در حال بارگذاری ...
گفت وگو با امین ابراهیم نویسنده ، کارگردان و بازیگر نمایش ترانه ای برای تو

در بستر جنگ هم باید به رستگاری ایمان داشت

صدمات جنگ همواره باعث آلام بشری شده اند و جنگ هیچ دستاوردی به جز نابودی و ویرانی ندارد . امین ابراهیمی هنرمند مستعد کوهرنگی که قبلا نمایش هایی مثل در زمستان بود را روی صحنه برده است ، در نمایش ترانه ای برای تو به این تاثیرات می پردازند .

 داستان این نمایش، در بستر جنگ اتفاق می‌افتد ولی عاشقانه است پر ازاتفاقات دراماتیک! آرزوهای انسان‌هایی که کشته می‌شوند و برآورده نمی‌شود. یک مسئله‌ای که در نمایش‌هایی با  موضوع و تم جنگ مرتبط است، نگاه کلیشه‌ای و شعارزدگی به ماهیت جنگ است و آنچه که در این نمایش می‌ بینیم واکاوی و نگاه جدیدی به آلام بشری زاییده جنگ است . در این نمایش امین ابراهیمی به عنوان شخصیت اصلی بار اصلی روایت نمایش را بر عهده دارد و سایر بازیگران، بازی‌ساز هستند و این بازی سازها، موقعیت‌های مکانی، زمانی متفاوت با نور و موسیقی انجام می‌دهند. ترانه‌ای برای تو نمایشی است که متن و نوع دیالوگ‌های آن رئالیستی است، اما ساختار کارگردانی آن از فضایی سورئالیستی و رؤیایی برخوردار است. در این نمایش شخصیت اصلی، داستان زندگی‌اش را روایت می‌کند  و کارگردان با استفاده از سایه بازی، تغییر موقعیت، تغییر نور و اله مان‌های آب و رؤیا تماشاگر را با فضایی رویاگونه مواجه  می کند. در این اثرنمایشی موقعیت لازمانی و لامکانی حکم‌ فرما است، اما این بدان معنا نیست که تماشاگر متوجه نشود که این قصه در کجا و در چه زمان رخ داده است. این نمایش به حسرت‌ها، ناکامی‌ها و آرزوهایی می‌پردازد که در جنگ نابود شده‌اند.ترانه ای برای تو در جشنواره تئاترفجر در بخش های زیادی مورد توجه قرار گرفت وکاندیدای جوایز متعددی مثل بازیگری ، کارگردانی ، بروشور ،نمایش نامه نویسی شد وموفق به دریافت دو تندیس در بخش نویسندگی و طراحی بروشور جشنواره شد. در این نمایش که از 11 خرداد ماه ساعت 19:30 با مدت زمان 50 دقیقه در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر به صحنه رفته است، امین ابراهیمی، محمد جابری، مهدی سلطانی، امیرحسین بصیری، امیر حسین مانی، میدیا برنجی و کازیوه دباغی به عنوان بازیگر حضور دارند. با امین ابراهیمی در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم .

 

در نمایش هایی که کارگردانی و بازی می کنید . یک سری موتیف های مشابه  مثل حضور شخصیت های خاکستری مورد استفاده قرار می دهید . این رویکرد ها را بر اساس چه ویژگی هایی دنبال می کنید؟

کاراکترهای نمایشی را که در آثارم خلق می کنم مبتنی بر الگوهای زندگی واقعی آدم ها هستند . هیچ آدمی در زندگی عادی مثبت و یا منفی صرف نیست . همه آدم ها طیف های خاکستری رفتاری دارند . تمام شخصیت های نمایش هایم بر اساس الگوهای قابل باور خلق می کنم و شبیه شان را می توانیم در دور و برمان ببینیم .  خیلی از این شخصیتها شبیه درونیات و خلقیات خودم هستند . به شخصه در فضای دراماتیک نمایشی به آدم های مثبت  و منفی علاقه ای ندارم و به نظرم خلق شان در نمایش اصلاً جذابیتی ندارند و رفتارهایشان قابل پیش بینی هستند  و حتی کسل کننده هم به نظر می رسند و تماشاچی هم با آنها همراه نمی شود .

 

نگاه و تلخ و تراژیک در آثارتان همواره مورد رویکردتتان بوده است؟

این نوع نگاه را قبول دارم .اما برنامه ریزی از قبل تعیین نشده ای نداشتم که حین نوشتن آثارم این نوع نگاه را به بافت اثر اضافه کنم و به نظرم ناخودآگاه این جریان شکل می گیرد . همیشه بروز فاجعه و اتفاقی منجر به نوشتن متن نمایشی از سوی من شده است . شاید نقطه شروع وعزیمت نوشتن نمایش نامه همراه با فاجعه ای در ذهنم بوده است .

 

ممکن است به عنوان یک هنرمند تحت تاثیر شرایط بیرونی و جنگ ودرگیری و خشونت در کشورهای همسایه و منطقه این نوع نگاه تلخ در کارهایتان وجود دارد؟

 این استنباط شما را قبول دارم . من فقط در باره چیزهایی متن می نویسم که در باره شان شناخت واطلاعات دارم .

 

آیا دغدغه بازیگری هم باندازه کارگردانی برایتان جدی است و در اغلب کارهایتان بازی هم می کنید؟

خیلی علاقه نداشتم در نمایش هایم هم کارگردان و هم بازیگر باشم . به علت شرایط تولید نمایش هایم به این سمت رفته ام که نقشی در کارهایم بازی کنم و البته اغلب کارهایم را در شهرستان تولید می شود و شرایط تولید بارها این بستر کار توامان را برایم فراهم کرده است وبنابراین چون به نقش ها مسلط بودم بازیشان کردم. البته اگر گزینه های مناسبی داشتم از آنها استفاده می کردم . این قصیه حضور توامان خیلی سخت و ریسکی است . زیرا کسی نیست از بیرون کار و نحو اجرا را رصد کند و من در دل نمایش قرار می گیرم و یک جورهایی خودم باید به خودم اعتماد کنم . در شرایط نرمال هرگز در کارهایم بازی نمی کنم .

 

 ایده اولیه  و اصلی شکل گیری نمایش ترانه ای برای تو چگونه شکل گرفت؟

نوشتن این اثر، در ابتدا با یک تصویر شروع شد و دیدن آن مرد که در یک مکان لا مکان و بیابان خسته و کوفته به افق خیره شده بود، مرا به بازسازی گذشته آن فرد برد ومدتها این تصویر در ذهنم بود .

 

آیا این تصویر در ذهنتان بود و یا در اوهام و کابوس هایتان ؟

شاید در رویا و کابوس هایم بوده است و از منظری این تصویر همیشه در بیداری هم در جلوی چشمم بود . در نمایش نامه نویسی و روان شناسی معتقد هستند موقعی که تصویری مدام در جلوی چشمتان است، سعی کنید فرجامی برایش به وجود بیاورید . برای من هم چنین اتفاقی آمد و رجوع کردم به ذهنم که این آدم از کجا آمده و چرا اینجا است و بتدریج گذشته ای برای این آدم خلق کردم . در دنیای بحران زا و جنگ زده ای زیست می کنیم . مدام در رسانه ها تصاویر جنگها و زندان های امنیتی را می بینیم و همه شان انگاری به ذهن و روان ما هجوم آورده اند . بنابراین در یک فرآیند چند ماهه تصویر این آدم برایم روشن شد و فهمیدم از کجا آمده و انگاری منتظر یک معشوقی است .

 

آیا این آدم دچار یک سرگشتگی و شیدایی شده است ؟

بله ، مرگ عزیزیش ( فرمیسک) را قبول ندارد واصلا نمایشم در باره ایمان است واینکه آیا در بستر جنگ می شود به رستگاری ایمان داشت .

 

بنابراین این آدم ، آدم امیدواری است؟

 امیدوار است . زیرا سالها که پیگری می کند.

 

اما این امید با رنج توام و همراه است ؟

طبق نگاه شرقی با رنج کشیدن می خواهد به رستگاری برسد .

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 




نظرات کاربران