در حال بارگذاری ...
گفت و گو ایران تئاتر با اردلان شجاع کاوه کارگردان نمایش «بازی بی پایان»

نمی توان وضعیت خوب چند نمایش را به کلیت تئاتر کشور تعمیم داد

ایران تئاتر: اردلان شجاع کاوه یکی از بازیگران مطرحی است، که فعالیت خود را از کودکی در تئاتر آغاز کرده است. او می گوید: امروز اغلب انسان ها به سادگی از کنار هم عبور می کنند. در این نمایش سعی شده تا کمی انسان ها ترس و شفقت را بیشتر درک کنند.

اردلان شجاع کاوه فعالیت بازیگری را از تئاتر و در سن 6 سالگی آغاز کرده است. وی مدرک کارشناسی بازیگری خود را از دانشگاه هنرهای زیبا دانشگاه تهران دریافت کرده و در مقطع ارشد، دانشگاه تربیت مدرس را برای اخذ مدرک کارگردانی نمایش انتخاب کرده است. اجرای نمایش «بازی بی پایان» به عنوان اولین تجربه کارگردانی شجاع کاوه، بهانه خوبی برای این بود که با او به گفت و گو بنشینیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گپ‌وگفتی با کارگردان نمایش «بازی بی پایان»،  ساعاتی پیش از اجرا در سالن مهر حوزه هنری است.

 

-با توجه به اینکه شما کارشناسی ارشد خود را سال ها پیش در رشته کارگردانی گرفتید، اما در طول سال های گذشته در این حوزه فعالیت چندانی نداشتید. چه اتفاقی سبب شد که به عنوان اولین تجربه کارگردانی به سراغ نمایش بازی بی پایان بروید؟

از کودکی و قبل از ورود به دانشگاه زندگی هنری ام را با بازیگری شروع کردم. در جوانی وارد سینما شدم و حال نیز سال هاست که به هنر بازیگری می پردازم. به نوعی می توانم بگویم همه من را به این اسم می شناسند. کارگردانی را همان طور که گفتید در دوره ارشد گذراندم، اما به دلیل مداومت بازیگری هیچ وقت فرصت پرداختن به آن را نداشتم. در پاسخ به این سوال که چرا این نمایش را برای کارگردانی انتخاب کردم، باید بگویم که ادبیات نمایشنامه را خیلی دوست داشتم، اما با این وجود در ابتدا قرار نبود کارگردانی آن را بر عهده داشته باشم. در واقع عزیزانی که در گروه این نمایش با ما همراه بودند، اصرار داشتند که من کارگردانی کار را بر عهده بگیرم. به این صورت مسئولیت کارگردانی این نمایش به من واگذار شد و نتیجه آن چیزی است، که امروز بر صحنه اجراست.

 

-حال که چند روزی از مواجه مخاطبان با نمایش می گذرد، خودتان این تجربه را چطور می سنجید؟ آیا قرار است بازهم در این زمینه فعالیت کنید؟

در پاسخ به پرسش اول شما باید بگویم که وقتی گروه از نمایش رضایت دارند، مطمئنا من هم راضی هستم، اما اگر این سوال را به عنوان شخصی که مسئولیت گروه را بر عهده دارد می پرسید، باید بگویم که نه، با وجود آنکه 4 ماه برای این نمایش تمرین کرده ایم، حقیقتا از تمام انرژی که برای این نمایش گذاشتم، راضی نیستم.  روند درست این بود که ابتدا این نمایش برای اهالی رسانه اجرا شود. آنها نقد های خود را به ما بدهند و ما با رفع عیب های ایجاد شده برای مخاطبان اجرا کنیم، اما این طور نشد. با این تفاسیر بازهم ما شب اول نمایش را به اهالی رسانه اختصاص دادیم و از آنها خواستیم که نقد های خود را به ما بدهند. به طور کلی دوست داشتم که اتفاق بهتری بیفتد، اما باز هم فکر می کنم 4 ماه تمرین برای گروه ما کافی بوده است.

درباره فعالیت مجدد در زمینه کارگردانی نمایش نیز باید بگویم که این کار یک حرکت گروهی است و برای انجام آن نیاز به یک تیم ثابت است. علاوه بر این موضوع متاسفانه هنوز در تئاتر کسی به عنوان تهیه کننده تعریف نشده است. نمایش هایی تولید می شود، ولی اینکه سرمایه گزاری از بیرون صورت گیرد و برای آن بازخورد سرمایه ای وجود داشته باشد، نه اینطور نیست. تئاتر همیشه تحت فشار بوده و بر اساس عشق، علاقه و دوستی شکل گرفته است.

 

-البته در این چند سال وضعیت تئاتر نسبت به گذشته تغییر کرده است، ما نمایش هایی داشتیم که بالاتر از یک میلیارد فروش داشته است، ازین نمایش ها اطلاع دارید؟

بله درست می فرمایید و ازین موضوع بسیار خوشحال هستم، اما این نمایش ها که می گویید به صورت موردی انجام می شود. ولی مطمئنا نمی توان تناسب سرمایه ای را که به طور اخص در سینما وجود دارد را در تئاتر هم دید. تئاتر همیشه خودجوش بوده و برای فعالیت خود به سرمایه های بیرونی نیاز داشته است. نمی توانیم وضعیت خوب چند نمایش و چند سالن خاص را به تمامی تئاتر کشور و یا حتی تهران تعمیم دهیم. البته اغلب نمایش های بعضی از همکاران که حضورشان پشتوانه مخاطب را به همراه دارد، مورد استقبال قرار گرفته و بازخورد سرمایه ای را به همراه دارد، اما کلیت تئاتر چگونه است؟ آیا نمایش نیروهای جوانی که با استعداد هستند هم، از بازخورد خوبی برخوردار است؟ هنوز تئاتر از امنیت لازم برخوردار نیست. البته نمی خواهم بگویم که سینما خیلی جلوتر از تئاتر است اما در شرایط فعلی وضعیت بهتری دارد.

علاوه بر تمام این ها برای تئاتر کار کردن نیاز به یک گروه منسجم و علاقمند است. اکثر افرادی که در این نمایش با من همکاری می کنند، از بچه های سینما و تلویزیون هستند. در واقع من افتخار همکاری با بچه های تئاتر را نداشتم. هنوز هم خودم را به عنوان کارگردان نمی شناسم؛ امیدوارم در تئاتر تیم ورک اتفاق افتد تا بتوانیم یک گروه باشیم و با هم کار کنیم.

 

-این نمایش قرار بود سال 94 اجرا شود، اما نشد. چرا؟

متن این اثر مربوط به 6 سال قبل است و بارها بازنویسی شده است. سال 94 نیز این نمایش به صورتی کاملا متفاوت با چیزی که می بیند، قرار بود در روزهای جشنواره اجرا شود. همان طور که می دانید لازمه شرکت در جشنواره آمادگی و شتاب لازم است، اما نسبت کار ما این نبود. البته حال از اجرا نرفتن آن زمان خوشحال هستیم، چون نه تنها اسم این اثر بلکه کلیات درونی آن نیز نسبت به پیشنهادات وارد شده، تغییرات زیادی کرده است.

 

-باتوجه به سبک رئالیستی و واقع گرایی که در اجرای این کار از آن بهره بردید، آیا دلیل انتخاب این سبک توجه به مخاطب عام بوده است؟ به نظر شما در تئاتر که از دیرباز مختص به مخاطبان خاص بوده، این کار تا چه اندازه می تواند درست باشد؟

به اعتقاد من شما وقتی در سالن نمایش را باز می کنید، همه باید توانایی بهره از آن را داشته باشند. اگر از مخاطب خاص منظورتان تئاتر های تجربی است، باید بگویم که آنها قطعا سالن های خاص خودش را می طلبد. باور شخصی من درباره مخاطب این است، که وقتی تماشاگران از هر قشری برای دیدن نمایش می آیند، بتوانند با کار ارتباط برقرار کنند. قبل از توجه به مخاطب، به چه چیز دیگری می توان اهمیت داد. همیشه این بحث بوده و حتی در طول تاریخ این موضوع سبب شده تا خیلی از نمایش های کارگردانان بزرگ مخاطبان اندکی داشته باشد و یا بسیاری بعد از دیدن نمایش این بزرگان که خیلی خاص به مخاطب نگاه کرده اند، گفته اند که حرف نمایش را متوجه نشدند.

به اعتقاد من نباید به تئاتر پیچیده نگاه کرد. تئاتر بخشی از هنر در جریان جامعه است و جامعه برای ارتباط گیری با صحنه نمایش نیاز به زبان خاص خودش دارد. این شیوه برای احترام به اطلاعات بیننده انتخاب شده و در پی آن منظور خاصی نبوده است. دلم می خواست تماشاگران از سنین پایین تا بالایی که برای تماشا نمایش می آیند، تا حدودی با کار ارتباط برقرار کنند، همان طور که در خانه با تلویزیون و در سینما با فیلم ها ارتباط برقرار می کنند. از نظرم رد و بدل اطلاعات خیلی ساده بوده و برای آن پیچیدگی خاصی وجود ندارد و در شیوه های مختلف راه های  مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است.

 

-در این نمایش داستان مردی را می بینیم، که از تنهایی و خاطرات گذشته رنج زیادی می برد و حالا قصد انتقام از افرادی را دارد که در اتفاقات زندگی او تاثیر چندانی نداشته اند. حتی در جایی از نمایش شخصیت زن اشاره به این موضوع می کند که اگر حادثه ای برای یک کلاغ بیفتد، او به کسانی که شاهد واقعه اند، حمله می کند، آیا شما با این موضوع در پی هشدار به افراد بی تفاوت جامعه هستید؟

این موضوع در دوجای نمایش وجود دارد و به نوعی جزئی از داستان به شمار می آید. به عنوان مثال اگر به کلاغ ها نگاه کنید، می بینید که آنها خیلی بیشتر از انسان های این روزگار پشت هم هستند. اگر یکی از آنها در جایی دچار حادثه شود، بقیه کلاغ ها به آنجا آمده و از خود صداهای عجیب در می آورند. این طبیعت است و در آن حیوان ها به هم کمک می کنند. خوب است که ما انسان ها هم این خصلت را از آنها بیاموزیم و رحم داشتن را به هم تذکر بدهیم.  ما بنده خدایی هستیم که ارحم و الراحمین است. پس باید مدام در حال بخشش و چشم پوشی باشیم. در زندگی روزمره گاهی ترس و شفقت را فراموش می کنیم، اما همین ترس و شفقت می تواند به اراده، انتخاب و اختیار ما در تصمیم گیری ها کمک کند.  در زندگی هرچه به ترس و شفقت نزدیک شویم، قطعا مشکلات مردم را بهتر درک کرده و آن وقت به سادگی از کنار همدیگر عبور نخواهیم کرد. همان طور که گفتید قسمتی از نمایش تاکید به این موضوع بود.

 

-شما با توجه به اینکه موقعیت کارکردن در پروژه های تصویر را دارید، چند وقتیست که کمی از آن فضا دور شده و مجددا در تئاتر فعال شده اید. با توجه به مزیت هایی که خودتان برای این پروژه ها نسبت به تئاتر شمردید، چه اتفاقی سبب فاصله گرفتن از آن فضا و نزدیک شدن دوباره شما به تئاتر شده است؟

این نکته را می پذیرم که در حال حاضر باورهای بسیاری به سمت ورود حرفه ای به سینما است. اما هر چیزی که در بیابان می درخشد، طلا نیست. وقتی به آن شی نزدیک می شوید، تازه می بینید که آن شی تنها خرده شیشه ای بوده است و نور آفتاب سبب درخشش آن شده است. به عنوان مثال وقتی در یکی از پروژه ها می بینم، که عوامل صحنه از مواردی ناراحت هستند، اما حق اعتراض کردن ندارند، ناراحتی آنها به من هم سرایت می کند و آرامشم را از دست می دهم. گاهی اوقات شرایط به گونه ای است، که شما احساس می کنید باید برگردید به جایی که در آن با آرامش بیشتری می توان کار کرد.

علاوه بر این موضوع تئاتر خانه ی اول من است. بارها در رسانه ها گفته ام که در تمام 15 سالی که قبل از ورود به سینما در تئاتر فعالیت می کردم، یک روز هم در مخیله خود به این موضوع فکر نمی کردم، که روزی بازیگر سینما شوم. در جوانی وارد سینما شدم و خیلی زود در آنجا رشد کردم، اما در تمامی این سال ها هیچ وقت دینم به تئاتر را فراموش نکرده ام و سعی کردم، که هرچند سال یکبار در نمایشی حضور داشته باشم. کودکی و نوجوانی ام را در صحنه نمایش سپری کردم و هنوز تیکت های 5 ریالی آن زمان را نگه داشته ام. به همین دلیل با قدرت می گویم که تئاتر برایم فراموش نشدنی است.

درباره حضور دوباره در پروژه های تصویر نیز باید بگویم که انشالله موقعیت ای به وجود آید، که تمامی همکاران من از کارگر صحنه تا کارگردان آرامش پیدا کنند و من هم از طریق آنها آرامش روزهای قبلم را به دست آورم و به محیط کارم برگردم.

 

گفت و گو از حامد قریب




نظرات کاربران