گفت و گو با نویسنده و کارگردان نمایش «هفت روز از تیر شصت»
تابستان 60 جزو سوال برانگیزترین موضوعات تاریخ معاصر ایران است
ایران تئاتر: کامران شهلایی از جمله نمایشنامه نویسان خوش فکری است که در طول سالهای حضور در عرصه نمایش، همواره نام او به عنوان یک نمایشنامه نویس توانا مطرح بوده و هست.
انتخاب به عنوان نویسنده اول جشنواره نمایشنامهنویسی سراسری ایثار1388، نویسنده برگزیده بخش جایزه اکبر رادی جشنواره دانشگاهیان ایران 1388، نویسنده دوم مسابقه کشوری بهار نمایش دانشجویان ایران 1385 و 1386، نویسنده برگزیده بخش تولید متون جشنواره فجر 1389، نویسنده اول جشنواره منطقهای قلم سبز 1389و 1390، نویسنده برگزیده بخش تولید متون جشنواره فجر 1390، نویسنده اول انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشیکشور(بخش کتاب اول) 1391، نویسنده برگزیده اولین جشنواره ملی نمایشنامهنویسی ایران 1392، نویسنده اول جشنواره منطقهای فجر 1393، نویسنده دوم مسابقه نمایشنامهنویسی جشنواره فجر 1394، نویسنده و کارگردان برتر جشنواره تاتر شهر تهران 1395، نویسنده برگزیده جشنواره ملی فتح خرمشهر 1395، نویسنده اول جشنواره مقاومت فتح خرمشهر 1396 و... مصادیقی از حضور محسوس وی در عرصه نمایشنامهنویسی است.
همچنین از او تا کنون هشت عنوان نمایشنامه توسط انتشارات مطرح کشور به چاپ رسیده است.
شهلایی این روزها به همراه محمد لارتی نمایش مستند سیاسی «هفت روز از تیر شصت» را به یاد شهدای حادثه تروریستی بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به روی صحنه آورده است. در پایان یکی از اجراهای این نمایش، گفت و گویی با ایشان انجام دادیم که نظر شما را بدان جلب میکنیم:
ورود به تئاتر مستند آن هم مستند سیاسی کار چندان آسانی نیست. چندگانگی اسناد و روایات، نبود اطلاعات جامع، برخی تحریفها و ... بی شک مستندساز را با دردسرهای زیادی همراه میکند، چه شد که تصمیم گرفتید به این حوزه ورود پیدا کنید?
تئاتر مستند همانگونه که از نامش پیداست تئاتری است که با تکیه بر اسناد، مدارک، گزارشها و هرگونه اطلاعات معتبری که در مورد یک واقعه وجود دارد تلاش میکند آن واقعه را بدون دستکاری در معرض دید مخاطب قرار دهد و او را با آن موقعیت آشنا سازد. بی شک پرداختن به این نوع تئاتر کار آسانی نیست و نیاز به تحقیق زیادی دارد، همین دلیل نمایشنامهنویسان عمدتا به این حوزه ورود نمیکنند. به نحوی که طبق تحقیقاتی که خودم انجام دادم این اولین کاری سیاسی در تاریخ معاصر ایران است که بدون هیچ گونه دستکاری مطالب و بر پایه اسناد و مدارک معتبر و مصاحبه با افرادی که در ارتباط با موضوع بودند، تهیه و کلیه قواعد یک مستند سیاسی در آن رعایت شده است.
بحث دراماتیک کردن متن از یک سو و یافتن منابع و اسناد معتبر و قابل دفاع از سوی دیگر کار را برای یک نمایشنامهنویس به شدت سخت میکند چرا که او از یک سو باید برای کسب اطلاعات دقیق و مستند تلاش کند که نیاز به تحقیق طولانی مدت، مصاحبه با افراد مختلف و ... دارد که مسیر سختی دارد مثلا در این نمایشنامه خیلیها حاضر به مصاحبه نشدند، خیلیها به من اعتماد نکردند و منابع و مطالب هم نیاز به بررسی دقیق داشت و این مسئله کار جمع آوری مطالب را پیچیده میکرد و از سوی دیگر نمایشی کردن این رویداد هم کار دشواری است و من حدود 4 ماه برای رسیدن به طرح مورد نیازم تحقیق کردم تا توانستم ایده اولیه را برای نگارش متن بیابم.
چرا حادثه هفتم تیر 1360 ، چه شد که تصمیم به نمایشی کردن این رویداد گرفتید؟
من علاقه زیادی به تاریخ معاصر ایران به ویژه سالهای ابتدای انقلاب دارم. روزی در حال مطالعه مطلبی، جملهای تحت این عنوان که بزرگترین حادثه تروریستی تاریخ ایران، هفتم تیر 60 رخ داد، را دیدم. اطلاعاتی از آن حادثه داشتم اما تا آن لحظه در مورد وسعت حادثه فکر نکرده بودم. موضوع برایم جالب آمد و پس از یک تحقیق اجمالی فهمیدم که تاکنون در مورد این موضوع نمایشی نوشته نشده است لذا تصمیم گرفتم نمایشی را در این خصوص کار کنم. چرا که اعتقاد دارم اینگونه موضوعات بر مخاطب جذاب هستند و آن را پیگیری میکنند. بسیاری حوادث تروریستی در کشور ما در تابستان سال 60 رخ داده و آدمهای بیگناه زیادی به دلیل یکسری هیجانات سیاسی کور از دنیا رفتند و این مسئله برای نسل جوان ما باید مطرح شود و آنها با آن دوره باید آشنا شوند. این وظیفه هنر است.
دراماتیک کردن چنین حادثهای کار آسانی نیست، ایده آن چگونه به ذهنتان متبادر شد؟
بله بسیار کار سختی بود. اینگونه نمایشها زمانی موفق هستند که اطلاعات جدیدی به مخاطب بدهند و کاری کنند که مخاطب در طول نمایش داستان را لحظه به لحظه پیگیری نماید لذا با وسواس خاصی نمایشنامه را نوشتم تا آنجا که من تا آخرین روز بازبینی، متن را مدام تغییر دادم و حتی این روزها هم که نمایش روی صحنه میباشد، متن مدام در حال تغییر است.
یکی از پرسوناژهای اصلی نمایش علیرضا نادعلی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و از کارکنان حزب بود که به نظر اطلاعات خوبی به شما منتقل کردند، در خصوص ارتباط با ایشان بگوئید?
علیرضا نادعلی از بچه های بخش تبلیغات حزب جمهوری اسلامی بود و در حادثه هفتم تیر تا یک ساعت قبل از اتفاق در ساختمان حزب حضور داشته و در جریان کامل ماجرا بود. من ابتدا با مصاحبه بسیار خوبی که آقای دزفولی با ایشان کرده بود با این شخصیت آشنا شدم. بعد با پیگیریهای چند روزه در اینستاگرام توانستم او را بیابم و صحبت های زیادی با ایشان کردم.
نکته جالب در گفتگو با آقای نادعلی این بود که با وجود گذشت این همه سال از حادثه، وقتی نام شهید بهشتی میآمد چشم ایشان پر از اشک میشد. ارادت خاصی به آقای بهشتی داشت. ضمن آنکه در طول این مصاحبهها نام دو شهید بزرگوار حادثه به نام جواد مالکی و شهید سرافراز نیز ورد زبانش بود و میگفت که مثل این دو نفر کسی را ندیده است که ما در نمایش از نام از هر دوی این شهدای گرانقدر بهره گرفتیم.
محمدرضا کلاهی به صورت یک چهره معلق در نمایش شما مطرح شده و باعث شده تا مخاطب با علامت سوال از سالن خارج شود. چه شد که تصمیم گرفتید اینگونه او را معرفی کنید?
محمدرضا کلاهی بزرگترین تروریست تاریخ ماست و پس از این حادثه مفقود شد و اطلاعات خاصی در مورد او وجود ندارد. این مسئله باعث شد تا نقش او را در متن را معلق بنویسم. یک روایت معلق و نامطمئن که همه چیز آن بر اساس شایعاتی است که همه ساله از گوشه و کنار در خصوص وی نقل میشود.
بی شک این علامت سوال که او کجاست، چه میکند و قصهاش چیست جزو سوال برانگیزترین موضوعات تاریخ معاصر ایران است و پرداختن به این ماجرا یکی از وظایف ما هنرمندان است.
در کنار این شخصیت، در نمایشنامه نامهای دیگری نیز مطرح میشود که شک ندارم خیلی از مخاطبان پس از پایان نمایش علاقهمند میشوند تا اطلاعاتی از آنها بیابند.
شما در اجرای نمایش، داستانهای متفاوت و غیرمربوط زیادی را مطرح کردید که ذهن مخاطب را از مسیر داستان مدام منحرف میکرد. آیا بهتر نبود به جای پرداختن به چند پرسوناژ، بر یکی از آنها متمرکز میشدید؟
خوب حادثه بزرگی بود و ما یک فرصت 75 دقیقهای در اختیار داشتیم و به نظرم اگر یک موضوع را پیش میبردیم به این جامعیت نمیرسیدیم. خوب من در وهله اول باید به موضوع روایت هفت تیر میپرداختم. در کنار آن نیاز بود تا در خصوص روزهای بحرانی تیرماه شصت و همچنین بازماندگان فاجعه و کسانی که ماندند، درد کشیدند و نیز آثاری که از شهدا باقی مانده یا پیامی که از رفتار و کردار آنها از سوی اطرافیان نقل شده است نیز صحبت شود.
من در این نمایش به دنبال یک خط داستانی نبودم و تمام این قصه های مطرح شده به واسطه اینکه در ارتباط با حزب بودند با یکدیگر پیوند خوردند.
آیا در آتی باید منتظر نمایشهایی از این دست از شما باشیم؟
خیلی دلم میخواهد ولی این کار پرهزینه است نیاز به حمایت دارد. خیلی دوست دارم کسی بیاد و کار را ببیند و بگوید بیا در مورد حادثه دیگری از این دست هم کار کن. امیدوارم این اتفاق بیفتد.
من در این نمایش از حمایت معاونت فرهنگی و نمایشی بنیاد شهید و معاونت فرهنگی ارشاد برخوردار بودم و نکته جالب اینکه در نوشتن و اجرای نمایش، بنیاد شهید به من هیچ خطی نداد و بسیار دموکراتیک عمل کرد. چیزی به من دیکته نکرد و این خیلی ارزشمند بود.
در پایان امیدوارم امکان اجرای این کار در باقی شهرستانها هم در حد امکان فراهم شود.
گفتگو از: علی رحیمی