حاشیههایی از جنس گرمای تیرماه به روایت حواشیالدوله
در باب "ذم شبه مدح " و کلی علامت سوال و تعجب
ایران تئاتر- حسین سینجلی: سفر به خرمشهر برای تماشای نمایشهای بیستمین جشنواره ملی تئاتر فتح خرمشهر و خواندن یادداشتی در یکی از روزنامهها درباره فرهاد مهندسپور، آغاز بی سر و صدای نمایش شهاب حسینی و سرقت دستگیرههای در سالن اصلی تئاترشهر در همان سفر بهانهای بود برای اولین ملاقات حواشیالدوله تنها یک روز پس از بازگشت از خوزستان.
تنها یک روز پس از اینکه پای رفیق ما به تهران رسید خودش را به من رساند و طبق روال همیشه دو سه حاشیه را با من مطرح کرد و من هم بدون کم و کاستی ان را برای شما در ادامه آوردهام:
اجرای «اعتراف» یا اعتراف بیسر و صدا
راستش همین که اهالی رسانه به خصوص بروبچههایی که اخبار تئاتر رو پوشش میدن فهمیدن شهاب خان حسینی بازیگر محبوب و پرطرفدار کشورمون قراره نمایشی رو به صحنه ببره که استاد نصیریان هم در آن ایفای نقش میکنه، دیگه هر کسی رو میدیدی دنبال لینکی میگشت که بتونه از تمرینات اونها گزارشی تهیه کنه و احتمالا گفتگویی از عوامل این نمایش بگیره. کاری ندارم که نزدیک شدن به ستارهها این روزها خودش یه حرفهایگری خاصی میطلبه و باید اینکاره باشی. خلاصه کاری ندارم احتمالا تصادفی اجرای این نمایش همزمان شد با توزیع فصل دوم مجموعه پرطرفدار «شهرزاد». هر چند که اگه این همزمانی تصادفی هم نبوده باشه اشکالی به اون وارد نیست. اما اینکه این نمایش الان حدود دو هفته است اجراش شروع شده و در رسانهها هیچ خبری ازش نیست برای خیلیها از جمله خودم کمی تعجب برانگیزه! آخه مگه میشه، مگه داریم، نمایشی با کارگردانی و بازیگری شهاب حسینی در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه باشه و علی نصیریان هم در اون بازی کنه اما هیچ خبری، نقدی، حرفی و حدیثی از اون به گوش نرسه! راستش خیلی امیدوار بودم که این اتفاق به خاطر ضعیف بودن کار نباشه و خدای نکرده گروه اجرایی برای اینکه مبادا خدشهای به نام این ستاره محبوب وارد بشه ترجیح دادن اجرای «اعتراف» رو بیسر و صدا به پایان برسونن. ولی باید بگم که دیروز به بهانه هفتادمین سال حضور استاد نصیریان بر صحنه مراسمی به همت شهاب حسینی و تعدادی دیگر مراسم ویژه ای برای این استاد پیشکسوت بعد از اجرای نمایش اعتراف با حضور تعداد زیادی چهره های سرشناس در مجموعه تئاترشهر برگزار شد. در واقع این مراسم بهانه ای شد که به تماشای «اعتراف» شهاب خان حسینی بنشینم. بیهیچ حرف اضافهای باید بگم که الکی امیدوارم بودم که اجرای ویژه و خاصی رو ببینم. در واقع همان بهتر که گروه اجرایی خیلی در طول اجرا در رسانهها حرفی درباره کارشان نزنند. کاری ندارم که شهاب حسینی از نظر شخصیتی یکی از خوبهای هنر ایران است و در سینما هم انصافا یکی از بهترینها بوده و هست اما این هیچ دلیلی نمیشه که در تئاتر و اونهم در سالن اصلی تئاترشهر بتونه یه کار قابل قبول روی صحنه ببره. چون اینجا جای نقد جدی نیست درباره میزانسنهای کار، وضعیت صدای بازیگران، مسائل ابتدایی همچون نحوه ایستادن بازیگر روی صحنه در نمایشهای کلاسیک، یا اینکه از روز اول به بازیگرای تئاتر میگن روی صحنه چیزی رو که بر آن کنترل نداری (مثل بطری یا لیوان و...) در هیچ شرایطی پرتاب نکن و... حرفی نزنم بهتره.
در باب ذم شبه مدح و کلی علامت سوال و تعجب
آنهایی که من رو میشناسن خوب میدونن که کمتر مطلبی در روزنامه یا مجله ای آن هم درباره تئاتر پیدا بشه که من نخونده باشم. احیانا اگه به خاطر مشغله نتونم یکسری مطالب رو هم در بعضی از نشریات بخونم معمولا اونها رو جمع میکنم مثلا اگه سفری پیش بیاد حتما با خودم میبرم تا چنانچه فرصتی دست داد از مطالب شون استفاده کنم. هر چند این چند روز که جای دوستان خالی، مهمان مردم خونگرم خرمشهر و آبادان بودم بقدری درگیر جشنواره بودم که خیلی زمان خالی نداشتم اما چند روز پیش در روزنامه وزین شرق تیترِ «چه کسانی در برابر فرهاد مهندسپور ایستادهاند؟» نظرم را جلب کرد. با خواندن متن از شما چه پنهون کلی سوال و نکتههای مبهم برام پیش اومد و با توجه به موضوع چالش برانگیزی هم که داشت بد ندیدم درباره اون نکاتی را اینجا با شما در میان بذارم.
یادداشت مورد نظر در واکنش به یادداشت دیگری بود به قلم نصرالله خان قادری با عنوان «یگانهای برای همیشه» که در ایران تئاتر منتشر شده بود.
اول اینکه من همچین شگفتزدگی را که نویسنده یادداشت شرق به آن اشاره کرده بود را در جامعه تئاتری به این غلظت ندیدم. بعد هم دلیل این همه تعارف و کلیگویی و در لفافه حرف زدن و به در گفتن که دیوار بشوند را نیز متوجه نشدم.
و اما سوالها و نکتهها:
- راستش در استفاده از کلمات ادیبانه و قلبمه سلمبه در متن چنان زیاده دستی شده که معنی را به تناقض کشانده است. واقعا با اینکه حداقل سه بار این یادداشت رو خوندم آخرش متوجه نشدم نویسنده که به قول خودش "نوشتار حاضر نمیکوشد تغییری در اراده مهندسپور ایجاد کند، چهبسا امیدوار است تجربیات سالیان او در این راه بزرگترین راهنمایش باشد." بالاخره با انتخاب فرهاد مهندسپور (به عنوان دبیر جشنواره تئاتر فجر) موافق است یا مخالف؟
- اینکه "استاد و کارگردان و شخصیتی الهامبخش که چندین اثر ماندگار هم به صحنه آورده و چند سالی است خود را وقف فضای آموزشی و تربیت نیروهای جوانتر کرده و سالها در قامت مشاوری خبره و البته منتقد کنار بدنه مدیریتی تئاتر ایران قرار داشته، چرا باید پس از پذیرش دبیر جشنواره تئاتر فجر، منتظر این باشد که غریبه و آشنا با او مرزبندیشان را روشن کنند؟ !" مرز بندی !! مگر مهندسپور پیش از این دبیر جشنواره تئاتر فجر نبوده؟ هنرمندان با کدام یک از کسان دیگری که در این سالها دبیر جشنواره بودند چنین مرزبندی شفافی ایجاد کردند که اکنون مهندسپور باید مراقب باشد که در هر صورت چیزی که عایدش میشود سیلی نقد است؟!
- اما درباره صداهایی است که گویا حالا "از رسانه رسمی اداره کل هنرهای نمایشی، یعنی سایت ایرانتئاتر به گوش میرسد (فقط به دلیل انتشار یادداشت یک فرد حقیقی) و واژگانی در قامت نوعی «مدح شبهذم» یا «ذم شبهمدح» که آب را از چشمه گلآلود میخواهد و با پنبه سر میبرد!" اگر وظیفه ذاتی رسانه انتقال نظرات مختلف است و روزنامه شرق خود مدعی این وظیفه ذاتی است پس این همه حاشیه خارج از متن برای چیست؟
- در مورد "پارازیتهایی که از پشت پرده بیرون آمده و از اتاقی در مجاورت مدیریت تئاتر کشور که وظیفهاش تولید فکر و انتشارات است" به گوش نویسنده این یادداشت رسیده عرض شود که واقعا هر کسی که اندکی از اوضاع تئاتر مطلع باشد میداند که مدیریت و اتفاقهایی که در انتشارات نمایش میافتد با آنچه در سایت ایران تئاتر رخ می دهد، جز اینکه هر دو زیرمجموعه اداره کل هنرهای نمایشی (و نه مرکز هنرهای نمایشی) هستند، به لحاظ ساختاری ربطی دیگری با هم ندارند. حالا بر فرض هم که نصرالله قادری به عنوان منتقد و کارشناس تئاتر یادداشتی درباره مهندسپور نوشته، آیا رواست نویسنده خود را به تجاهل بزند که یکی از مهمترین پایگاه های اینترنتی تئاتر کشور را اینگونه متهم به گل کردن آب از سرچشمه بکند؟ آن هم ایران تئاتر که همواره طبق وظیفه محوله با نگاهی حمایتی و نه رقابتی جدا از فعالیت های کلان تئاتر کشور در تبلیغ و ترویج فعالیت دیگر رسانه ها کوشیده است و بسیار کاستی های افراد که باعث از دست رفتن فرصتهای طلایی همچون؛ نشریه روزانه و نشستهای نقد در همین جشنواره فجر شده را به حرمت اهمیت و بزرگی مهمترین رخداد فرهنگی تئاتر کشور نادیده گرفته است! البته کارنامه و آرشیو سایت ایران تئاتر خود گویای همه چیز است.
- اما درباره «مدح شبه ذم» یا «ذم شبه مدح» این دوترکیب چنان در تناقض است که نمیتوان هر دو را به یک متن اطلاق کرد. اگر متن منتشر شده در ایران تئاتر "ذم شبیح مدح " باشد که البته صنعتی کمتر دیده شده است دیگر چه لزومی داشت یک ستون متن تهاجمی در رد آن منتشر شود؟ مگر آنکه خدایی نکرده زبانم لال و هزار بار دورباد؛ کسی پشت تلفن گفته باشد این متن چنین است و چنان است و نگارنده وقت نوشتن یادش نیامده که آنچه به او سفارش شده "مدح شبیه ذم" بود یا "ذم شبیه مدح" بنابراین با خود گفته: خب هر دو را مینویسم!. بگذریم از اینکه اغلب همان مدح شبه ذم را به کار میبرند و چنانچه نگارنده مذکور احتمالا رفع اتهام هر دو را نوشته! کدام اتهام؟ ماکه خبرنداریم اما برای مطالب چنانچه اشاره شد معمول همان «مدح شبه ذم» است و به ندرت در تقابل آن «ذم شبه مدح». ضمن اینکه جهت اطلاع تاکید «ذم شبه مدح» بر دو قسم است: یکی آن است که استثنا شود از صفت مدح نفی کرده از چیزی صفت ذمی برای او به تقدیر دخول صفت ذم در صفت مدح. مثل: «فلانی در وی هیچ خیری نیست الا آنکه اگر کسی با او نیکویی کند، او در برابر آن بدی نمیکند». دوم آن است که اثبات شود برای چیزی صفت ذمی و پس از آن استثنا شود صفت ذم دیگری برای او. مثل: «زود رنج است ار چه لیکن بیوفاست». و این دقیقا همان کار و تکنیکی است که احتمالا ناآگاهانه در سرتاسر یادداشت روزنامه شرق وجود دارد. برخلاف قول حافظ: من از بازوی خود دارم بسی شکر/ که زور مردم آزاری ندارم.
- حالا پس از شناخت اجمالی از این صنعت ادبی به یادداشت روزنامه شرق نگاهی دوباره بیاندازیم: "همچون بسیاری دیگر از اهالی خانواده تئاتر هنگامی که خبر پذیرش دبیری جشنواره تئاتر فجر از سوی «فرهاد مهندسپور» را شنیدم، شگفتزده شدم." برای چی شگفت زده؟!
یا جایی دیگر نوشته "با این حال نوشتار حاضر نمیکوشد تغییری در اراده مهندسپور ایجاد کند، چهبسا امیدوار است تجربیات سالیان او در این راه بزرگترین راهنمایش باشد"، امیدوار است یعنی چه؟ ! مگر کسی در توانایی و دانش و اقتدار فرهاد مهندس پور شک دارد؟ حداقل گفته های صاحب نظران این سخن را تایید نمی کند.
در جای دیگر متن آورده: "مهندسپور هم تناقضها، خطاها و اشتباهاتی داشته است." این ذم است یا مدح؟! ممنون میشم بفرمایید چه کسی از خطا و تناقض و اشتباه مبراست که مهنرس پور باشد.
نویسنده بلافاصله نوشته: "زمانی با تصمیمهای آرمانگرایانهاش در شورای تئاترشهر سال ١٣٨٣ بدون آنکه ضمانت اجرائی داشته باشد، چالشهایی به وجود آورد و تلخترین انتقال قدرت از خود به مدیر بعدیاش را شکل داد که روزگار سیاهی بر تئاتر ما نشاند و چنان که افتد و دانی." این دیگر مسلما مدح نیست! یعنی این جمله در حمایت است؟!
این را کدام گوشه دلمان بگذاریم: "حتی اگر اشتباه کند -که میکند- میکوشد سلیمالنفس و درستکردار باشد. هم او بود که در بازخوانیاش از نمایشنامه «مکبث» به ما تذکر داد که دستهای همه ما آلوده است." خدا همه بندگانش را از دوستی با خاله خرسه نجات دهد.
- دیگر اینکه دوست عزیز شما اگر احیانا به هر دلیلی نقدی به روش و خط مشی انتشارات نمایش در سخت گیری انتشار مقالات علمی داری یا اگر احیانا به هر دلیلی خدایی ناکرده و زبانم لال، نصرالله خان قادری را فردی متظاهر و اهل مغالطه و فلان و فلان میدانی، خب پدرآمرزیده تریبون که داری، نقد کن و حرفت را مستقیم بزن چرا خودت را پشت مرد معتبری چون فرهاد مهندسپور پنهان میکنی و از او مایه میگذاری؟! درست است همه میدانند ضمانت بوقلمون شب عید راههای مختلف دارد اما میخواهیم بدانیم اگر احیانا به جای مهندسپور کس دیگری بعنوان دبیر جشنواره تئاتر فجر انتخاب میشد میخواستی تمام این حرفها علیه نصرالله قادری را در دلت نگه داری؟ یا اینکه مهندسپور را نجیبتر از آن دیدی که بخواهد وارد این بازی بیمزه و البته کمجراتی شما بشود و فرصت را غنیمت دیدی که حرفت را به نصرالله قادری به بهانه یادداشتاش اینچنین بزنی؟!
- راستی این را هم تا یادم نرفته اضافه کنم که اصلا بر فرض که نصرالله قادری مدحی غلیظ برای مهندس پور نوشته و گیرم که در گذشته دور در موردی یادداشتی هم علیه او منتشر کرده، آیا استاد پر تجربه های مثل مهندسپور را اینچنین فرض کردی که به خودت جرات دادی تا اینگونه چشم و گوش او را باز کنی که سیلی آرامتری از نشستن بر صندلی جشنواره تئاتر فجر نوش جان کند؟! حاشا و کلا که بعضی ها از آدم دفاع نکنند بهتر است تا این دست دوستی های خاله خرسه !
- افتخار رسانه های تخصصی این است که صاحبنظران در آنها یادداشت، نقد و... منتشر میکنند و بسیاری از جوانان جویای نام هم تلاش میکنند خود را مفتخر به ایستادن کنار صاحب نظران کنند؛ خودم را عرض میکنم به نگارنده آن یاددداشت کاری ندارم ها.
- یه نکته هم بگویم که اصلا ربطی به موضوع ندارد؛ فقط به موقعیت جشنواره فجر به عنوان جشنوارهای در آستانه عید مربوط است. بعضی ها مثل اشاره مستقیم نگارنده یادداشت روزنامه شرق که شبیه نوعی تهدید است و میگوید: "از یک سو چالش تصمیمگیری در تنگنای اراده مدیریت کلان تئاتر، توصیهنامهها، سهمخواهیها و تصمیمهای ابلاغی که استقلال دبیر را به مخاطره میاندازد" فرصت های حرف های عام المنفعه را به چشم بوقلمون شب عید نگاه میکنند و هر کاری میکنند که "بوقلمون شب عیدشان تضمین شود" اما وقتی بدستش آوردند چنان کم تجربه و ندیده و نکرده کارند که نمیدانند چگونه با آن رفتار کنند. آن را مال خود میدانند و آنچنان در بغل میفشارند که در واقع بوقلمون بیچاره خفه میشود و بدین ترتیب هم گوشتش را حرام میکنند و چنان با تعقیب منافع شخصی حاشیه های خطرناک ایجاد می کنند که از سال بعد اصلا چنین فرصت هایی برچیده شود.
تئاتری از جنس خوزستان
برگزاری جشنواره ملی تئاتر فتح خرمشهر بهانهای خوبی برای اینه که هر سال به خوزستان و مردم خونگرمش سر زد و از مهماننوازی اونها لذت برد. جای همه خالی چند روزی مهمان جشنواره بودم و با اینکه هوا گرمتر از اون چیزی بود که تصور میکردم اما انصافا اونقدر بروبچههای خرمشهر و آبادان کارون درسته که اصلا گرما رو یادت میره. اما این وسط لازم میدونم چندتا نکته رو به بروبچههای برگزارکننده این جشنواره یادآور بشم که باور کنید هیچ اختتامیهای تا ساعت یکونیم شب طول نمیکشه. هیچ مراسم اختتامیهای هفت، هشت تا مجری نداره. هیچ اختتامیهای اگه کسی اعتراض کنه مسئول برگزارکننده جواباش رو جلوی جمع نمیده. همین.
بعد از کاشیها نوبت به دستگیرهها در اصلی رسیده تا ببینیم بعدا چه میشود
این روزها سرقت ۴ تا از دستگیرههای بیرونی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر هم از اون اتفاقهای تاسف باری بود که در روزهای گذشته رخ داد و هم جای سوال داشت و هم دوست داران تئاتر رو مجددا دچار بهت کرد.
اینکه چه اتفاقی باید برای ساختمان تئاترشهر بیفته که بالاخره یک فکر اساسی برای اون بشه خدا میدونه چون بعد از سرقت کاشی ها و دیگر مسائلی که پیرامون بازسازی ساختمان در سال های اخیر افتاده بس نبود! حالا نوبت به دستگیرههای بیرونی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر رسیده! باز خدا پدر و مادر پیمان خان شریعتی رو بیامرزه که حواسش بوده و برای جلوگیری از بروز مجدد این اتفاق دستور داده باقی دستگیرهها رو فعلا باز کنند تا تکلیف این موضوع روشن بشه.
متاسفانه این مشکل را در بحث محیطی تئاترشهر داریم و چند روزی است که با کلانتری و پلیس پارک صحبت هایی کرده ایم زیرا باید شرایطی را برای حفاظت از مجموعه تئاترشهر ایجاد کنیم. یعنی محصور کردن مجموعه تئاترشهر که بارها صحبتش به میان اومده انقدر کاره سخت و پیچیدهایه!