در حال بارگذاری ...
به مناسبت سالروز تولد داود فتحعلی بیگی

یه نقلی بگم که تا به حال اصلاً نشنیدید

ایران تئاتر، مهدی صفاری نژاد: روز دهم خرداد ماه تولد مردی را به نام خود ثبت کرده است که هر لحظه از دیدنش جز شادی و شادمانی برای اطرافیان هیچ ندارد.

 داود فتحعلی بیگی آقای نمایش ایرانی با صبر و صمیمیت وگشاده دستی، بی مزد و منت هر آنچه آموخته و خوانده و دیده و شنیده از هرگونه نماش ایرانی برایت می گوید فقط به امید ماندگاری این دُر گران بها در این سرزمین پرگهر و ما دور هم جمع می شویم تا با دست های خالی به پاس تلاش هایش بر دست هایش بوسه زنیم و با احترام برای تلاش گران این عرصه او را آقای نمایش ایرانی می نامیم و به آقای نمایش ایرانی قول می دهیم همه ی کوشش خود را خواهیم کرد تا نام جاودان آقای نمایش ایرانی جاودان تر و پر گهر تر بدرخشد و هر آنکه چشم دیدن ندارد چشم های خود را ببندد.
آقای نمایش ایرانی زاد روزتان خجسته باد و با هم به یک نقل کوتاه گوش می دهیم:
به نام خدایی که در این نزدیکی است. امروز می خوام براتون پرده خوانی کنم. یه نقلی بگم که تا به حال یا اصلاً نشنیدید یا اینکه به اون کم توجه بودید و خدا نکنه خودتون به نشنیدن زده باشید. فقط اینکه نقل من بی پرده است چون وسعم نمی رسید دستمزد به حق استاد نقاش رو بدم و هم کیش های منم یا این هنر قدیمی رو بی ارزش می دونند یا وقتی هم بخوان انجام بدن اینقدر به فکر تو فکرهای دیگه ای هستن که دلشون رو نمی یارن و بفکر مادیات قصه هستن چون چرخ روزگار پر خرج خیلی می چرخه.
به هر حال جونم براتون بگه که نقلمُ شروع می کنم بی پرده و بی بچه مرشد و با لحن گفتار امروزی و دانشجویی و به خودتون یه کوچولو زحمت بدید و توی ذهناتون تصویر سازیش بکنید.
این بزرگ مردی که می بینید اسمش آقای نمایش ایرانی، اینکه توی این جزیره چی کار داره می کنه و چی داره می نویسه رو براتون می گم. این روزای اولی که آقای نمایش ایرانی به این جزیره اومده بود و شروع کرد به نوشتن و در بطری گذاشتن و به دریا انداختن تا یه روزی، یه کسی، یه جایی اونارو برداره و بخونه اما دل دریایش هیچ موقع منتظر بازگشت سریع جواب نبود و همیشه با خودش زمزمه می کرد «این گرما و روشنایی آتش زیر خاکستر و هیچ موقع خاموش نمی شه و پایدار برای همیشه می مونه و به زودی شعله ور خواهد شد»؛ اما بشنوید از جزیره؛ این جزیره به ظاهر متروک زیر خودش گنج های بسیار گران بهایی داره فقط لازمه بیایید و چرخی توی جزیره بزنید و گوشتون روی خاکش بذارید می شنوی چه صداهایی داره از اونجا به گوشتون می خوره مثلاً اینجا صدای تار و کمونچه و تمبک میاد همراه

عزیزان تقلید رو حوضی ما که باشد دلنشین بر پیر و برنا بود نقشی زفرهنگ خود ما سراسر نکته و طنز هست و تقلید ...
یا اینکه اینجا صدای ترومپت و نی و طبل می شنوی و کسایی که به آواز می خونن و و بعضی هام با صدایی خشن و با یه ضرب آهنگ خاص جواب می دن. هنوز چند قدیمی دور نشدید که خنکای نسیم تکان خورن چوبی در هوا رو حس می کنید می دونم که تعجب می کنید ولی دقیق تر بشید می تونید صدای به هم خوردن دوتا دست رو بشنوید و گرمای صدای یه نفر که به تنهایی داره جای چند نفر حرف می زنه و قصه های پر سوز و گدازی رو می گه. نشینید بازم راهتون و ادامه بدید تا صدای سوت سوتکی صفیر رو پیدا کنید و اینکه می خونه
ارباب خودم سلام علیکم ارباب خودم سرتو بالا کن ...
می گن صاحبش مبارک و بر همگان مبارکِ.
اما آقای نمایش ایرانی اینقدر تلاش کرد و نامه نوشت به دریا انداخت تا بزرگترهایی که از جزیره رفته بودند برگردند. جوون تر هایی رو به جزیره کشوند- هرچند همه نموندن - آقای نمایش ایرانی دلش روشن بود که همونایی که موندن بهش کمک می کنن تا قدیمی هایی که گوشه کنار این جزیره پنهان شدن و یا پنهانشون کردن رو دوباره سرحال می یارن مشغول می شن تا این آتش زیر خاکستر روشن و شعله ور بشه. حالا سخت ترین جای کار شروع شد یعنی حفظ و مرمت عمارت هایی که از زیر خاک بیرون آورده بودند از طوفان و گرد خاک، لابد می گید وسط دریا؟! اره همین جا تعجب نکنید سنگ دلای زیادی برای اینکه دوباره زندگی به این جزیره بر نگرده با کشتی های دیجیتالیشون ومدرن نماشون به جزیره نزدیک شدن و طوفانی به پا کردند که همه انگشت به دهان ماندند که این همه خاک و خاشاک از کجا می آید؟! اما تمامی تلاش ها بی ثمر بود چون خاکی که روی عمارت نشسته بود را با یدونه فوت مبارک به هوا می رفت و تمام می شد و کبوتران دوستدار آقای نمایش ایرانی خبر می آورند که در شهر همه از زیبایی و ماندگاری جزیره و مردمانش دم می زنند وآقای نمایش ایرانی لبخند به لب گفت: «آب به جوی ما برگشته و هیچ سدی جلو دار اون نمی تونه بشه» آقای نمایش ایرانی هنوز توی جزیرش هرلحظه داره جزیره ی دوستداشتنی شو گسترش می ده وهمیشه چشمش روبه آینده ای روشنه ...

این بود نقل امروز من ...

 همیشه شاگرد و کوچک شما

مهدی صفاری نژاد

دهم خرداد هرسال

 




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با داور جشنواره آیینی و سنتی ترک‌زبانان کشور

داوود فتحعلی‌بیگی: برای استحکام مبانی فرهنگی ثابت‌قدم باشیم
گفت‌وگو با داور جشنواره آیینی و سنتی ترک‌زبانان کشور

داوود فتحعلی‌بیگی: برای استحکام مبانی فرهنگی ثابت‌قدم باشیم

داوود فتحعلی‌بیگی، داور نخستین جشنواره آیینی و ملی ترک‌زبانان می‌گوید در شرایطی که ما و خیلی از کشورهای دنیا در معرض هجوم تبلیغات بیگانه هستیم، باید با برگزاری چنین جشنواره‌هایی، نسبت به استحکام مبانی فرهنگی و استمرار این فرهنگ دیرینه در سطوح مختلف، ثابت‌قدم باشیم.

|

نظرات کاربران