در حال بارگذاری ...
گفتگو با رامین سیار دشتی بازیگر نمایش هفت روز از تیر شصت

بازی در کاراکتر مبهمی مثل علیرضا کلاهی سخت است

ایران تئاتر: بازی در نقش بزرگترین تروریسم ایران، علیرضا صمدی کلاهی شاید در نگاه اول زیاد سخت نباشد اما وقتی در بطن کار قرار می گیریم و با فردی روبرو می شویم که هیچ اطلاعاتی از او نیست، رفتار و کردار او در هاله ای از ابهام است.

هیچ آینده برای او متصور نشده است و ...  و مجبور باشی همه این مسائل را نیز در جایگاه بازیگر به مخاطب القا کنی، نقش را کمی حساس تر و خاص تر می کند.

کامران شهلایی این نقش مبهم کلاهی را به رامین سیار دشتی سپرده است.رامین سیار دشتی کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی است و سال ها است که در حیطه بازیگری، طراحی صحنه و کارگردانی فعالیت می کند.

بازی در نقش علیرضا صمدی کلاهی در نمایش هفت روز از تیر شصت ما را بر آن داشت تا گفتگویی با وی انجام دهیم، که نظر شما را به ماحصل آن جلب می کنیم:

 

چه شد که به گروه نمایش هفت روز از تیر شصت پیوستید؟

من بازی در تئاتر مستند به معنای درست آن را تا به امروز در کارنامه نداشتم و سراغ اینگونه کارها هم نمی رفتم. به کارهای فرمال، فیزیکال و ... بیشتر گرایش داشتم؛ با این وجود حضور در این کارها برایم جذاب بود و دنبال فرصتی بودم تا یک نقش جذاب در اینگونه نمایش ها بازی کنم. پس از اینکه کامران شهلایی در خصوص نمایش با من صحبت کرد و متن را خواندم احساس کردم این کاراکتر می تواند برای مخاطب جذاب باشد و حتی در اذهان ماندگار شود، این بود که تصمیم گرفتم نقش کلاهی را در این نمایش بازی کنم.

 

قبل از حضور در نمایش چقدر از این حادثه و به طور خاص شخص علیرضا کلاهی اطلاعات داشتید؟

من پس از پذیرش نقش، به صورت ویژه مطالعاتی را در این خصوص انجام دادم. آن سال، واقعا سال پرالتهاب، ناامن و عجیبی در تاریخ ایران بود؛ مخصوصا اوایل سال 60 که در عرض سه چهار ماه  دو حادثه تروریستی بزرگ اتفاق افتاد و تعداد زیادی از مسئولان ارشد نظام به شهادت رسیدند و هر دو تروریست حادثه ناپدید شدند، موضوع بسیار جذاب و مخاطب پسند بود.

 در مورد کلاهی هم که به طور کل چیزی نشنیده بودم. در جلساتی که با آقای شهلایی داشتیم فهمیدم که از کلاهی به عنوان مسبب بزرگترین حادثه تروریست تاریخ ایران نام می برند، اما او یک فرد به ظاهر ساده بوده و به یکباره پرده از پیچیدگی های شخصیتی او برداشته می شود، پس از یک اقدام تروریستی برای همیشه ناپدید می شود و سوالات زیادی را از خود به یادگار می گذارد.

 

به نظر شما آقای شهلایی تا چه میزان توانستند این وضعیت را در نمایش به تصویر بکشد؟

رویکردی که آقای شهلایی در نگارش متن داشت به نوعی یک کند و کاو در کنار اصل حادثه بود که واگویه های بازماندگان، کسانیکه از حادثه جان سالم بدر بردند و به ویژه عامل انفجار که هیچ مستندی از ایشان وجود ندارد را نیز شامل می شد و به نظرم به خوبی توانست این بخش را رصد کند.

 

همانطور که عنوان کردید علیرضا کلاهی شخصیتی مجهول الهویه است، ایده شما برای انتقال وضعیت او به مخاطب چطور طراحی شد؟

بازی کردن کاراکترهای مبهم همیشه با سختی هایی همراه است. ما نمی دانستیم کلاهی چگونه اقدام تروریستی را انجام داده، آیا برنامه ای برای اینکار داشته ، آیا الان از کارش پشیمان است یا نه و ... این سوالات هیچ وقت پاسخی نداشته اند. لذا ما باید این آدم را به نوعی در بزرخ قرار می دادیم.

ایده کار بیشتر بر پایه متن و اطلاعاتی که در مورد کلاهی داشتیم برمی گشت. ما می دانستیم کلاهی مهندس برق است، اما اینکه آیا بمب ها را خودش ساخته یا نه برایمان مشخص نبود. لذا پیشنهاد دادم او را در محیطی پشت میز ابزار و ادوات برقی برای مخاطب به تصویر بکشیم به شکلی که فقط در شخصیت پردازی به مخاطب کمک کند.  

در نمایش بر روی میز کاری که برای کلاهی طراحی شد یک ضبط صوت قرار داشت و یک سری ابزار و ادوات مثل پیچ گوشتی، هویه و ... ، و مخاطب در ابهام است که او در حین تعمیر ضبط است یا بمب، ضمن آنکه آن ضبط صوت نیز به نوعی تداعی گر بمب گذاری 6 تیرماه در مسجد ابوذر است که در آن آیت الله خامنه ای ترور شد.

در کنار این مسئله حواشی کلاهی نیز نمایانگر اضطراب ها و نگرانی هایش بود. دست او مدام با هویه می سوزد، مدام صداهایی می شنود و ...  این رویکردی بود که هم می توانست جذاب باشد و هم کمکی به من بازیگر برای بازنمایی کار کند. فکر می کنم تلاش ما در خلق این کاراکتر و وضعیت دیروز تا امروزش برای جذب مخاطب خوب بود.

 

ایده نمایش را چطور دیدید؟

به نظرم کار قابل دفاعی بود و همه گروه تلاش خود را برای موفقیت کار کردند و در مجموع قالبی که برای بازگو کردن این بخش از تاریخ براساس مستندات به وجود آمد مناسب بود. فکر می کنم در مجموع این تفکر که چون کار سفارشی بود از کیفیت لازم برخوردار نیست، حداقل در این کار تغییر کرد و مخاطب یک کار جذاب را تماشاکرد.

 

گفت و گو: علی رحیمی




نظرات کاربران