در حال بارگذاری ...
ایران تئاتر به بهانه اجرای نمایش «هفت روز از تیر شصت» منتشر کرد

بازخوانی غمبارترین بدرقه تاریخ انقلاب

ایران تئاتر: بازخوانی وقایع سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر در آثار هنری می‌تواند تجربه از سرگذراندن وقایع و بحران‌هایی که در دوره‌های مختلف بر ملت سرزمینمان تحمیل‌شده است را یادآوری کند. وقایعی که در صورت فراموشی، احتمال می‌رود، دوباره و در شرایط جدید بر کشورمان تحمیل شود.

صحنه تئاتر در سال‌های اخیرهمانند نقشی که پیش، هنگام و در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده داشته را باردیگرعهده دار شده است. این روزها نمایش‌های متنوعی با اقتباس از دوران به‌ظاهر سپری‌شده به روی صحنه سالن‌های مختلف اجراشده است. آخرین رخداد نمایشی کشور این روزها نمایش «هفت روز از تیر شصت» به کارگردانی محمد لارتی و کامران شهلایی است که اجرای آن در سالن سایه مجموعه تئاتر شهرهمزمان با سالروز یکی از بزرگ‌ترین حملات تروریستی به کشورمان آغازشده است.
روایتی کاملاً مستند و متفاوت از بحرانی‌ترین و ناامن‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین روزهای تاریخ معاصر ایران با بازی رامین سیار دشتی، فرزین محدث، مژگان خالقی، فرهاد تفرشی، احمد جعفری، هدیه رضایی و در نمایش «هفت روز از تیر شصت» دیده می‌شود. علی نصر (مدیر تولید)، سعید حسنلو (طراح صحنه)، الهه حاجی زاده (مشاور امور رسانه)، سینا افشار (طراح گرافیک)، شاهین رحمان علی (طراح نور)، علی سینا رضانیا (موسیقی) دیگر عوامل این نمایش هستند.
واقعه‌ای شوم که با توجه به تعداد شهدا و جایگاه هریک در ساختار اجرایی و قانون‌گذاری کشو ظرفیت تولید آثار متنوع بسیاری را دارد. اهمیت بازخوانی وقایع در قالب آثار هنری بویژه آثار نمایشی بهانه خوبی است برای بازخوانی یکی از گزارش های موثق این رخداد غمبار.


غمبارترین بدرقه تاریخ انقلاب
روز 7 تیر 1360 بر اثر انفجار یک بمب نیرومند در مقر حزب جمهوری اسلامی در تهران، آیت‌الله بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی به شهادت رسیدند. عامل این انفجار «محمدرضا کلاهی صمدی» از عناصر نفوذی سازمان مجاهدین خلق بود.
حادثه هفتم تیر 1360 که از بزرگ‌ترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب می شد به فاصله یک روز پس از انفجار در مسجد ابوذر تهران که منجر به مصدومیت شدید آیت الله خامنه ای گردید، به وقوع پیوست.
  محمدجواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان و از طراحان اصلی انفجار مسجد ابوذر، در روز چهارم تیر 1360 به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که روز هفتم تیر، کار یکسره خواهد شد.  وی روز ششم تیر نیز قبل از فرار از کشور به بعضی از متهمین عضو سازمان که مجددا دستگیر شده‌اند گفته بود که فردا یعنی روز 7/4/60 کار نظام اسلامی تمام است.
    حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره نحوه اطلاع از انفجار حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر چنین نوشته است:
یکشنبه 7 تیر - بعدازظهر در جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. بحث‌های مهمی در دستور بود. از بیمارستان قلب خواسته بودند، برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنه‌ای، کسی از مسئولان به آنجا برود. پس از جلسه شورا، برای بررسی وضع آقای خامنه‌ای، اول شب به عیادت ایشان رفتم؛ حالشان بهتر بود. در وضع محافظت و سایر مسائل بحث شد. شب با احمدآقا خمینی در منزل قرار داشتم؛ به منزل آمدم. آقای موسوی‌خوئینی‌ها هم آمد. درباره انتخابات ریاست جمهوری بحث کردیم. از دفتر امام، آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجرشده و عده‌ای شهید شده‌اند. وحشت کردیم؛ جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایی حزب بود. در تلفن‌های بعدی اطلاع رسید که بمب در همان سالن، در حال سخنرانی آقای بهشتی، منفجرشده درحالی‌که نزدیک به یک‌صد نفر از افراد مؤثر مملکت حضورداشته‌اند؛ و ساختمان ویران‌شده و همگی زیر آوار رفته‌اند و مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحان هستند. با تلفن‌ها خبرها در همه شهر منتشر شد. تا ساعت دو بعداز نصف شب بیدار ماندم و مرتّب خبر می‌گرفتم. خبرها وحشتناک بود و حاکی از شهادت ده‌ها نفر و بالاخره خبر شهادت آقای دکتر بهشتی کمرم را شکست...
دوشنبه 8 تیر ـ خبری دادند که حادثه انفجار بمب می‌تواند به دست یکی از عوامل ضدّانقلاب که در حزب نفوذ کرده، انجام شده باشد. او فعلاً متواری است. ده دقیقه قبل از انفجار، به بهانه‌ای، از دفتر حزب به‌طور مرموز بیرون رفته است... مهندس موسوی آمد و جریان مفقود شدن «کلاهی» و احتمال عامل انفجار بودنش را مطرح کرد؛ به عنوان بستنی خریدن، قبل از انفجار، فرار کرده است...
یکشنبه 14 تیر ـ اوّل صبح آقای محسن رضایی به منزل آمد و گزارشی از وضع مبارزه با گروهک‌ها داد. معلوم شد که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، از مجاهدین خلق است. از پرونده‌ای که قبلاً انجمن اسلامی دانشگاهش برایش تشکیل داده است، چنین مشخص می‌شود. (1)


اعتراف به جنایت
    فاجعه انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که تروریسم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بدان وارد آورده بود. به رغم عریان بودن انگیزه‌ها و نحوه عملکرد سازمان که حتی از پیش از تحقیقات هم برای مردم روشن بود، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلی و بین‌المللی این اقدام، سازمان مسئولیت انفجار 7 تیر را صریحاً اعلام ننمود، ضمن اینکه تلویحاً و با کنایه روشن‌تر از تصریح آن را به خود نسبت می‌داد. انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا که در سال 60 و 61 نقش ستاد سازمان در آمریکا را ایفا می‌کرد و مواضع آن را انتشار می‌داد، در اطلاعیه خود چنین اعلام نمود: «... انفجار ستاد حزب [جمهوری اسلامی] و متلاشی شدن بهشتی... مرگ بهشتی همان خواست به حق توده‌های محروم بود.» (2)  رجوی در جمع‌بندی یکساله و موسی خیابانی نفر دوم سازمان، در نوار تحلیل تاریخچه سازمان، که اندک زمانی پیش از کشته شدنش در بهمن 60 ضبط کرده بود، هردو ـ به نوعی ـ از «ضربه مهلک» و «ضربه اول» (و مانند این تعبیرها) بعد از 30 خرداد، سخن راندند. خیابانی با اشاره به آغاز جنگ مسلحانه توسط سازمان پس از 30 خرداد 60، درباره انفجار حزب جمهوری اسلامی می‌گوید: ... صدای مهیب انفجار درست رأس ساعت 9 یکشنبه شب، هفتم تیرماه، بلند شد. صدایی که نه تنها در سراسر ایران، بلکه در سراسر جهان طنین انداخت و شاید بتوان گفت که از فردای آن روز، رژیم [امام] خمینی دیگر مرده است. (3)
    وی در ادامه، با تشبیه سازمان به یک جوان، انفجار 7 تیر را سیلی محکم آن جوان به رژیم جمهوری اسلامی توصیف می‌کند. (3)  مسعود رجوی، در جمع‌بندی یکساله، با اشارات و تأکیدات بسیار به مخاطبان می‌رساند که فاجعه 7 تیر را سازمان مرتکب شده است. وی با مرحله‌بندی کردن جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی می‌گوید: در مرحله اول، نوبت «سران سیاسی» بود. قبل از هر چیز، شاه‌مهره‌ها هدف بودند... ما در فاز نخستین تهاجممان، با عمل بزرگ شروع کردیم؛ و در رأس همه، عملیات تاریخی «اللّه اکبر»، که این اسم هم پیشاپیش برایش گذاشته شده بود، جای موسی خالی... یک مرحله را پیش بردیم. کدام مرحله؟ بی‌آینده کردن رژیم و سلب ثبات از آن... خلاصه در یک کلام: کار کسی جز مجاهدین نبود... کار در مجموع حساب شده و برنامه‌ریزی شده بود...(4)
    در فروردین 62 سرمقاله نشریه مجاهد آشکار ساخت که «از فردای 30 خرداد سال 60 در نشست دفتر سیاسی سازمان» بحث و تصمیم‌گیری درباره «نخستین عمل بزرگ» آغاز می‌شود و هدف‌های این عملیات دارای چهره و هویت مذهبی بوده‌اند. (5)  این اشارات کاملاً روشن می‌سازد که انفجار هفتم تیر در دفتر سیاسی سازمان بحث و تصویب شده و با توجه به اشاره رجوی به هنگام یادکرد از آن عملیات، می‌توان حدس زد که نقش خیابانی در انجام این عملیات مهم‌تر و برجسته‌تر از سایرین بوده است.


     چند مورد دیگر از اعترافات سازمان به انجام عملیات تروریستی هفتم تیر به این شرح است:
     اولین شماره نشریه مجاهد که پس از 4 تیر 60 تعطیل شده بود و یک سال و نیم بعد در آذرماه 61 در خارج کشور منتشر گردید، در سرمقاله خود درباره استراتژی جنگ مسلحانه و ترور سران کشور تحت عنوان «ضربات اول» چنین می‌نویسد:
... در مرحله اول این استراتژی، ضربه یا ضربات تعیین کننده اول و یک فاز تهاجمی ـ تهاجم به هر قیمت ـ و تشکیل آلترناتیو را در دستور کار قرار دادیم... در مرحله اول... بار کیفی پیشبرد عملیات نظامی، از آنجا که از پیچیدگی بسیار بالایی برخوردار بود، به عهده مسئولین رده بالای سازمان قرار داشت...(6)
 نشریه سازمان در تحلیلی فاجعه هفتم تیر را این گونه تبیین کرده است: ... از بین رفتن 70 درصد کادر رهبری و ارکان حکومتی‌اش در نقاط مختلف کشور و بی‌آینده شدن مطلق رژیم، دقیقاً محصول مقاومت انقلابی مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژیک آن بوده است... او (بهشتی)  تنها شاه‌مهره‌ای بود که می‌توانست آینده رژیم را... تضمین نماید (و در همین جاست که عظمت انقلابی و سرنوشت‌ساز مرحله اول استراتژی مقاومت روشن می‌شود)... مسعود رجوی در جمع‌بندی یک ساله مقاومت مسلحانه... چنین می‌گوید: مجاهدین در اولین ضربه‌شان جایی برای تثبیت رژیم نگذاشتند...(7)
    در همین مقاله مجددا تأکید شده که جمهوری اسلامی پس از 30 خرداد و جنگ مسلحانه سازمان، «... در همان آغاز، بالاترین مهره و امید آینده‌اش را از دست داد.» (8) مسعود رجوی در مصاحبه با نشریه الوطن العربی در دی ماه 61 که ترجمه آن توسط ارگان سازمان نیز منتشر گردید گفت: دستاورد سال اول مبارزه مسلحانه ما بسیار بود تا حدی که رژیم امروز بی‌آینده شده است...کلیه کاندیداهای رهبری پس از خمینی یعنی مقاماتی که می‌توانستند رهبری رژیم کنونی را بعد از او به دست گیرند،... علاوه بر آن‌ها دو هزار نفر دیگر از آخوندهای حاکم و سایر مسئولین رژیم نیز... به هلاکت رسیده‌اند. (9)
    مقاله دیگری از نشریه مجاهد، با اشاره تلویحی به فاجعه هفتم تیر، آن را «عملیات تعیین کننده و تاریخ‌ساز آغازین» در فاز نظامی پس از 30 خرداد 60، توصیف کرد. (10)
   رجوی در سخنانی با اشاره به هفتم تیر، خطاب به گروهی از اعضای سازمان گفت: ... شما هم مثل همه مردم ایران، یک هفته بعد از 30 خرداد، صدای رعد در آسمان بی‌ابر وطن... را شنیدید...(11)
    در 9 تیر 1362، بخش قابل توجهی از نشریه مجاهد به صورت ویژه‌نامه انفجار هفتم تیر درآمده بود و فضای عمومی این شماره به روشنی به مخاطب نشان می‌داد که سازمان، مجری و مسئول این فاجعه بوده است و به آن افتخار هم می‌کند. در صفحه اول این شماره تیتر «رهنمود قرآنی در بعد از ظهر یکشنبه 7 تیر 1360» و یک آیه قرآن درج شده و در صفحه 2 که ترجمه همراه با تحریف آن آمده است، تلاش شده که مضمون آن بر انفجار 7 تیر تطبیق داده شود و با اشاره به تفأل از قرآن، پشتوانه ماورایی نیز برای این اقدام جنایت‌بار جعل گردد. (12)  همچنین سخنان موسی خیابانی در مورد 7 تیر نیز در صفحه اول برجسته شده و در صفحات بعدی مطالب فراوانی علیه شهید آیت‌اللّه دکتر بهشتی درج گردیده است تا توجیه سازمان برای این عملیات نیز ارائه شود.
     در مقاله‌ای در همان شماره، ترور آیه‌اللّه بهشتی به شعارهای تظاهرات خشونت‌بار 30 خرداد ارجاع داده شده و چنین آمده است:
... درست در ساعت نه شب هفتم تیرماه 60... خشم گره خورده خلق در مقر حزب... شعله کشید و منفجر شد... بهشتی این بزرگ‌ترین چهره امپریالیسم و ارتجاع... مشخصاً در تظاهرات تاریخی 30 خرداد... با فریادهای «مرگ بر بهشتی» حکم اعدام انقلابی او را صادر کرده بودند...(13)


    بیش از یک دهه بعد هفته‌نامه عرب زبان الوطن العربی نوشت:
... سازمان سیا با کمک مزدوران خود در داخل [ایران] توانست یک محل گردهمایی را منفجر کند که در آن رویداد، بین 70 تا 80 نفر از سران کشور و در رأس آن‌ها محمد بهشتی کشته شدند...(14)
    در گزارش وزارت خارجه آمریکا درباره سازمان که در سال 1994 میلادی (1373 شمسی) انتشار یافت نیز صراحتاً مسئولیت انفجار هفتم تیر بر عهده آن سازمان گذارده شده است:
مجاهدین موجی از بمب‌گذاری و ترور را علیه حکومت ایران آغاز نمودند که تا امروز نیز طنین‌انداز است. شاخص‌ترین حمله در تاریخ 28 ژوئن 1981 [= 7 تیر 1360] رخ داد و این زمانی بود که دو بمب، مرکز حزب جمهوری اسلامی (حزب روحانیون) را از هم متلاشی کرد و منجر به کشته شدن 74 تن از رهبران ارشد رژیم گشت. من جمله رهبر حزب جمهوری اسلامی، آیت‌اللّه بهشتی، 4 وزیر، 27 نماینده مجلس. (15)
    کریم سنجابی آخرین دبیرکل جبهه ملی در ایران به رغم ادعای انتقاد از مشی مسلحانه و چپگرایی و التقاط ایدئولوژیک سازمان، در خاطرات خود اقدام به انفجار هفتم تیر را می‌ستاید: «مبارزات و جان‌فشانی‌های [سازمان] مجاهدین [خلق] علیه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعی و ایران بر بادده آخوندها، غیرقابل انکار است. ظاهراً آن‌ها بودند که با یک ضربت تاریخی شبانه، مرکز حزب جمهوری اسلامی را ویران و بهشتی... با جمع کثیری از وزیران و سردمداران آن‌ها را نابود کردند.»(16)
    علی فراستی از اعضای قدیمی و جدا شده سازمان در شرح چگونگی اقدام سازمان به انفجار هفتم تیر، تأکید کرد که شوروی پشتیبانی این عملیات را بر عهده داشته است:
انفجار حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 شوک سهمگینی بر رژیم بود و حکومت شوروی، آمریکا را منشأ انفجار اعلام کرد. (کتاب «اتحاد شوروی و ایران انقلابی» نوشته: آ. یودفات، لندن، 1984، ص 116) این اقدام مجاهدین، هیچ کمکی به خودشان نکرد بلکه ناخواسته کمک بزرگی به استراتژی شوروی کرد... در تحقیقات مؤسسات جرم‌شناسی آمریکا مشخص شد که بمب به کار رفته در انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی از نوع «گاز متراکم» بوده است که به تازگی توسط آمریکایی‌ها کشف شده بود ولی شوروی‌ها توانسته بودند به آن دست یابند. ساختن چنان بمبی با آن فرمول پیچیده مطلقاً در توان یک گروه چریکی نبوده است و تنها امکان، رسیدن آن از طریق شوروی به [سازمان] مجاهدین بوده است. لازم به توضیح است که مسعود رجوی در سال 1360 در جلسات خصوصی در پاریس تأیید کرده بود که تکنولوژی این انفجار را در اختیار نداشته است. (17)
    حال آنکه در زمان وقوع فاجعه، نحوه انعکاس خبر انفجار هفتم تیر در رسانه‌های آمریکایی، آشکارا استقبال و خشنودی آمریکایی‌ها را از این موضوع نشان می‌داد و اگر شوروی هم در پشتیبانی این فاجعه نقش و وساطت داشته، در هماهنگی و همکاری با آمریکا بوده است زیرا منافع این دو ابرقدرت در آن زمان در تضعیف و نابودی نظام جمهوری اسلامی، با یکدیگر کاملاً گره خورده بود.
     تایم چاپ آمریکا نوشت که آیت‌اللّه بهشتی «امید اصلی برای تداوم انقلاب اسلامی بود»(18) واشنگتن استار، فقدان وی را به منزله از دست رفتن «تواناترین استراتژیست و سازمانده» روحانیت ایران توصیف کرد (19)  و کریستین ساینس مانیتور تأکید کرد که انفجار هفتم تیر «امید بنیادگرایان برای تشکیل یک دولت مذهبی پس از سرنگونی بنی‌صدر را به یأس مبدل کرد.»(20)
    روزنامه دی ولت چاپ بُن (آلمان غربی) نیز فقدان آیت اللّه بهشتی را «ضربه سخت ولی غیرمهلک به روحانیت ایران» نامید و نوشت که «مردم ایران چاره‌ای ندارند جز اینکه برای فائق آمدن بر دیکتاتوری ملاها بجنگند.»(21)


پیام امام خمینی (ره)   
امام خمینی در اولین سخنرانی خود بعد از فاجعه هفتم تیر، افراد وابسته به آمریکا و شوروی را مسئول آدم‌کشی‌ها و بمب‌گذاری‌ها برشمرد و ضمن تجلیل از شهید آیه‌اللّه بهشتی و سایر شهدای هفتم‌تیر به عنوان «خدمتگزاران کشور» و ذکر مراتب مظلومیت خاص شهید بهشتی به دلیل تبلیغات متراکم ضدانقلاب و بویژه سازمان علیه وی، هواداران فریب خورده را به دور شدن از «سران فاسد و جنایتکار» سازمان فراخواند. (22) در پیام مکتوب امام نیز تأکید شد که «کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق خدمتگزاران فعال و صدیق را از خلق گرفتند.»(23)
    حجت الاسلام دکتر باهنر دبیرکل جدید حزب جمهوری اسلامی در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود اعلام کرد که: «سرنخ این جنایت، امپریالیسم آمریکا و کارگزاران آن منافقین خلق هستند.»(24)
   سردبیرکیهان در سرمقاله این روزنامه ضمن تمجید بسیار از شخصیت آیت‌اللّه دکتر بهشتی و دیگر شهدای هفتم تیر، «جبهه متحد ضدانقلاب حول محور بنی‌صدر» را به عنوان «تفاله‌های آمریکا و قدرت‌های سلطه‌طلب» مسئول این فاجعه توصیف نمود و تأکید کرد: جنایت هولناکی که به دست ظلمت‌زدگان از خلق بریده در هفتم تیرماه صورت گرفت دقیقاً نشان‌گر ضعف و زبونی این سیاه‌دلان و جنونی است که در اثر بی‌پایگاهی در میان توده‌های انبوه مردم بدان دچار شده‌اند. (25)


هویت عامل انفجار
یک هفته بعد از انفجار،‌ هویت عامل آن شناسایی شد و طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد:
 " ... در تحقیقات مشخص شد که این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده شده و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی است به اسم محمد رضا کلاهی که مشخصات نامبرده بدین شرح اعلام می‌گردد: محمد رضا کلاهی فرزند حسن متولد 1338 دارنده شماره شناسنامه 1251، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از دبیرستان بامداد واقع در خیابان جمهوری اسلامی، خیابان گلشن که نامبرده در حین وقوع حادثه متواری شده است." (26)
سخنگوی سپاه نیز در مصاحبه ای با ارائه توضیحات بیشتر در مورد نتایج تحقیقات گفت: " ... بمب گذاری از ناحیه سازمان مجاهدین خلق، این گروه وابسته و مزدور آمریکایی صورت گرفته است. شکل و نحوه کار هم به این طریق بوده که به وسیله یک عامل نفوذی به نام محمد رضا کلاهی که در میان کارکنان حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود ... این بمب گذاری صورت می‌گیرد ... این بمب گذاری خیلی ساده و به نوعی بوده که هر کسی می‌توانسته این کار را انجام بدهد. به جهت این که فرصت کافی داشته و یکی از بمب‌ها را در زیر تریبون قرار داده، بمب دیگر در کنار ستونی از سالن کار گذاشته ... (کلاهی) در ارتباط با همان سالن کنفرانس‌ها و به عنوان یک کارمند ساده معمولی و ساده کار می‌کرده است." (27)
 حجت‌الاسلام محمدی ری شهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود آخرین و کامل‌ترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است: " محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن این که در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر تهران واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی می‌شود. کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می‌گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس،‌ نهادها و ...) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوت‌ها برای کنفرانس‌ها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن این که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است.
او مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم (28) قرار داشته است. کلاهی از تاریخ 1/9/1359 در منزل شخصی فردی به نام سید عباس مؤدب صفت به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی می‌کرده و بعضاً افرادی را نیز با خود به منزل می‌آورده است. وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه بر می‌گشت و در رفت و آمد بسیار محتاط و مرتباً خودش را چک می‌کرد و حتی برای رفتن به دستشویی در اتاق خودش را قفل می‌نموده است. وی چند روز قبل از انفجار حزب، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می‌نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده، کمتر مورد بازرسی قرار می‌گرفت.
پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی، او متواری و در خانه‌های تیمی منافقین مخفی و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد. در مقطعی که وی در ایران مخفی بود گزارش های متعددی مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی از جمله:‌ جاده چالوس، روستای سیاه پیشه، قلعه میر فتاح در اطراف همدان، واصل که با مراجعه تیم‌های عملیاتی نتیجه ای حاصل نشد. در ایامی که وی مخفی شده بود برای ردیابی وی، دوستان، نزدیکان و خانواده وی از جمله برادرش محسن که همافر نهاجا بوده چندین مرحله مورد بازجویی قرار گرفتند، اما نتیجه مثبتی نداشت.
نامبرده در عراق در بخش عارفی (روابط با عراق) با نام مستعار کریم فعالیت می‌کرده و با یکی از منافقین به نام خورشید فرجی زنوز اهل تهران ازدواج می‌نماید. همسرش قبلاً مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته، مدتی فرمانده گردان ارکان (پشتیبانی) و مدتی مسئول تأسیسات بوده است. وی آموزش خلبانی را گذارنده، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند و به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است. گفته می‌شود کلاهی در سال 1370 نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا شده و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است. "(29)


اعتراف فوق سری رجوی
 بعد از سقوط رژیم بعثی صدام در عراق، نوارهای فیلمبرداری شده از ملاقات‌ها و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی این رژیم کشف شد و تعدادی از آن‌ها در اروپا منتشر گردید. از جمله متن مکتوب پنج ملاقات رجوی طی سال‌های 1991 تا 2001 میلادی به همراه سی دی تصویری و صوتی آن در سال 1383 در قالب یک کتاب به ضمیمه سی دی،‌ در لندن انتشار یافت. مسعود رجوی در یکی از این ملاقات‌ها صریحاً در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر سخن می‌گوید.
وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال 1999 میلادی (1378 شمسی) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می‌گوید: " همانگونه که اطلاع دارید من در سال‌های 1981 تا 1986 در پاریس بودم، در آن سال‌ها ... به ما تروریست نمی‌گفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، می‌دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد ... آن‌ها می‌دانستند و خوب هم می‌دانستند،‌ ولی صفت تروریست هم به ما نزدند." (30)
لازم به ذکر است که ضبط تلویزیونی این جلسه و سایر مذاکرات رجوی و مقامات امنیتی رژیم بعث عراق به طور مخفیانه و توسط سرویس اطلاعاتی عراق صورت پذیرفته است که پس از تصرف آرشیوهای فوق سری مراکز اطلاعاتی به دست گروهی از مردم و نیروهای مبارز عراقی کشف گردید. آن بخش از نوارهای منتشره در لندن بنابر آنچه که در مقدمه کتاب حاوی متن آن‌ها آمده است، توسط یک نماینده برجسته پارلمان اروپا به نام بارونس اِما نیکلسون Emma Nicholson  (31) از عراق خارج شده و در اختیار ناشران آن قرار گرفته است. (32)


 ابعاد و آثار فاجعه
یوسفی اشکوری درباره انفجار هفتم تیر چنین نوشته است: " از پیامدهای عزل بنی صدر و اعلام جنگ مسلحانه در اواخر خرداد 1360،‌ انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بود که در شب هنگام هفتم تیر ماه 1360 صورت گرفت. مجاهدین خلق که عزم خود را برای مقابله مسلحانه و نظامی با جمهوری اسلامی جزم کرده بودند، در عمل خیلی زود دریافتند که ضعیف تر و بی پایگاه تر از آن‌اند که بتوانند به یک دولت برآمده از انقلاب و نیروهای عظیم مردمی و نظامی و امنیتی آن رویاروی بجنگند و از این رو به عملیات تروریستی روی آوردند. با این تحلیل نخستین اقدام، ترور ناموفق آیت الله خامنه ای، امام جمعه تهران،‌ عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی و نماینده مجلس بود که چند روز بعد از 30 خرداد در مسجد اباذر تهران واقع در جنوب شهر روی داد و بعد قدم مهم‌تر، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران بود ... یکی از عوامل نفوذی سازمان (کلاهی) با کار گذاشتن بمبی مخرب، سالن را منفجر کرد." (33)
در فاجعه انفجار هفتم تیر علاوه بر شهید آیت الله دکتر بهشتی که ریاست دیوان عالی کشور (برترین مقام قضایی جمهوری اسلامی) را بر عهده داشت، بیش از 72 تن شامل چهار وزیر و چند معاون وزیر، 27 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عده ای دیگر از مسئولان و اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. در اینجا نام وزرای شهید کابینه شهید رجایی و نمایندگان مجلس را ذکر می‌کنیم:
الف) وزراء: 1. شهید دکتر حسن عباسپور (وزیر نیرو)، 2. شهید دکتر علی اکبر فیاض بخش (مشاور بهزیستی)، 3. شهید دکتر محمود قندی (وزیر پست و تلگراف و تلفن)، 4. شهید مهندس موسی کلانتری (وزیر راه و ترابری)‌
ب) نمایندگان: شهید رحمان استکی (شهرکرد)، شهید دکتر سید رضا پاکنژاد (یزد)، شهید علیرضا چراغزاده دزفولی (رامهرمز)، شهید حجت‌الاسلام سید محمد تقی حسینی طباطبایی (زابل)، شهید دکتر سید محمد باقر حسینی لواسانی (تهران)‌،‌ شهید دکتر شمس الدین حسینی نایئنی (نائین)، شهید حجت‌الاسلام غلامحسین حقانی (بندرعباس)، شهید حجت‌الاسلام محمد علی حیدری (نهاوند) شهید عباس حیدری (بوشهر)، شهید حجت‌الاسلام دکتر غلامرضا دانش آشتیانی (تفرش و آشتیان)، شهید حجت‌الاسلام سید محمد کاظم دانش (شوش و اندیمشک)، شهید علی اکبر دهقان (تربت جام)، شهید دکتر سید عبدالحمید دیالمه (مشهد)، شهید حجت‌الاسلام سید فخرالدین رحیمی (ملاوی لرستان)، شهید سید محمد جواد شرافت (شوشتر)، شهید میر بهزاد شهریاری (رودباران)، شهید حجت‌الاسلام محمد حسین صادقی (درود و ازنا)، شهید حجت‌الاسلام دکتر قاسم صادقی (مشهد)، شهید حجت‌الاسلام نورالدین طباطبایی نژاد (اردلان)، شهید حجت‌الاسلام محمد حسین طبی (اسفراین)، شهید سیف الله عبدالکریمی کومله (لنگرود)، شهید حجت‌الاسلام عبدالوهاب قاسمی (ساری)، شهید حجت‌الاسلام عمادالدین کریمی بیژنی نژاد (نوشهر)، شهید حجت‌الاسلام محمد علی منتظری (تهران)، شهید عباسعلی ناطق نوری (نور)، شهید مهدی نصیری لاری (لارستان)، شهید حجت‌الاسلام علی هاشمی سنجانی (اراک).
حضور گسترده و انبوه اقشار مختلف مردم در مراسم تشییع و بزرگداشت شهدای هفتم تیر و فضای عاطفی پدید آمده در سراسر کشور،‌ امواج وسیع حمایت از نظام و نفرت از سازمان تروریستی را تشدید نمود. " حالا دیگر بخشی از مردم هم که با تردید و دو دلی به مسئله سرکوب منافقین نگاه می‌کردند به ماهیت اصلی اینان بیشتر پی برده و نفرت عمومی بیش از پیش بالا می‌گرفت ... نیروهایی که در این فاجعه از بین رفتند همان‌هایی بودند که مورد تنفر شدید ضد انقلابیون و در رأس آن‌ها آمریکا قرار داشتند و منافقین با این عمل خود را همطراز مزدوران مستقیم آمریکا نظیر سلطنت طلبان قرار دادند. جالب است که سازمان چریک‌های فدایی خلق (اقلیت) که نزدیک‌ترین گروه‌ها به منافقین بود در نشریه‌اش (کار، ش 115، 10/4/60) ضمن اشاره به ماجرا و تکیه روی این که جمهوری اسلامی ضربه سختی خورده است می‌نویسد: هنوز معلوم نیست این انفجار کار مجاهدین است یا سلطنت طلبان!‌... این ضربه باعث شد آن دسته از مردم که به دلیل دو سال و نیم تبلیغات سرسام آور تمامی ضد انقلابیون چپ و راست نتوانسته بودند فردی مثل شهید مظلوم آیت الله بهشتی را بشناسند به خود آمده و شخصیت واقعی او را بفهمند، گویا در 7 تیر آیت الله بهشتی تولدی تازه یافت." (34)
عمده‌ترین توجیه و تحلیلی که سازمان در سطح رده‌های بالا در خصوص انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ارائه داد این بود که: " پس از سرکوب تظاهرات مردم در 30 خرداد،‌ حالت رعب و یأس بر جامعه مستولی شده، بنابراین ما برای این که شکست پذیری و ضربه پذیری سیستم را نشان بدهیم تا مردم بفهمند که اگر بخواهند می‌توانند سیستم را سرنگون کنند، دست به این عمل زدیم ... اگر سیستم را به صورت هرمی فرض کنیم، ما به رأس هرم ضربه اساسی وارد کرده مغز متفکر آن را از بین برده‌ایم، ما به افرادی ضربه زده‌ایم که در سیستم جایگزین ندارند و در واقع عمل ما مانند رعد در آسمان بی ابر است." (35)
روز 9 تیر ماه 1360 تشییع پیکرهای شهدای 7 تیر با حضور انبوه مردم در صفحه اول مطبوعات همراه با تصاویری گویا،‌ این گونه انعکاس یافت: "‌ خشم و خروش میلیونی مردم علیه آمریکا در تشییع جنازه 72 شهید بزرگ انقلاب."‌(36) روز بعد عناوین اصلی صفحه اول چنین بود: " امام: امواج شکننده ملت هر کمبودی را جبران خواهد کرد "،‌ " موج انزجار و تنفر مردم مسلمان از آمریکا و منافقین سراسر ایران را فرا گرفت." (37)
ولی الله صفوی از مسئولان نظامی دستگیر شده سازمان تأکید می‌کند که نیروهای تشکیلاتی از انجام عملیات 7 تیر توسط سازمان اطلاع داشتند ولی بعد از واکنش گسترده افکار عمومی، مرکزیت دستور داد که موضوع برای هواداران و سایرین کتمان شود: " به دنبال آن فاجعه رهنمودی از مرکزیت به این مضمون می‌رسد که این حرکت از طرف سازمان به عنوان راهگشای حرکت نظامی برای هواداران بوده و این خط را به گوش همه مردم برسانید، ولی بعد از مشاهده سیل عظیم میلیونی که برای تشییع پیکر شهدای هفتم تیر آمده بودند سازمان به وحشت می‌افتد و بعد از چند ساعت نظرش را تغییر می‌دهد و می‌گوید که این خبر را حتی به گوش هواداران تشکیلاتی هم نرسانید تا بازتاب اجتماعی‌اش کاملاً مشخص بشود." (38)
یک سال بعد عطاءالله مهاجرانی که در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نماینده بود در مقاله ای درباره فاجعه هفتم تیر و ابعاد و آثار آن چنین نوشت: " گاهی خاطره ای، خاطره خاطره‌ها می‌شود ... هفت تیر از این مقوله بود ... آن شب را تا صبح چشم‌های بسیاری به سیل اشک ره خواب می‌زدند ... تصویر آشنای شهیدان مجالت نمی‌داد، بهشتی، منتظری، حقانی، هاشمی، صادقی، استکی ... امام چه گفته؟ شهید مظلوم، آرامش و آهنگ صدای امام دل‌های تفتیده را آرام کرد ... موج جمعیت که روبروی مجلس بر سر و سینه می‌کوفت و می‌گفت: "‌ ایران پر از بهشتیه " امید آفرین بود ... جبهه متحد ضد انقلاب که چتر دفتر هماهنگی با رئیس جمهور بر سرشان بود و دست آمریکا در دستشان، با یورش بی امان خود مجلس را می‌کوبیدند. مجلس را یک بار از اکثریت انداختند و خود را به امام حسین (ع) تشبیه کردند که حج را رها کرد و به کربلا رفت. کربلائیان آنان بودند که در سنگر مجلس ماندند و در هفتم تیر در کربلای سرچشمه (محل دفتر حزب جمهوری اسلامی) نرد عشق باختند. همین جا، جای این سؤال نیست که راستی در مقابل موج ترور و براندازی چگونه شده که بر دامان لیبرال‌ها گردی ننشسته؟ غیر از این است که آمریکا اینان را در آستین دارد و می‌پرورد؟ ... تا همیشه تاریخ سرچشمه خون می‌جوشد و عشق می‌شکفد و در بهشت شهیدان خاطره بهشتی و یاران مثل چراغ می‌تابد ... عطر دلاویز و سرچشمه خورشید،‌ کربلای معبد (تعبیر شهید بهشتی درباره حزب جمهوری اسلامی) باده جان‌ها را مست نموده ... و نفاق در مذلت بی مایگی خود فرو مرده است." (39)
حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی بعد از هفتم تیر 60، در نماز جمعه با تأکید بر این که در ایران دو جریان اصلی نفاق وجود دارد، مجاهدین خلق و امپریالیسم، گفت:" من این انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را محصول مستقیم همکاری نفاق چپ و راست ... می دانم." (40)
بعد از سخنرانی مهم امام خمینی در دیدار با خانواده‌های شهدای هفتم تیر و تحلیل ماهیت آمریکایی سازمان و گروه‌های مؤتلف پنهان و آشکار آن که مشخصاً با جریان آمریکایی توصیف کردن لیبرال‌ها، آنان را در اقدامات تروریستی سازمان سهیم و مسئول معرفی می‌کرد، (41) روزنامه کیهان به سرپرستی حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی در سرمقاله ای تحت عنوان " عوامل اصلی فاجعه اخیر را بهتر بشناسیم "‌ چنین نوشت: " ... امام در چند سخنرانی روشنگرانه تصریح کردند که جریانات سیاسی کار از قبیل بنی صدر، نهضت آزادی، جبهه ملی و ... در مقابله با انقلاب عهده دار مسائل سیاسی عملیات بوده‌اند و جریاناتی از قبیل مجاهدین خلق و فرزندان خلف آن‌ها یعنی پیکاری‌ها و محصول هر دوی این‌ها یعنی چریک‌های اقلیت در برخورد با انقلاب و خط اصلی امام،‌ عهده دار مسائل اجرایی عملیات بوده‌اند." (42)
 در پی ملاقات خصوصی مهندس بازرگان با حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، نهضت آزادی هم در واکنش به سخنان امام طی اطلاعیه ای ضمن تکذیب ائتلاف با سایر گروه‌ها، توطئه انفجار 7 تیر ماه را محکوم کرد. (43) قبلاً مهندس بازرگان در تاریخ هشتم تیر ماه 60 طی تلگراف کوتاهی به امام خمینی تسلیت گفته بود و در همان تاریخ بیانیه کوتاهی نیز با امضای نهضت آزادی منتشر شد که با ادبیات خاص همراه با ایهام و کنایه، طی آن اعمال قهر و زور و قتل شدیداً محکوم شده و به رهبری و بازماندگان تسلیت گفته شده بود. (44)
اما جنبش مسلمانان مبارز و نهضت مجاهدین خلق (گروه میثمی) با صدور اعلامیه‌های جداگانه، فاجعه هفتم تیر را با شدت بیشتری محکوم نموده و نسبت به رهبری امام ابراز اعتقاد و وفاداری روشنی، نشان دادند. (45)
در مورد تأثیر فضای سنگین سیاسی و اجتماعی ناشی از فاجعه 7 تیر، بر تغییر موضع بعضی از متحدان پیشین رئیس جمهور معزول، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌نویسد: " 9 تیر ... مهندس عزت الله سحابی آمد و درباره تغییر موضع نهضت آزادی و از تمایل آقایان دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان به حضور در جلسات مجلس صحبت کرد. قرار شد امنیت و احترامشان را تأمین کنم و آن‌ها فردا به مجلس بیایند و قهر را بشکنند ... " (46)
درباره ملاقات رهبران نهضت آزادی و پیشنهاد صدور اطلاعیه در محکومیت انفجار 7 تیر، در خاطرات روز 13 تیر آقای هاشمی چنین آمده است: " آقای حسین انصاری راد نماینده نیشابور هم استعفایش را آورده بود. علت آن فشار بعضی از مردم حوزه انتخابیه‌اش علیه ایشان به خاطر عدم حضورش در مجلس رأی گیری برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر می‌باشد. همه جا مردم اینگونه افراد را تحت فشار گذاشته‌اند و محیط بر این‌ها تنگ شده. بعدازظهر مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و دکتر کاظم سامی آمدند، برای چاره جویی در همین زمینه و کم کردن فشار اجتماعی. توقع داشتند امام چیزی بگوید و یا من از آن‌ها تعریف کنم. من گفتم امام در سخنرانی 11 تیر راه را باز گذاشته‌اند و پیشنهاد کردم موضعشان را در مقابل ضد انقلاب صریحاً اعلان نمایند. قرار شد چیزی بنویسند. جنایت هولناک انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت این همه نیروهای انقلاب که مورد علاقه آن‌ها هم بوده‌اند،‌ وجدانشان را تحت فشار قرار داده. " (47)

 

پی نوشت:
1 – هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ص 178 تا 181 ذیل روزهای 7 و 14/4/1360
2 – اطلاعیه شماره 48 انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا مورخ 2 جولای 1981 (14 تیر 1360)
3 – همان
4 – رجوی، جمع بندی یک ساله ... صص 117 – 118 نشریه مجاهد، ش 158، ص 2
5 - نشریه مجاهد، ش 146، ص 27
6 – همان، شماره 129 صص 2 و 27
7 – همان، ص 7
8 – همان
9 - همان، شماره 136 ص 7
10 - همان، شماره 147 ص 22
11 - همان، شماره 157 ص 17
12 - همان، شماره 158 ص 1 و 2
13 - همان، ص 4
14 – الوطن العربی مورخ 19/3/93
15 – بال شکسته، ص 15
16 – سنجابی، امیدها و ناامیدی‌ها، ص 414
17 – فراستی، مبارزه مسالمت آمیز ...ص 71
18 – تایم 30 ژوئن 1981
19 – واشنگتن استار، 31 ژوئن 1981
20 - کریستین ساینس مانیتور، 3 جولای 1981
21 – روزنامه کیهان، 10/4/60
22 – همان، 9/4/60 ص 3
23 - همان، 10/4/60 ص 11
24 - همان، 11/4/60 ص 12
25 – همان، ص 2
26 - همان، 16/4/60، ص 3
27 - همان، ص 14
28 - نام روشن روانی در سال 1364 به عنوان عضو دفتر سیاسی بالاترین جایگاه تشکیلاتی در شورای مرکزی سازمان اعلام شد. نشریه مجاهد، ش 252، ص 46
29 - ری شهری، خاطره‌ها، ج اول، ص 177 – 180. پانوشت
30 - برای قضاوت تاریخ، ص 113 – 114
31 - خانم نیکلسون نماینده منطقه جنوب شرق انگلستان در پارلمان اروپا در دو دوره 1999 و 2004،‌ در دوره دوم نمایندگی نایب رئیس کمیته امور خارجی پارلمان اروپا می‌باشد. وی همچنین عضو کمیته فرعی حقوق بشر و شورای پارلمانی اروپا – مدیترانه است، وی از سال 1987 تا 1997 عضو پارلمان انگلستان نیز بوده است. پایگاه اینترنتی نامبرده.
32 - برای قضاوت تاریخ، ص 13
33 - یوسفی اشکوری، در تکاپوی آزادی ... ج 2، ص 417
34 - تروریسم ضد مردمی، ص 43 – 45
35 - شرح و تحلیل مجموعه ... ج 3، ص 208. نقل از تحلیل‌ها و خطوط داخلی سازمان
36 - روزنامه کیهان، 9/4/60، ص 1
37 - همان، 10/4/60، ص 1
38 - کارنامه سیاه ... ج 1، ص 155
39 - روزنامه جمهوری اسلامی، 7/4/61، ویژه نامه 7 تیر، ص 4 و 5
40 - روزنامه کیهان، 13/4/60، ص 14
41 - همان
42 - همان، 14/4/60، ص 10
43 - همان، 15/4/60، ص 16
44 - سایت نهضت آزادی، اطلاعیه‌های سال 1360
45 -  روزنامه کیهان، 10/4/60، ص 12
46 – همان
47 - هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ص 189 22- همان، ص 184
48- سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 2 ص 593 تا 610

 

 




نظرات کاربران