نگاهی به نمایش «اتاق» به کارگردانی فاطمه علیحسینی
خلوتی تصنعی برای آرامشی گذرا
ایران تئاتر، پـرنـد محمدى: اتاق اثر هارولد پینتر؛ نمایشی است پرتنش، پراضطراب و پر تهدید.
در نمایش «اتاق» این حجم از تهدید و اضطراب را در گریم نسبتاً اکسپرسیونیسم بازیگران و طراحی صحنه شاهد هستیم.
در این نمایش، ظاهراً با نمایشی رئال و واقعی روبروییم، اما متن چیزی فراتر از واقعیت است و مخاطب را به دنیایی سورئال و فراذهنی میکشاند. دنیایی پر از تمثیل و استعاره.
جملات و دیالوگها ساده است و تکراری، اما هرکدام مفهومی دارد که نشانی است در ذهن پرتنش و پرتردد رُز...
اتاقِ نمایش که مخاطب روبروی خود میبیند؛ اتاقی است اجارهای و زیرشیروانی، اما امن و آسوده!
اتاقی که مأمنی است برای رُز. مأمنی که برایش پر است از آسودگی و گرمی؛ آنقدر که بارها و بارها به تأکید، تکرار میکند: «من ازاینجاییکه هستم واقعاً راضیام.»
این همان کنجِ دنج و خلوت آسایش رُز است که با پرگویی که نشانیست از پس زدن هجمههای ذهنیاش، سعی در حفظ و نگهبانیاش دارد...
گرمای این کنج خلوت را دوست دارد و در قیاس با سرمای بیرون از آن برایش غنیمتی گرانبهاست: «هوای بیرون خیلی سرده، سرماش واقعاً کشنده است.»
بهزعم بنده، اتاق استعاره است از درون هریک از ما آدمها.
اتاقهایی تکنفره که در ذهن و روانمان با شکل و شمایلی دلخواه ساختهایم و یا حتی اجاره کردهایم!
هرازگاهی مهمانهایی خوانده یا ناخوانده را در این اتاقهای تکنفره مهمان میکنیم.
اتاقهای بعضی از ما شاد است و پر از رنگ و لعاب و انرژی و بالعکس بعضی دیگرمان اتاقهایی داریم سیاه و تاریک و نمور و تاربسته؛ آنقدرکه تمام این زشتی و سیاهی را به جانمان تزریق میکنیم و در خماری اش خفقان میگیریم.
اتاقِ نمایش دری دارد که حدفاصل درون و بیرون است.
دری که حکم مدخل دارد برای ورود هرآنچه ناامنی و زشتی است از بیرون به درون؛ حال چه به دعوت خودمان باشد (ورود خانم و آقای ساندز) و چه بی دعوت ما (ورود رایلی پیرمرد کور).
گاهی ورود این عوامل تنشزا و منفی و سرد بیرونی که از در اتاق وارد میشوند آنقدر حجیم و ناخواسته و ورای تصور است (ورود پیرمرد کور) که دیگر توان و یارای مقاومتی باقی نمیماند و این اتاق امن تکنفره به دنیایی سیاه و ظلمانی و بینور تبدیل میشود. این همانجاست که رُز کور میشود و اتاق گرم و آسودهاش تاریک و سرد میشود.
نکته قابلتوجه این است که همزمان با این کوری و سیاهی، همچنان در اتاق بازاست و دیگر بسته نیست و سرمای کشنده بیرون به گرمای دلچسب و آرامبخش درون نفوذ میکند.
مراقب اتاقهای تکنفره ذهن عزیزمان باشیم و درب ورودش را به روی هر مهمان ناخوانده و نامأنوسی باز نکنیم.