حسن پارسایی در نشست نقد نمایش عنوان کرد
«پیشی خورد» پازل گونه و معمایی است
نشست نقد و بررسی نمایش «پیشی خورد» به نویسندگی و کارگردانی پوریا گلستانی با حضور کارگردان، بازیگر و اعضای کانون ملی منتقدان برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر نشست نقد نمایش «پیشی خورد» به نویسندگی و کارگردانی پوریا گلستانی با حضور کارگردان، مجید آهنگران بازیگر، عرفان پهلوانی و حسن پارسایی بهعنوان منتقد از اعضای کانون ملی منتقدان برگزار شد.
در ابتدای این نشست عرفان پهلوانی به عنوان منتقد و گرداننده جلسه از حسن پارسایی خواست تا نظر خود را از نام نمایش شروع کند.
پارسایی: درباره موضوع نمایش باید گفت که یک موضوع نامتعارف است و تئاتر ایران هم خیلی نیاز دارد به این موضوعات نامتعارف و خاصیتش این است که آسیبشناسی میشود و ما جامعهمان را میشناسیم و هنرمند باید به سراغ آن برود. پس ازلحاظ نو بودن موضوع، این نمایش، امتیاز میگیرد. ضمن اینکه موضوع علاوه بر نامتعارف بودن، پازل گونه و معمایی است و در آخر میفهمیم که چه اتفاقی افتاده است.
در انتخاب عنوان نمایش باید تخصص داشت و کارگردان باید پنج شش نام از متن درمیآورد و بهترینش را انتخاب میکرد. «پیشی خورد» عنوان قصه است و حتی متن را هم لو میدهد و آدم فکر میکند قصه کمیک است و این عنوان آسیب زیادی به این اجرا زده است! عنوان کابوس یا انتقام میتوانست اسمهای خوبی برای این کار باشد. این نمایش روایی است و چرخه داستانگویی آن برجسته است و هر مرحله با اتفاقی که میافتد، داستان وارد ژانر تازهای میشود و در آخر هم ژانری را ارائه میدهد که اصلاً انتظارش را نداریم. این متن با یک کمدی سیاه شروع میشود و بعد یک ابزورت به آن اضافه میشود و بعد تبدیل میشود به یک کمدی جنایی و درنهایت هم به تراژدی تبدیل میشود! بنابراین متن ویژگیهای زیادی دارد و تبدیلشدنش به نمایشنامه توجیه دارد. البته ژانری تبدیل میشود به ژانر اصلی که بر باقی ژانرها غالب است و میبینیم که تراژدی ژانر اصلی است.
پهلوانی: پوریا من هم معتقدم نمایشنامهات در آغاز موضوع را لو میدهد و جذابیتهای دیگری مانند بازی خوب بازیگرانت هست که آنها را تا پایان اثر همراه میکند. ضمن اینکه نکتهای برای راز در اثر نداریم که تماشاگر را کمک کند تا آن همزادپنداری با اثر را داشته باشد. میدانم که تو روحیه معترضی داری و این در نمایشنامهات هم هست. خودت فکر میکنی، این اعتراض در میزانسن، داستان و بازیها آمده است یا نه؟
گلستانی: من اعتراض دارم به خودم حتی و آن چیزی که باید باشد و نیست. به جامعه، روابط و افراد و حالا به چه میزان این اعتراض تزریقشده به اثر نمایشی من، برمیگردد به دریافت مخاطب. حالا بحث ممیزی وسط میآید و نمیگذارند من آنطور که میخواهم اعتراض کنم اما من تمام تلاشم را کردم که اعتراضم را نشان بدهم، مثل همین موضوع تجاوز و تلاش کردم این را بگویم.
پارسایی: این مدل اعتراض شما تلویحی است و من آن را دیدم اما برخلاف نظر آقای پهلوانی معتقدم نمایش شکل پازل گونه خود را تا پایان طی کرد و در آخر ضربه نهایی را هم زد و گرهگشایی کرد که البته ما انتظار آن را نداشتیم! اما اشتباه اینجا بود که شما خیلی سریع از نتیجه پایانیات رد شدی و گذاشتی به نظر تماشاگر اما اگر مکث میکردی، یک میزانسنی به بازیگرانت میدادی و حالت شگفتی و گناهکار بودن، به خود میگرفتند، موضوع پارادوکسیکال و بهتر میشد.
در اجرا پرسوناژ آقای دکتر باید بهتر میشد و ریش و سبیل نداشت. برای چه؟ برای اینکه تعلیق زایی ما را نسبت به پرسوناژ دکتر بهتر میکرد. بهجز این اشتباه، بقیه بازیها، خیلی خوب پیش میرود. ضمن اینکه انتخاب کنتراست در موسیقی هم با داستان جور درمیآید اما وقتی آواز خارجی در نمایش ایرانی میآید، باید آن را ترجمه کرد. چون دیالوگ است. ما باید نشانهگذاری کنیم و فقط پایانه است که میتوان آن را برحسب سلیقه تغییر داد. کارگردان حق ندارد هیچچیز را کاملاً به مخاطب واگذار کند.
پهلوانی: در تکنیک حذف میتوان عناصری که ضرورتی ندارد را میتوان حذف کرد. تو یک سری نشانهگذاریهای را وارد میکنی مثل هویج یا گربه که خیلی دمدستی است. نمیشد عناصر دیگری را جایگزین آنها یا حذف کرد؟
گلستانی: عناصر برای پیش بردن لحظات است و عنصر هویج برای من تبدیلشدن از یک نشانه به یک اتفاق است و به من کمک کرد تا به خودم پاسخ دهد.
پهلوانی: اما انتخاب هویج و خیار بهعنوان عناصری دمدستی، پاسخ هنرمندانهای به من نیست!
گلستانی: باید دید مخاطب کیست؟ در تئاتر ایران می خواهند همهچیز را در پرده پیش ببرند اما هویج نمادی از دیدن است در کار ما.
پهلوانی: اما به نظر من، باید نشانههایی هوشمندانهتر و خلاقانهتر رسید اما آقای آهنگران از نقش دکتر برای ما بگویید.
آهنگران: با پوریا تصمیم گرفتیم تنها کاری که نکنیم، بازی کردن باشد! یعنی اینکه زندگی کنیم.
پهلوانی: تجربهای داشتی در این زمینه؟
آهنگران: تجربهای نداشتم اما جاهایی بوده که فانتزی بازی کردم یا اگزجره اما در کل در این ۲۱ سالی که کار میکنم، سعی میکنم که بازی نکنم و خیلی هم این کار سخت است. خصوصاً در جامعهای که بازیگران بازی میکنند، تو جزو دو سه درصدی باشی که بازی نکنی! ما با پوریا به این نتیجه رسیدیم که یک جریان زندگی را بازی کنیم و ادا و اصول نداشته باشیم.
پهلوانی: تو گویا طراح صحنه و لباس هم خودت بودی و در ابتدا پزشک را رنگی و همجنس گرا نشان دادی اما از صحنه دو به بعد، این آدم سر تا پا مشکی میشود و تمام رنگ های حذف میشود!
گلستانی: صحنه اول می خواستیم مخاطب را به جایی ببریم که انتظارش را ندارد اما یکدفعه این آدم جدی میشود. این تضاد برایم جذاب بود.
پهلوانی: فکر نمیکنی، هارمونی اثر را به هم بریزد؟
گلستانی: چون می خواهد آزار دهد.
پهلوانی: اما این رفتار او چطور از یک رفتار عاشقانه به رفتار خشن و مردانه تبدیل میشود و به نظر می رسد تو این روابط علت و معلولی را درست پیش نمی بری!
گلستانی: ما انتهای کار متوجه می شویم که چرا او این کارها را میکرد. او بازی روانی میکرد و هم مخاطب و هم پسر از قسمتی از کار بی اطلاع هستند.
پهلوانی: اما هم مخاطب می داند و هم پسر. در همان قسمت اول تا حدود زیادی داستان لو میرود
گلستانی: به خاطر اینکه شما داستان را خوانده ای.
آهنگران: من و پوریا با هم هماهنگ کردیم که این آدم در ابتدا همجنس گرا نشان داده شود و در مرحله بعد بخواهد اجزایی از بدن پسر را بفروشد و در مرحله سوم بحث انتقام به وجود میآید. ما اگر توانسته ایم این را نشان بدهیم که موفق بوده ایم.
پارسایی: آن گربه ای هم که آورده اید، به خاطر عنوان سازی نمایش پیشی خورد بوده است. در حالی که بودن اش هم در نمایش اضافه است. در یک نمایش خوب، نه باید چیزی اضافه کرد و نه چیزی کم کرد... وقتی شما تراژدی انتخاب کردی، باید از قوانین تراژدی پیروی کنی و اگر کمدی، از قوانین کمدی مگر اینکه همه این ژانرها را تجربه کرده باشی و بعد از ۳۰ سال بخواهی یک ژانر جدید بسازی. در مورد لباس رنگی هم من انتقاد آقای پهلوانی را روا میدانم و او با این لباس و شلوار به ژانر اثر آسیب می زند اما در کل نمایش تان قابل دیدن است و بازیهای خوبی دارد. این نمایش پس زمینه های روانشناختی دارد و موضوع اش زیباست. خود نمایش زیبا نیست اما موضوع اش زیباست. اول یک فکری میکنیم و آخر فکری دیگر. دکتری که کار زیبایی انجام میدهد، میرود زشت ترین کارها را انجام میدهد. پارادوکس از این بهتر؟ چرا؟ آخر نمایش مشخص میشود و این اجرا را برای ما دراماتیک میکند.
گلستانی: به هر حال ما سعی کردیم که آلارم را به جامعه شناسان بدهیم که در چه شرایطی قرار داریم و چه کار باید بشود!
گزارش از: حامد جیرودی
عکس ها: میلاد اسدخواه