نخستین حاشیههای شهریوری حواشی الدوله
خطر ورود تماشاگرنما به سالنهای تئاتر با موبایلهای ویروسی!
ایران تئاتر- حسین سینجلی: خطر ورود تماشاگرنما به سالنهای تئاتر با موبایلهای ویروسی، درگذشت یک تئاتری و آماده نبودن سنگ قبر بعد از حدود شش ماه و پندگرفتن از باز شدن یک زخم کهنه، عناوین نخستین مطالب ارسالی حواشی الدوله در آخرین ماه تابستان ۹۶ است.
صرفه نظر از مسئله کیفیت ، نمی شودکتمان کرد که سرعت زیاد گسترش و رشد کمی تئاتر و رویدادهای حوزه نمایش در چند سال اخیر در مقایسه با تمام سالهای قبل از این، قابل مقایسه نیست. اما این سرعت زیاد همانطور که باعث بیشتر دیده شدن تولیدات نمایشی و فعالیتهای هنرمندان تئاتر شده به همان نسبت نیز حجم حاشیه های حول و حوش جامعه تئاتر کشور را نیز زیاد کرده است. هر چند این فرآیند می تواند محاسن و معایبی داشته باشد اما بیشک بازار حواشی الدوله به عنوان کسی که سالهاست در این عرصه فعالیت میکند را داغ کرده است.
در همین راستا در ادامه نخستین سری حاشیههای تئاتری در آخرین ماه تابستان ،که دیروز حواشی الدوله طبق روال چند ماه اخیر به دست من رساند را میخوانید:
خطر ورود تماشاگرنما به سالنهای تئاتر با موبایلهای ویروسی
راستش من که هر وقت قبل از شروع نمایش صدای بانو ژاله علو و یا دیگرانی رو می شنوم که درباره خاموش کردن گوشی تلفن های همراه از تماشاگران خواهش می کنند و این مسئله ابتدایی را متذکر میشن، با اینکه یه جورایی اعصابم بهم میریزه اما وقتی یکسری اتفاق ها رو در سالن های تئاتر هنگام اجراها میبینم به این نتیجه می رسم که بعضی از تماشاگرها (به ویژه در نمایشهایی که ستارههای محبوب در آن ها بازی میکنند) گویا برای دیدن تئاتر نیامدند. چون بعید می دونم کسی تماشاگر جدی و حرفه ای تئاتر باشه و این مسئله رو رعایت نکنه.
شاید این مسئله اتفاق جدیدی نباشه اما به هر روی آنقدر باعث آزار هنرمندان تئاتر شده و میشه که مثلا چندی پیش رضا کیانیان در نمایش «حرفهایها» و اولین کارگردانیاش در تئاتر، در جایی از نمایش با ایجاد یک رورانس، با یکی از تماشاگران که زنگ موبایلش را قطع نمیکنه برخورد کرد. و یا رضا بهبودی در نمایش «اگه بمیری» بعد از پایان اجرا مجبور شد به طوری علنی و با دلخوری به تماشاگری که با نور موبایلش تمرکز بازیگران را بهم زده بود، اعتراض کنه.
اما علاوه بر این شکل از مزاحمت موبایلی، دیدن فیلمها و یا دقایقی از دو سه نمایش که تازه اجرایشان را شروع کردند در صفحههای مجازی خبر از آغاز یک اتفاق جدید می دهد که باید تا قبل از اپیدمی شدن آن سریعا واکسنش را ساخت. یعنی دیگه باید خیلی جدیتر از مسئله خاموش کردن موبایلها باهاش برخورد کرد. متاسفانه چند روزی است حدود 30 دقیقه از نمایش «سی» و تقریبا 65 دقیقه از نمایش «بنگاه تئاترال» که اتفاقا هر دو با استقبال بسیار خوب مخاطبان مواجه شده توسط تماشاگرانی (بهتر است مثل استادیومهای ورزشی به آنها تماشاگرنما بگوییم) که لطف فرموده و با موبایلهایشان به صورت مخفیانه پس از تصویربرداری از این نمایشها در حرکت واقعا غیرقابل توجیح در فضای مجازی منتشر کردند. من که واقعا وقتی مطمئن شدم که این خبر واقعیه تو دلم با این تماشاگرنما درد دل کردم، شما رو نمیدونم.
درگذشت یک تئاتری و آماده نبودن سنگ قبر بعد از حدود شش ماه
خدا بیامرزه رفتگان همه رو، هفته پیش برای دومین بار در یک ماه اخیر به خاطر فوت یکی از اقوام به بهشت زهرا رفته بودم و طبق یه عادت قدیمی برای قرائت فاتحه سری هم به قطعه هنرمندان زدم. همین طور که یکی یکی از روی قبرها میگذشتم و با دیدن نام هنرمندان متوفی یادشان برایم زنده میشد، به قبری رسیدم که هیچ سنگی روی آن نبود. اول فکر کردم که شاید جزو قبرهای خالیه ولی دیدن میله آهنیای که نام فرد تازه فوت شده را روی آن مینویسند متوجه شدم که آن قبری که هیچ سنگی ندارد، خانه ابدی زندهیاد منوچهر بهروج بازیگر پیشکسوت تئاتر است. هنرمندی که اردیبهشت ماه سال جاری بعد از سالها مبارزه با بیماری سرطان ریه در سن ۶۵ سالگی درگذشت. معمولا عرف است که بعد از مراسم چهلم متوفی سنگ قبر آماده و گذاشته میشود. حالا اینکه چرا برای این هنرمند هنوز سنگ قبری تهیه نشده چیزی ست که گفتم اینجا مطرح کنم شاید خانواده یا مسئولان مربوطه پاسخی برای آن داشته باشند.
پند گرفتن از باز شدن یک زخم کهنه
جشن انجمن منتقدان خانه سینما امسال هم مثل سالهای گذشته برگزار شد. راستش اینجا قرار نیست درباره حواشی سایر حوزههای هنر حرفی بزنم اما با توجه به اینکه احتمالا همه میدانید که مهمترین اتفاق حاشیهساز این جشن چی بود، (و نمیخوام دوباره اونو مطرح کنم) اما لازم دونستم که بر اساس تجربه یه نکته رو به همه تئاتریها مخصوصا جوانتر بگم. چراکه ریشه این اتفاق گویا به دوران حضور این دو بازیگر پیشکسوت در سالهای جوانی و اوج فعالیتشون در تئاتر برمیگرده. مخلص کلام اینکه چون ریشه خیلی از دوستیها و دشمنیها در همین روزهای جوانی شکل میگیره، این جریان میتونه درسی باشه برای همه تئاتریها چراکه همونطور که همه میدونید دانستن پرنسیبهای کار گروهی در تئاتر یک امر بسیار ضروری است و ندانستن اون ممکنه علاوه بر اینکه به کار لطمه بزنه باعث به وجود آمدن مسائلی از ایندست هم که در جشن منتقدان سینما اتفاق افتاد بشه. در واقع میخوام بگم که اگه در حین کار، خدای نکرده یه وقت دلخوری و کدورتی پیش اومد به جای اینکه توی دلتون نگه دارید و اجازه بدید کهنه بشه، با مطرح کردن آن و احتمالا مشورت با یه آدم بزرگتر میشه خیلی راحت اونو حل و فصل کرد. کاری که متاسفانه زیاد در فرهنگ ما رایج نیست و همین امر باعث به وجود آمدن مسائل زیادی شده که خودتون میتونید موارد متعدد اون رو در اطرافتون ببینید. همین.