گفتوگو با میرنادر مظلومی بازیگر نمایش «پایان بازی»
بازیگری شنا کردن در حوضچه اکنون است
ایران تئاتر: میرنادر مظلومی از جمله بازیگران جوان در تئاتر است که تجربیات بسیاری را با ایفای نقشهای متفاوت کسب کرده است. او کوشیده است در برآورده ساختن هدفش در نقش از کارکردهای مختلفی استفاده کند تا عنوانی که بر عهده گرفته است را در معنایی واقعی تحقق ببخشد.
میرنادر مظلومی در نمایشهایی چون «صندلیهای چرمی»، «هام»، «تماشاچی محکوم به اعدام»، «غروب روزهای آخر پاییزی»، «آندورا»، «ننه دلاور»، «مکبث» و... ایفای نقش کرده است. او در ادامه فعالیتهای خود در نمایشنامه خوانی آثاری چون «قطار پنج و بیست و پنج دقیقه»، «حساسیت فصلی»، «همه دزدها که دزد نیستند»، «مادر ایکاروس»، «عِنوان»و... به عنوان نقش خوان حضور داشته است. نمایش «پایان بازی» نام اثری به کارگردانی افشین زمانی در تالار سنگلج است که این بازیگر اکنون در نقش پادشاه سرزمین شرقی به ایفای نقش در این اثر میپردازد. حال به این بهانه با مظلومی درباره جهان بازیگری از نگاه او و بازی در این نمایش گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
جهان بازیگری را با چه خصوصیاتی برای خود تعریف میکنید؟
قبل از هر چیز تصور میکنم خوانش درست متن و تحقیق در مورد نویسنده اثر لازمه ورود هر بازیگر به جهان نمایش است. دنیای بازیگری را میتوان برآوردی از تفکر، اندیشه و خلاقیت دانست. جهانی که به عنوان یک بازیگر برای خود مهیا خواهم ساختهام از جریانهای جهان پیرامون، روابط بین انسانها و تحلیل آثاری است که در روند مطالعه به آن دست پیدا کردهام تاثیر میگیرد. به طورمثال برای بازی کردن نقش یک نویسنده در هر زمینهای که این عنوان میتواند از خود رفتاری بروز بدهد تحقیق کرده و سپس آن را با شخصیتی که برایش در نظر گرفتهام تطابق میدهم و بعد از آن به لایههای دیگر آن نفوذ میکنم. عقیده دارم بازیگری شنا کردن در حوضچه اکنون است.
نقش پادشاه سرزمین شرقی در نمایش «پایان بازی» را با چه معیارهایی انتخاب کردهاید؟
شخصیت پادشاه سرزمین شرقی در این نمایش از شناسنامه پیچیدهای برخوردار نیست اما در مقابل اثرگذار است. در واقع این شخصیت دارای ابعاد منفی و مثبت نیست بلکه سعی دارد خودش را آدم ثروتمندی نشان بدهد در حالی که همه چیزهایی که در زندگی داشته را از دست داده است. از نگاه دیگر پادشاه سرزمین شرقی برای من شخصیتی دلنشین و طناز است که از با به وجود آمدن اتفاقاتی در نمایش و بر اساس رسیدن به خواستههایش به هر سویی که نعفش در آن باشد تمایل پیدا میکند. البته این خصوصیات سبب شده است که این شخصیت از سایر نقشها متمایز شود.
این اهمیت تا چه اندازه در روند بازیگری در این نقش موثر بوده است؟
این نقش با چنین خصوصیاتی به طور حتم در ارائه بازی بهتر موثر بوده است. زیرا تلاش کردهام با این داشتهها نقشم در نمایش «پایان بازی» نسبت به سایر شخصیتهایی که بازی کردهام متفاوت جلوه کند.لازم است اشاره داشته باشم برای نقشی که در این نمایش بر عهده دارم از فیریک بدنی خود بهره گرفتهام تا بتوانم کارکردی متفاوت را به مخاطب ارائه بدهم.
آیا این نگاه در بروز تاثیرات درونی شخصیت تاثیر داشته است؟
بله. در واقع عناصر درونی نقش باعث آن شد که به عنوان بازیگر بتوانم این داشتهها را برون ریزی کنم. زیرا که عناصر موجود میتوانند در شکل گیری بهتر نقش سهم بسزایی داشته باشند به طوری که در جهت فراهم آوردن تفکر و توجه مخاطب به نمایش و شخصیت با موفقیت ظاهر شوند. از نکات تاثیرپذیری این نقش باید به این موضوع اشاره داشته باشم که پادشاه سرزمین شرقی دارای دو شناسنامه است که از این طریق نیز تمایلات درونی و بیرونی خود را در نقش بروز میدهم.
با این تعریف در روند شکل گیری نقش از دنیای پیرامون خود چه نکاتی را برای این شخصیت در نظر گرفتهاید؟
اتفاقی که در ابتدا برایم حائز اهمیت است درونی ساختن شخصیت را شامل میشود که سعی میکنم آن را با دلایل لازم و گویا برای خود نهادینه کرده و سپس آن را به دنیای بیرون نقش انتقال بدهم. به طور مثال رفتار شخصیت پادشاه سرزمین شرقی با پیش خدمتهای خود به طور انسانی اشراف زاده است و در جمع آنها همه چیز را بر آن اصل نشان میدهد اما در خلوت خود به آدمی حریص و خودبین تبدیل میشود. لذا من به عنوان کسی که این نقش را بازی میکنم شخصیت پادشاه را با افرادی که این خصوصیات را در جامعه امروز ما و حتی در سطح جهان دارند تطابق داده و به نمایش در آوردهام که این نکته را از دنیای پیرامون خود وام گرفتهام.
تربیت حس و کالبد شکافی نقش از مواردی است که هر بازیگر آن را باید برای پرورش نقشی که میپذیرد به کار بگیرد. در رابطه با نقش این تمهید را چگونه برای خود شکل دادهاید؟
استفاده از این دوعنوان برایم در این نمایش برگرفته از تجربیات گذشتهام است که در راستای نقش پادشاه سرزمین شرقی از آن بهره گرفتهام. البته باید اضافه کنم جنس دیالوگها و مفاهیم موجود در متن این دو خصیصه را در بازی این نقش به مراتب برایم کارساز کرد. حال باتوجه به اینکه متن نمایش «پایان بازی» برگرفته از نمایشنامه «رومولوس کبیر» نوشته فردریش دورنمات است سبب شد که این نقش را باتوجه به تغییر اندکش با دیدگاهی نو و البته روانشناسانه با رویکردی اجتماعی به تصویر در آورم.
نمایش «پایان بازی» را از چه نظر دارای اهمیت میدانید؟
نمایش «پایان بازی» را میتوانم از نگاه یک بازیگر از دو جهت دارای اهمیت بدانم. ابتدا اینکه این متن از نظر داستانگویی و ساختار دراماتیک قابل توجه است و تاثیرگذاری شخصیتها در روایت را به عنوان مکمل آن مورد استفاده قرار میهد. در ادامه باید به همکاری با افشین زمانی در نمایشهایی چون «آندورا» و «ننه دلاور» اشاره داشته باشم که سبب شد با آگاهی بیشتر از دیدگاه این کارگردان ترغیب به پذیرفتن نقش شوم.
گارگردان یک اثر چگونه میتواند در هدایت بازیگر موثر عمل کند؟
درباره این موضوع باید به گفته زنده یاد استاد حمید سمندریان اشاره کنم که ایشان گفتند یک کارگردان واقعی باید یک دانشمند باشد. حال مقصود این جمله آن است که شناخت کامل کارگردان نسبت به اهداف، تفکرات و جهان بینی اثر باید وجود داشته باشد تا او بتواند هدایت درستی برای بازیگران خود در نظر بگیرد. در ادامه باید بگویم که کارگردان میتواند با چنین تمهیداتی به عنوان تحلیلگر نظرات خود را به گروهش منتقل کند که این روش جزو اهداف اصلی به حساب میآید. حال در این نمایش کارگردان اثر با آگاهی کامل در زمینه متن و شیوه کارگردانی چارچوب منظمی را در هدایت بازیگران به وجود آورد تا نمایشی موفق را پیش روی مخاطب قرار بدهیم.
شرایط اکنون تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
حوزه تئاتر این روزهای ما دارای مشکلات و مسائل مهمی است که از میان انبوه آنها باید به مسائل مالی، کمبود آگاهی در زمینه مطالعه و تحقیق، استقبال کم تماشاگران از آثار در حال اجرا و کم رنگ بودن حمایتهای لازم از قشر جوان این حوزه برای تولید یک اثر نمایشی اشاره داشته باشم.
گفتوگو از کیارش وفایی