در حال بارگذاری ...
یادداشت رضا رضوی بر «چند درجه سوء تفاهم در مقیاس اتللو»

خنیاگری در مقیاس روزگار نو

ایران تئاتر، رضا رضوی: اجرای نمایش «چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو» جمع قابل توجهی از اهالی هنر نمایش را به این سالن می‌کشاند. نمایشنامه این اثر توسط محسن رهنما نوشته‌شده و کارگردان آن حبیب‌اله دانش است.

محیط دنج کافه مکتب تهران مقدمه‌ای می‌شود برای ایجاد تمرکز و کتاب‌هایی که در هر گوشه‌ی این محل فرهنگی و ادبی، پیشاپیش، آدمی را به میان نویسندگان نمایشنامه‌ها و اهالی تئاتر می‌برد. این روزها البته در پلاک هشت کوچه کیوان خیابان عضدی (آبان جنوبی) تهران، اتفاق تئاتری منحصر بفردی در جریان است. اجرای نمایش " چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو " از سیزدهم تا سی و یکم شهریور جمع قابل توجهی از اهالی هنر نمایش را هر شب ساعت بیست به این سالن می‌کشاند. این نمایشنامه توسط محسن رهنما که یکی از نویسندگان جوان اصفهانی است نوشته‌شده است. کارگردان این نمایش حبیب اله دانش مدرس کارگردانی در مکتب تهران و دانش آموخته تئاتر از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است.
در روزگار کهن، قصه گو با قصه هایش چنان تور نیرومندی می بافت که می توانست تخیل شنونده را به دام بیاندازد. در آن روزگار افرادی بوده اند که به طور حرفه ای به کار نقل و روایتگری می پرداخته اند. آن ها از حافظه ای نیرومند و بیانی شیوا برخوردار بودند و به یاری بیان و تصویرهای زبانی و حرکت صورت و دست ها، مخاطبان را شیفته می کردند. در ایران کهن به این افراد «گوسان» می گفتند. گوسان در زبان پهلوی، به معنای خنیاگر است. با این نگاه باید گفت: چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو، روایت گوسانی نمایش نمایشی در مقیاس روزگار نو است.
باید گفت از ابتدا تا انتهای این تک گویی بیرونی، روایت، با رفت و برگشت های بازی های نمایشی بازیگر نقش اتللو، در خودآگاه و ناخودآگاه بازیگر، در جلد و بیرون جلدش، در هوش و بیهوشی اش، بر روی صحنه و بیرون صحنه اش، ماجرایی را می تند موزون و مناسب با تاثیر گذاری در احساس و حواس مخاطب باعث می‌شود تا مخاطب دوباره به سمت زاویه ای متفاوت از نگریستن و چند باره نگریستن هدایت شود و پدیده ی جهان پس از مرگ و رویاگونه بودن اصل حیات و زندگی و درهم تنیدگی مرز واقعیت و رویا را برای مخاطب در هم می ریزد تا مخاطب در شناخت مرز واقعیت و رویاهایش، دوباره شک کند.
نگاه اعتراض گونه ی نمایش به ارزش گمشده ی هنرمند و بازیگر قابل توجه است. در ازای همه ی خدمات بزرگی که هنرمند / بازیگر در قبال پیشرفت فرهنگ و غنابخشی و ارتقاء آن گام برداشته، جامعه مخاطبین هنرمند را "تنها به یک دقیقه سکوت " دعوت می کند. آنهم پس از مرگ هنرمند! یک دقیقه سکوتی که این بار خود شخص بازیگر هم که از آغوش مرگ بازگشته و قرار است همین عمل ناچیز را از سوی جامعه به سخره بگیرد و این فرصت را مجالی می یابد تا روایت در تنیدگی بی مرز زندگی حرفه ای و خصوصی اش را مالیخولیاوار بیان کند.
شاید برخی بر این باور باشند که در تمام تغییراتی که امروزه در ارایه بصری قصه ها و قصه گویی روی داده جوهر و نکات اصلی قصه گویی یعنی پیوندی که در زمان و مکانی معین میان قصه گو و شنوندگانش به وجود می آید از دست رفته است.
 اما چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو گویی در تلاش است تا این نقیصه را با شیوه ای متفاوت و البته کارآمد برطرف کند. تقریبا تمام عناصر موثر در روایتگری و قصه گویی در بازیگر توانمند نقش اتللو (محمدرضا ترابی) فراهم آمده است.
صدای مناسب و رسا با مراعات کامل آهنگ رفتار شخصیت در بخش بخش این تک گویی بیرونی با مهارت به اجرا در می آید. به گونه ای که زمان یک ساعته نمایش ایجاد ملال ننموده و تماشاگر را مسحور قصه ی در حال روایت، چشم دوخته به چشمان بازیگر نگه می دارد. استفاده دقیق از رزناتورهای صدا و ابزار بیانی، استفاده صحیح از تن، زیر و بم و سایر ویژگی های صدا، استفاده از ژست های بدیع و تصویر سازی های خلاقانه حکایت از تعامل مناسب کارگردان اثر حبیب اله دانش و بازیگر نمایش محمد رضا ترابی است. فیزیک مناسب و چهره ی خاص بازیگر را اگر به این صدا بیافزایید و آن را در کنار نورپردازی مطلوب قرار دهید، خشونت اتللو را که در نمایشی به ظاهر ساکن شاهد خواهیم بود؛ اما این سکون در عین حال پر از تحرک و سرعت است. گفته شده چشم های قصه گو نقطه ی تمرکز به حساب می آیند زیرا شنوندگان برای کشف نشانه ها، احساس حالت های عاطفی و اطمینان از صداقت قصه گو در تمام مدت به آن چشم می دوزند. بازیگر تا حد مطلوبی کیفیت رفتاری شخصیت را در چشمهایش نمایش می دهد. جابجایی حجم سنگینی از ارتباط خاصی که در این نمایش باید با روح مخاطب برقرار شود، فقط فقط با چشم های بازیگر ممکن می‌شود."
خواندن نمایش نامه ی چند درجه سو تفاهم در مقیاس اتللو شاید سخت جلوه کند؛ اما تسلط بر کلمات و واژه ها که هم در نمایش نامه و هم در اجرا مکمل هم هستند، آنچه متن را بی روح جلوه می دهد، در اثر روحی که بازیگر به آن می دمد تجسم و عینیت پیدا می کند.
بهره مندی از ساده ترین ابزارهای تغییر چهره یا به نوعی گریم در حین اجرای نمایش که توسط خود بازیگر بدون قطع بیان صورت می گیرد کار نویی به نظر نمی رسد اما این تغییرات را نیز باید جزئی جالب از توانمندی های کارگردان دانست که به اثر افزوده می‌شود.

رضا رضوی
21 شهریور 1396

 




نظرات کاربران