش خادم حسینی، حسن یارلو، انسی رمضانی، حمید یعقوبیان، ملیکا رضی، محمد آقا محمدی و عبدالله احسانی بازیگران هستند. نمایش «مطرب» از 21 اردیبهشتماه به روی صحنه رفته است و تا 22 خردادماه همهروزه بهجز شنبهها ساعت 19 در تالار استاد سمندریان اجرا خواهد شد. با بهزاد فراهانی درباره اجرای این نمایش گفت گویی انجام دادهایم.
آیا نمایش «مطرب» را میتوانیم یک نمایش عاشقانه، شاد و مفرح با تکیه بر الگوهای نمایشهای سنتی ایرانی بدانیم؟
در نمایش «مطرب» که اثری اجتماعی و عاشقانه است و حدود یکسوم از زمان این نمایش از موسیقی فولکوریک و ملی کشورمان استفاده شده است که اشعار آن را خود سرودهام و سازهایی چون تار، سهتار، کمانچه، تنبک و دایره در آن استفاده شده است. عشق نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. عشقها در مملکت ما انواع متفاوتی دارند و با شرایطی که در تاریخ ما وجود داشته است، اغلبشان فرجام خوشی نداشته و زمینهساز بستر تراژیک بوده است. این اتفاق فرصتی است برای بیان تراژدی قصههای مردم.
آیا در این نمایش به دنبال تجربه فضای نو و متفاوتی بودید؟
واقعیت این است که در این سالهای نوین مردم همه منتظر یک مهربانی از طرف دولتشان هستند و این مهربانی در معیشت خوب و آزادی داشتن هم قابلتعریف است. متأسفانه این مسائل هدیه داده نشده است و مسئولین هم به این مسئله اذعان دارند و معتقدند هنوز به چنین مرحلهای نرسیدهاند. این تراکتور پرتوانی که میتوانست با آمدنش زندگی را تغییر بدهد متأسفانه زنجیر دستمان شد.
آیا تراکتوری که در نمایش مطرب به شکوفه (زن جوان نمایش) هدیه داده میشود، در حکم یک نماد است؟
من هیچ نمایشی را بدون آنکه نگاه حمایتی نسبت به مردم داشته باشد، قبول ندارم. هر نمایشنامهای میبایست سمت و سویی داشته باشد و دلبستگی به چیزی داشته باشد. من پوچگرایی و نهیلیسم را نمیپذیرم.
بنابراین امیدوار هستید؟
امید داشتیم که این انقلاب را به وجود آوردیم.
آیا روستایی که داستان نمایش «مطرب» در آنجا اتفاق میافتد، نمادی از کلیت ایران است؟
امیدوارم توانسته باشم چنین وضعیتی را به بخشی از مخاطب روشنفکر و صاحب اندیشه نمایش منتقل کنم.
چقدر در اجرای نمایش «مطرب» وامدار نمایشهای سنتی و تخت روحوضی ایرانی بودید؟
من دلبسته این نوع تئاتر اصیل ایرانی هستم؛ زیرا معتقدم که باید اول راه رفتن را بیاموزیم و بعد به سراغ شرکت در دوی ماراتن برویم. در تئاتر هم هنوز چه در عرصهی نمایشنویسی و چه در حوزه کارگردانی خیلی مانده است بهمراتب عالی و بزرگی برسیم؛ اما ادعای های آنچنانی و بزرگ داریم. به نظرم اول باید تئاتر ملی و ایرانی کمی رشد پیدا کند و بعد با بهرهگیری از ریشههای خودمان به بالندگی برسیم . آنوقت میتوانیم مدعی اجراهای نمایشهای خارجی و مدرن باشیم. هنوز مهدی فتحی، عباس جوانمرد، شاهین سرکسیان، اکبر رادی و بهرام بیضایی یگانه و تک هستند، باید هنر ما از این نامها زیاد داشته باشد.
فکر می کنید نسل جدید تئاتری توانسته راه و رسم این بزرگان را دنبال کند؟
ما در بخش بازیگری در وضعیت خوب و امیدوارکنندهای قرار داریم اما در بخش نمایشنویسی دارای ضعفهای عمدهای هستیم و بهجز چند چهره شاخص با خلا روبهرو هستیم. با توجه به احترامی که برای تمام جوانها قائل هستم، اما به نظرم بیشتر جوانهای نمایش نویس حال حاضر ما سرقت ادبی انجام میدهند. ما اصلا نباید سر سفره غربیها بنشینیم. ممکن است لقمهای برداریم اما نباید تمامروزیمان را از این سفره برداریم.
با توجه به سقوط کمونیسم و مرگ فیدل کاسترو، آیا هنوز همآرمانهای سوسیالیستیان را در آثار و افکارتان حفظ کردهاید؟
آرمانهای من غیرعلمی و بدون پشتوانه نبودهاند که فراموششان کن. آرمان من در قالب سوسیالیسم تعریف دارد و سوسیالیسم هنوز هم زنده است. اگر فاصله و شکاف طبقاتی در مملکتمان و سایر کشورهای همسایه حذف شده باشد، من حرف دوستانی که مرگ سوسیالیسم را اعلام کردهاند قبول دارم.
در نمایش «مطرب» شخصیت اصلی نمایش یک زن کنشگر است که برای تغییر شرایط زندگی خود و پسرش تلاش میکند. دلیل اصلی پرداختن شخصیت اینچنینی در نمایش چه بود؟
در کشوری که در استادیومهای ورزشیاش بانوان اجازه ورود ندارند، آیا روا نیست که من هنرمند در نمایش زن را بهعنوان محوری اصلی نمایش مطرح کنم؟ بیشک اگر زنان در کشورمان به جایگاه واقعیشان نرسند نمیتوانیم هنر بالندهای داشته باشیم.
آیا شکوفه نمایش «مطرب» بعد از تلاشهایی که برای راهاندازی تراکتور انجام میدهد، به یک شناخت و جهانبینی خاصی دست پیدا میکند؟
این زن در پی تلاشهایی که در طول نمایش انجام میدهد، به شناخت جدیدی از آدمها و محیط پیرامونش میرسد.
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی