یادداشتی بر نمایش «اندر حکایت شمشک» به کارگردانی داوود اسدالهی
آیینها و سنتها بازتاب فرهنگ دیروزمان در رفتار امروز ما هستند
ایران تئاتر، امید اسدى:نمایش «اندر حکایت شمشک» داستانى برگرفته از فرهنگ عامیانه و آمیخته با سنن و رسوم هفت اقلیم ایران است
در سرزمین پهناور ایران که در هر گوشه و کنار آن مردمى با خوى صداقت، معرفت و مهربانى و انساندوستی زندگى میکنند رد پایى از یک نوع کنش نیکو و ضوابط انسان مدارانه اجتماعى به چشم میخورد.
نمایش «اندر حکایت شمشک»، داستانى برگرفته از فرهنگ عامیانه و آمیخته با سنن و رسوم هفت اقلیم ایران است.
این نمایشنامه قصهای است از مرزباننامه که به شیوهای نوین و عارى از تجملات امروزى به نگارش درآمده است.
مرزباننامه کتابی است در اصل به زبان مازندرانی، نوشته اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن. بعدها سعدالدین وراوینی آن را از زبان طبری به فارسی دری نقل کرد.
این اثر یکی از آثار ارزنده زبان فارسی است که در نیمه اول قرن هفتم میان سالهای ۶۱۷–۶۲۲ هجری قمری از زبان طبری باستان به زبان پارسی دری نوشته شد.
نمایشنامه «اندر حکایت شمشک»، بر اساس داستان برده و بازرگان این اثر نوشتهشده است.
بازرگان در سفرهای خود از رسمى در شهرى دور باخبر میشود، در آن شهر مرسوم است هرساله پادشاه خود را مردم، با به پرواز درآوردن پرندهای که هماى سعادت نیز مینامند، انتخاب میکنند.
پس بازرگان تمام امورات خود را رها ساخته و با برده خود عازم آن شهر میشود تا به ارزشی خود، پادشاهى برسد.
در نمایشنامه «اندر حکایت شمشک»، بازرگان شوق پادشاهى بر ساکنان و مردمان شهر آیینه فروشان را دارد و به همراه غلام سیاه خود (شمشک) عازم آن شهر میشود .
نگارش این اثر به شیوهای بود که گذر بازرگان و شمشک را از مناطق مختلف ایران پهناور اعم از جنوب و شمال و شرق و غرب نشان دهیم و مخاطب نیز با نوع پوشش، فرهنگ و رسوم و آیین، موسیقى، رقص، گویش و لهجه مناطق مختلف این سرزمین پهناور آشنا شود.
پس از رسیدن بازرگان به شهر آیینه فروشان و انتخاب او بهعنوان پادشاه، دچار غرور و تکبر میگردد؛ غافل از آنکه گردش روزگار عدالت را برقرار خواهد کرد. پادشاه آنگونه در قدرت و زیادهطلبی و ظلم و فساد غرق میشود که دستور زندانى شدن برده خود شمشک را میدهد.
در زندان شمشک از واقعهی پشت پرده این انتخاب سالیانه پادشاه باخبر میشود.
مردم شهر آیینه فروشان هرساله پادشاه جدید را جایگزین حاکم قبلى میکنند و همزمان با به تخت نشستن پادشاه نو، پادشاه گذشتهی خود را در بیابانى رها میسازند تا از تشنگى و گرسنگى بمیرد.
پس به کمک ماه منیر دختر جهانگیر شاه، حاکم پیشین شهر آیینه فروشان به کمک بازرگان میشتابد و او را نجات میدهد.
در پایان بازرگان متوجه این امر میشود که در این جهان گذرا هیچچیز بر انسانیت و درستى برترى ندارد و قدرت و ثروت میتواند خطرناکترین خصیصه انسان کُش در بین بشریت باشد، پس نتیجه میگیرد بهتر است
عطاى پادشاهى را به لقایش ببخشد.
این داستان ازاینجهت حائز اهمیت است که در سیر دراماتیکى اثر، مخاطب بافرهنگها و سنتهاى ایرانى آشنا میشود و میتواند آن را زنده نگاه دارد و به نسلهای بعدى نیز اهمیت آیین و سنتهاى بومى، محلى را منتقل کند.
نمایش اندر حکایت شمشک تا ٣٠ شهریورماه ساعت ١٨:٣٠ به کارگردانى داوود اسدالهى در خانه نمایش اداره تئاتر به روى صحنه است .