نگاهی به نمایش «خانه عروسک» به کارگردانی سعید حشمتی
علائم شاخصههای یک رابطه چند مجهولی در ضمیر یک انسان
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان و پیرامون آن در جوامع بشری بر اصلی به نام روابط انسانی استوار است. روابطی که در آن میتوان نکات قابل توجهی را دریافت و پیامدهای بسیاری را شاهد بود. البته این موضوع کارکردی دو سویه دارد که در مسائل خیر و سر نقش بسزایی را ایفا میکند.
شاید به جرات بتوان گفت که سرچشمه تمام اتفاقات جهان از تعاملها، مخالفتها، کنش و واکنشها از روابطی سرچشمه میگیرد که در آن انسان به عنوان عنصری تعیینکننده حضور دارد. حال این رویکرد زمانی توان بیشتری از خود نشان میدهد که روابط به سمتی تمایل پیدا کند تا از آن نتیجهای حاصل شود. البته نکته مهم درباره چنین اتفاقی به طور معمول با دوراندیشی در جهت کسب موقعیتی شکل میگیرد که در آن نفع و ضرری به وجود آید.
نمایش «خانه عروسک» در بطن روایت خود روابط انسانی را مورد توجه قرار داده است. زیرا که همه مسائل برگرفته از اتفاقاتی است که در آن انسان تاثیرگذار و مهم تلقی میشود. حال در این بین انسان با عنوانی که در نمایش به آن نسبت دارد با روابط اجتماعی در هم تنیده شده و پیامد شکلگیری رویدادهایی میشوند تا فضای نمایش در بستری اجتماعی و خانوادگی مسیر قصهگویی طی طریق کند.
این نمایش با موضوع قائم به ذات خود سعی دارد که نکاتی را با حاشیه و متن خود با رویکردی قابل توصیف تداعی کند. رویکردی که در آن هر چه از پوسته به هسته متن ورود پیدا کنیم اتفاقات با تغییر شکلی محسوس قابل لمس خواهد شد به طوری که شخصیتها از کالبدی به کالبد دیگری موضع خود را عوض میکنند. در این نمایش که در دو صحنه نمایش داده میشود مسائل و رویدادها با روند نمایش قدرت بیشتری پیدا کرده و شخصیتها در صدد آن بر میآیند تا به اقتضای زمان برون ریزی کرده و رفتاری دیگر را از خود پیش روی مخاطب قرار دهند. حال این اثر در مقایسه با متن نمایشنامه اصلی که هنریک ایبسن آن را به نگارش در آورده است تفاوتهایی دارد که از اصلیترین آن باید به بحث زمان و نوع روایت اشاره داشت. قابل ذکر است در قالب جدید این اثر نمایشی سعی شده است همه چیز باتوجه به مسائل روز بیان شود؛ از نوع بازیها گرفته تا باقی موارد که مخاطب آنها را به چشم میبیند.
در واقع نمایش «خانه عروسک» برای ساختار روایت خود مرزی را لحاظ کرده است که مانند یک پل برای ورود به دنیای جدید کارکرد دارد. به نوعی که در نیمه ابتدایی نمایش رفتارها، عملها و عکسالعملهایی که از شخصیتهای نمایش سر میزند همگی در سطحی مشخص نشان داده میشود. البته این نکته بیانگر آن است هر کدام از آنها شناسنامهای را برای معرفی خود، اهمیت دیدگاهشان نسبت به جهان پیرامون، برخوردشان با اتفاقات نمایش و سایر نکاتی که برایشان معین شده است لحاظ کرده و حدی را برای خود مشخص کنند.
این اثر که در خود مواردی چون شخصیت محوری و به موازات آن جهان بینی اثر را مورد توجه قرار داده است بیشتر از آنکه حول انسان و عکس العملهایش شکل بگیرد بیشتر تحت تاثیر روابطی است که بر اثر رفتار شخصیتها منجر به شکل گیری لحظاتی قابل توجه میشود. لحظاتی که سمت و سوی روایت را به برون ریزی دیگری از شخصیتهای نمایش مبدل میکند. به طوری که میتوان گفت در پرده اول متوجه خواهیم شد که ارتباط بین شخصیتها چطور و چگونه شکل گرفته و در راستای این موضوع جهان نمایش در سیطره تعریف خود برای آنها چه نکاتی را مد نظر قرار داده است. حال با مشخص شدن این نکات که در فضایی یکنواخت و عاری از هر رویداد قابل توجه و به اصطلاح تخت شکل میگیرد نور صحنه میرود و مخاطب به همراه شخصیتهای نمایش وارد پرده دوم میشود.
پرده دوم در این نمایش تازه نفس، جان دار و پر حرف است. از دقایق ابتدایی این پرده مخاطب آگاه میشود که تا اندازه بسیار زیادی جبران سکون و یک شکلی پرده اول با به وجود آمدن اتفاقات نو خواهد شد. از شخصیت نورا به عنوان شخصیت اصلی نمایش گرفته تا همسرش، دکتر، کریستین و نیلز که در دنیای این اثر حضور دارند. آنها با بیان حقایقی از زندگی خود پرده از راز و رمزهای ارتباط هایشان فاش خواهند کرد که در گذشته آنها چه مسائلی صورت گرفته و حتی در جریان روند روزانه زندگیشان چه اتفاقاتی در حال شکل گرفتن است که این موضوعات همان غافلگیری مخاطب از سوی گروه نمایشی خواهد بود. حال با چنین تمهیدی میتوان این طور استنباط کرد که پل اتصال پرده اول به پرده دوم راه مطمئنی است که مخاطب را برای کشفی تازه همگام با شخصیتهای نمایش ترغیب میکند. البته با نگاهی اجمالی باید به این نکته اشاره داشت که ساختار کلی نمایش همانند دو ماراتن عمل کرده است که با تفسیر آگاهانه خود به موفقیت دست پیدا میکند.
تاوان دادن، اتفاقات گذشته، ابراز علاقه به هم نوع، مسائل پنهان اقتصادی و شخصیتی از جمله مواردی است که در نیمه دوم این اثر شخصیتها درصدد جبران و یا استفاده بهینه از آن هستند. البته برون ریزیهایی که در این صحنه شاهد آن هستیم درست مثل میدان مین عمل میکند که با هر جای پای اشتباهی در وجود شخصیت رو به رو انفجاری را سبب میشود و خرابی دیگری را به وجود میآورد. در واقع با این تمهید کارگردان کوشیده است این پرده را دچار تغییراتی اساسیکند که تاثیر روابط مانند حلالی در رنگ آن اتفاقات عملکرده و اوج و فرودهایی را پیش آورد که روی دیگر سکه را از روابط بین شخصیتها شاهد باشیم.
نکته مهم دیگری که در این نمایش مورد استفاده قرار گرفته و به نوعی کانون توجه بوده است به روابط رفتاری بین انسانها مربوط میشود. نکتهای که توضیح میدهد در ازای روابط بین انسانها است که مسائلی چون جنگ، صلح، فقر، حقوق بشر و... پیش میآید و هر کدام از آنها عواقبی برای خود دارند که میتواند چندین و چند نسل بعد از آن انسانها را تحت تاثیر خود قرار دهد.
حال از زوایه دیگر اگر بخواهیم به نمایش «خانه عروسک» فارغ از محتوا و فرم نگاه داشته باشیم باید از عنوانهایی چون طراحی نور، طراحی صحنه نام ببریم. موضوعاتی که هم راستا با محتوا، فرم در جهت بهتر ارائه شدن اثر نقش بسزایی را ایفا کردهاند.
در پایان باید گفت استفاده از چنین مسائل مهمی که در جهان هستی وجود دارند میتواند کارکرد جدیدی را برای بهینه سازی جریانات زندگی انسانها رقم بزنند. البته به شرط آنکه بدانیم این معمای چند وجهی در ازای طرح مسئله چه راه حل مناسبی را پیش روی مخاطب قرار خواهد داد.