در حال بارگذاری ...
آخرین حاشیه‌های تابستانی حواشی الدوله

از بازیگران افاده‌ای تئاتر تا مردمان تئاتری مریوان

ایران تئاتر- حسین سینجلی: عبور کامیون از روی یک کارگردان، جوونی کجایی که یادت بخیر، عصرهای پُر نشاط پایتخت، قابل توجه بازیگران افاده‌ای تئاتر و مردمان تئاتری مریوان، عناوین آخرین مطلب ارسالی حواشی الدوله در تابستان ۹۶ است.

برگزاری دو جشنواره مهم تئاتری با فاصله زمانی چند روز از یکدیگر در کنار اجراهای معمول سالن‌های تئاتر در پایتخت، قاعدتا حاشیه‌های ریز و درشتی را  به همراه دارد، اما اینکه چرا در این مدت هیچ خبری از حواشی الدوله به دست ما نرسیده سوالی است که جوابی برای آن ندارم، چراکه در این مدت هیچ دسترسی به او نداشتم. البته شاید من هم اگر جای شما بودم شنیدن این حرف را که بعضی‌اوقات دسترسی به حواشی الدوله عملاً امکان‌پذیر نیست را باور نمی‌کردم. با این حال به آنهایی ‌که از سابقه و چگونگی آشنایی من با این مرد همیشه در صحنه خبر دارند تا حدی حق می‌دهم که در واکنش به این حرف، سگرمه‌ درهم‌کشیده و چشم و ابرو نازک کنند. اما وقتی کاری از دست من ساخته نیست تنها می‌توانم آرزو کنم که روزی در شرایطی این‌چنین قرار بگیرند و با کسی مثل حواشی الدوله  برخورد و تعامل داشته باشند تا شاید حرف امروز من را بهتر درک کنند.

در واقع اغراق نیست که ادعا کنم اگر برای غیرقابل‌ پیش‌بینی بودن آدم‌ها اگر متر و معیار وجود داشت به‌احتمال فراوان حواشی الدوله اگر مقام اول را کسب نمی‌کرد، دومی و سومی قطعی بود. به همین روی درحالی‌که طی حدود بیست روز گذشته دو جشنواره مهم تئاتری را پشت سر گذاشتیم و کلی اتفاق‌های قابل‌توجه و قابل‌تأمل دیگر روی‌داده، این رفیق تئاتر دوست ما به‌جای آنکه مطالب بیشتری به ما برساند و همیشه در دسترس باشد، به‌طورکلی گویی که از صحنه روزگار حذف‌شده باشد، غیبش زده بود. راستش کم‌کم داشتم نگران می شدم که مبادا مشکلی برایش پیش آمده و می‌خواستم جدی تر آمارش را بگیرم که یکی از دوستان تئاتری که برای حضور در جشنواره تئاتر خیابانی مریوان به کردستان رفته بود پیام داد که حواشی الدوله را با دو سه تن از رفقایش روی یکی از قایق‌های تفریحی در دریاچه زریوار مریوان دیده است. بدین ترتیب متوجه شدم که شکر خدا زنده است. بعد از آن نیز همان‌طور که احتمالاً حدس زده‌اید یک روز و نیم بعد از اختتامیه دوازدهمین جشنواره بین المللی تئاتر خیابانی مریوان سروکله‌اش پیدا شد و بدون هیچ توضیحی کاغذی حاوی آخرین نوشته‌هایش را تحویل داد و رفت.

 

عبور کامیون از روی یک کارگردان و نویسنده

عارضم خدمت سروران خودم که تا چند سال پیش در ایران کمتر تهیه کننده و تولیدکننده‌ای بود که به خودش اجازه بده از واژه بیگ پروداکشن (big prodotion) برای تولیدات هنری‌اش استفاده کنه، چون این واژه در فرهنگ عمومی هنر تقریبا مختص به پروژه‌های کمپانی‌هایی مثل «دریم ورکس»، «مترو گلدن مایر» (MGM)، «فاکس قرن بیست و یکم»، «یونیورسال»، «برادران وارنر» و خلاصه در این سطح بود و حتی کمپانی‌های اروپایی و بالیوودی هم در برابر هالیوود حرفی برای گفتن نداشتن. البته در سال‌های اخیر بالیوودی‌ها هم چندتایی پروژه در حدی که بتوان به اونها گفت  بیگ پروداکشن ساختند و دو سه تا کمپانی چینی هم همینطور اما در مجموع کماکان اکثر پروژه‌های بیگ پروداکشن در اختیار کمپانی‌های آمریکایی است.

احتمالا برای شما این‌ها توضیحِ واضحاته اما اینو گفتم تا بتونم اینم بگم که در حالی‌که کمپانی‌های سینمایی ما هنوز این جرات رو پیدا نکردن که برای تولیداتشون از این واژه استفاده کنن، اخیرا بعضی از بعضیا که به نوعی دستی در تولید یکسری نمایش‌های خاص که چند تا بازیگر ستاره در اونها بازی می‌کنن این واژه را به کررات می‌شنویم! یعنی اینجوریه که یه واژه بی‌مزه و لوث میشه.

کاری ندارم که حتی بزرگ‌ترین تولیدات تئاتری ما به لحاظ هزینه اصلا قابل مقایسه با تئاترهایی که در رویال شکسپیر لندن یا برادوی اجرا میشه نیست و اصولا چنین مقایسه‌ای منطقی هم نیست. اما نمی‌دونم چرا دوستانی که این اعتماد به نفس عجیب رو دارن و برای تولیداتشون از واژه بیگ پروداکشن استفاده می‌کنن، سعی نمی‌کنن حداقل‌های رفتارهای حرفه‌ای در یک تولید بیگ پروداکشن رو رعایت کنن.

حالا همه این‌ها رو گفتم تا به اون دوستانی که همین چند وقت پیش کاری رو در شمالی‌ترین نقطه پایتخت با روزی حدودا چهار هزار تماشاگر و حضور چندتا ستاره اجرا کردن بگم که تنها شاید در این‌جا بتوانید اثری را بدون ذکر نام نویسنده و کارگردان آن هم در بیلبوردها بزرگ در سطح شهر تبلیغ کنید و کسی هم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. مخلص کلام اینکه این حرکت بسیار توهین‌آمیز بود و اون نویسنده و کارگردان که اتفاقا در بین تئاتری‌ها خیلی هم شناخته شه هستن خیلی نجابت به خرج دادن. شاید هم دیدن و بنا به دلائلی که من نمی‌دونم ازش گذشتن. به قول دوستی این کار مثل این بود که نویسنده و کارگردان رو بذاری وسط بزرگراه و از روشون با یه کامیون هجده چرخ که بار آهن زده رد بشی، بعدش چون کیف پولت رو جا گذاشتی مجبور بشی دنده عقب بگیری و دوباره از روشون رد بشی.

 

جوونی کجایی که یادت بخیر

جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی امسال خیلی بهم خوش گذشت. به خاطر همینم بود که اصلا زیاد دنبال حاشیه‌ها و اینکه چه اتفاقی افتاده و فلانی چی گفته و از این حرفا نبودم. البته علت داره چون برنامه‌هایی که امسال برای جشنواره در نظر گرفته شده بود به ویژه برنامه‌هایی که در بخش قهوه‌خانه نمایش‌های ایرانی در محوطه تالار وحدت برگزار می‌شد امثال منو و هم دوره‌ای‌هامو می‌برد به روزایی که خیلی از شماها به دنیا نیومده بودید. دوران جوونی که مثل برق و باد گذشت و حالا فقط ردی از خاطراتش مونده. باور کنید اگه جوونا می‌دونستن تُرنا بازی، نقالی، پرده‌خوانی، شبیه‌خوانی، خیمه شب‌بازی، سیاه‌بازی، تعزیه و... چه ویژگی‌های منحصربفردی دارن و این همه انرژی و شور و شوقی که جوونای تئاتری دارن رو یه سیستمی بود که مدریت می‌کرد و به اونا آموزش می‌داد، به نظر من اونوقت دیگه گروه یا سالنی نبود که نگران کمبود تماشاگر باشه.

بخش جوانه‌ها هم که امسال به بخش‌های جشنواره اضافه شده بود به نظرم جالب بود. به ویژه دیدن بچه‌های کوچولو که نقالی می‌کردن. فقط کاش مکانی که به این بخش اختصاص داده بودن وسط پارک دانشجو و بغل مکان اجرای تئاترهای خیابانی نبود. چون تا مردم می‌اومدن که برای نقالی سایر اجراهای بخش جوانه‌ها جمع بشن یهو ساز و دهل اجراهای خیابانی چند متر اونطرف‌تر همه نظرها رو به خودش جلب می‌کرد و خیلیا به اون سمت می‌رفتن.

نکته دیگه اینکه انصافا نیروی انتظامی هم در روزای برگزاری جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی تونسته بود فضای پارک دانشجو رو نسبت به همیشه خانوادگی‌تر بکنه و با توجه به حضور خانواده‌ها و فرزندانشان کمتر شاهد حضور بعضی افراد ویژه در محوطه پارک بودیم. خلاصه درباره کلیت جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی اینکه من هر روز برای همه کسایی که به هر شکل در برگزاری این جشنواره سهم داشتن و اونو به امروز رسوندن با تمام وجود دعا می‌کردم و براشون بهترین‌ها رو آرزو می‌کردم.

 

عصرهای پُر نشاط پایتخت

انصافا در طول سال کمتر یادمه که چند روز پشت سر هم مردم اونم تو شهری مثل تهران شاهد این همه اتفاق هنری شاد باشن. اتفاقی که به واسطه برگزاری جشنواره آیینی سنتی حدود یک هفته عصرهای تابستانی شهروندان پایتخت را تا این حد پر شور و پر از لبخند کرده باشه. اما در کل اگه بخوام مهم‌ترین حاشیه‌ها و اتفاق‌های این جشنواره رو براتون بگم، اینجوری میشه: 1) برگزاری افتتاحیه نمادین در بیمارستان محک با حضور بچه‌های بستری در انجا که واقعا قابل تقدیر بود. 2) تاخیر در شروع اجراها که یه چیز همیشگیه و دیگه طبیعی شده. 3) پذیرایی از میهمانان و هنرمندان حاضر در افتتاحیه و اختتامیه جشنواره آیینی سنتی با انواع نوشیدانی و دسرهای ایرانی. 4) استقبال چشمگیر از اجرای پُر شور و نشاط رقص آذری توسط گروه هنری آیلان در نخستین روز جشنواره و همچنین مراسم اختتامیه. 5) پختن شله زرد در طول اجرای یکی از نمایش‌ها و توزیع آن بین تماشاگران در پایان اجرا. 6) راه پیدا نکردن تعدادی از تماشاگران شهرستانی به سالن در حالی‌که بلیط داشتند و مجبور بودند ساعاتی بعد از اجرا به شهر شان برگردند. 7) همدردی مخاطبان و هنرمندان حاضر در جشنواره با خانواده دانش‌آموزان هرمزگانی. 8) اجرای تعزیه‌ ویژه گروه ولایت با موضوع شهید مدافع حرم محسن حججی.

 

قابل توجه بازیگران افاده‌ای

راستش چند وقت پیش با یکی از کارگردان‌هایی که یه جورایی با هم رفیق هم شدیم داشتم درباره نمایش جدیدش صحبت می‌کردم که به نکته جالب و البته تعجب برانگیزی اشاره کرد که اصلا نمی‌تونم اینجا مطرحش نکنم. این رفیق ما که جزو کارگردان‌ها و نویسنده‌های فعال تئاتره، دو سه سالی هم میشه که با پروژه‌های  تلویزیونی هم بعنوان نویسنده و بازیگر همکاری می‌کنه. شنیدم که بعد از چند سال یکی از نمایشنامه‌هاشو که خیلی روش وسواس داشته بالاخره تموم کرده و متوجه شدم که در جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی هم اجرا میشه. خلاصه اینکه داشت برام تعریف می‌کرد که با چه سختی این نمایش رو برای اجرا در جشنواره اماده کرده و تعجب برانگیز ترین بخش حرفاش این بود که می گفت پیدا کردن بازیگر خوب که هم تجربه داشته باشه و هم تا حدی شناخته شده باشه سخت‌ترین کار در پیش تولید این نمایش بوده! من گفتم آخه چطور بین این همه بازیگر این حرفو میزنی؟ که برام تعریف کرد برای این نمایش به نزدیک به ده بازیگر که با همشون تو یکی دو سال گذشته در پروژه‌های مختلف تلویزیونی و تئاتری کار کرده بودم پیشنهاد دادم که در این کار بازی کن. اما می‌گفت عین همه این بازیگرا همین که متوجه می‌شدن این متن یک اثر ایرانیه و قراره در جشنواره آیینی سنتی اجرا بشه، بدون درنگ و بدون اینکه حتی متن رو بخونن، یه بهانه‌ای جور می‌کردن و خلاصه خیلی مودبانه حاضر نبودن در نمایش سنتی ایرانی بازی کنن. در واقع منظورش این بود که بعضی از بازیگرا بازی در نمایش‌های سنتی ایرانی رو یه جور اُفت کلاس میدونن.

قسم خوردن نداره اما چون به حرفه این دوستم مطمئنم از شنیدن این مطلب خیلی دلم گرفت. هر چند تمام کسانی‌که به نوعی در تئاتر فعال هستند درباره این قضیه بدون اینکه حرفی بزنن، به شکلی کاملا  نامحسوس مطلع هستن اما اینکه دیگه فضا به سمتی بره که بعضی از دوستان بازیگر افاده شان به حدی برسد که چنین رویکردی رو در پیش بگیرن واقعا جای تامل و تاسف داره. ضمن اینکه به این خانم ها و آقایون بازیگری که حضور در نمایش‌های ایرانی رو  به نوعی بی‌کلاسی و سطحی می‌دونن توصیه می‌کنم که حتما کمی درباره سرگذشت و زندگی‌نامه بازیگران مطرح تئاتر کشورمون بیشتر مطالعه کنن. چون جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته. زندگی‌نامه بازیگران مطرح و شناخته شده تئاتر، سینما و تلویزیون رو که بخونن حتما از این رویکردی که دارن پشیمون میشن، و یا به عبارتی دیگه بیشتر از این در حرفه‌شان ضرر نمی‌کنن.

 

مردمان تئاتری مریوان

بعید میدونم کسی اهل تئاتر باشه و درباره تاثیرگذاری و فرهنگسازی تئاتر و از ایندست حرفای پرطمطراق و قشنگ قشنگ نشنیده باشه. من هم مثل شما به این مسئله همیشه باور داشتم و دارم اما انصافا به همه اونایی که در این مورد شک دارن پیشنهاد می‌کنم حتما سال آینده در روزهای جشنواره تئاتر خیابانی مریوان به این شهر بروند.

جای همگی خالی قسمت شد بعد از چند سال برای دومین بار با یکی از دوستان اهل رسانه برای تماشای نمایش‌های دوازدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر مریوان به این شهر زیبا رفته بودم. بدون اینکه بخوام ذره‌ای اغراق کنم مردمی‌ترین جشنواره‌ای بود که در این سال‌ها دیدم. در واقع به چشم خودم دیدم که تئاتر خیابانی توانسته در شهر مریوان به یک مطالبه تبدیل بشه و اقشار مختلف مردم همگی مخاطب جدی تئاتر باشن. برای اینکه بهتر متوجه منظورم بشید توصیه می‌کنم حتما یه گزارش مردمی از جشنواره تئاتر خیابانی مریوان رو که روز دوم یا سوم جشنواره در همین سایت ایران تئاتر منتشر شده بود رو بخونید. میهمان نوازی مردم دوست داشتنی کردستان، طبیعت بکر و کوهستانی، دریاچه زیبای زریوار و... رو که دیگه نگو و نپرس.




نظرات کاربران