در حال بارگذاری ...
تاملی بر نمایش پایان بازی کاری از افشین زمانی

راز سر به مهر پادشاهی با آرمان های وارونه

ایران تئاتر- علی رحیمی: نمایش پایان بازی با وارونه جلوه دادن تفکرات پادشاهی که مهمترین وظیفه اش حفظ تاج و تخت است و مردم صلح دائمی در کشور را ماحصل بقای دائمی او می پندارند، می خواهد نشان دهد که مهمترین مانع صلح جهانی را باید از دل همین تفکر استخراج کرد.

در روزگاری که خیلی از کارگردانان ترجیح می دهند با بهره گیری از نمایشنامه های مشهور، سوپراستارهای معروف سینمایی و حتی استفاده از دکورهای خاص، موسیقی زنده و ... مخاطب را به سالن تئاتر بکشانند، در سالن سنگلج نمایشی به روی صحنه رفت که بیش از آنکه به متن، نور، بازیگر، موسیقی، دکور و ... تکیه کند، هنر کارگردان را به رخ تماشاگر می کشاند.

«پایان بازی» اثر جدید افشین زمانی است که پس از اجرای موفق سه گانه اولش «ننه دلاور و فرزندانش»، «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» و «آندورا»، براساس نمایشنامه رمولوس کبیر اثر فردریش دورنمات و با رویکردی تطبیقی با زمان حال و حوادث و رخدادهای حاکم بر جامعه به بر روی صحنه آمده و کارگردان با تاکید به ساختار برشتی و تمرکز  بر سیستم فاصله گذاری می کوشد تا بسان یک کارگاه عملی قواعد حاکم بر تئاتر اپیک را به صورت کاملا آکادمیک و دانشگاهی بر صحنه اجرایی کند. انتخاب این نمایشنامه را نیز باید بر پایه همین تفکر تفسیر کنیم چرا که برشت همواره بر این مقوله تاکید دارد که تئاتر مدرسه ای است که باید به مخاطبش آموزش دهد تا جهان را بشناسد و نمایشنامه پایان بازی دورنمات بر همین اصل استوار می باشد. تلخ طنزی، صریح و گزنده که تلاش دارد با وارونه جلوه دادن تفکرات یک پادشاه، داشته های گذشته مخاطب را به چالش کشاند.

داستان در خصوص آخرین روزهای سلطنت پادشاهی است که مهمترین سرگرمی و مشغله ذهنی زندگی اش را در نگهداری از مرغ های خانگی قرار داده و حتی خبر حمله دشمن به خاک کشور و احتمال سقوط حاکمیتش را بی اهمیت قلمداد می کند. این نگاه به حدی متفاوت و متضاد با تصورات رنگ می گیرد که اگر طعم طنز نمایش نبود، مخاطب خود را مجاب به ماندن در سالن نمی کرد. هر چند به مرور وقتی پادشاه در حضور فرمانده دشمن به دفاع از خود پرداخت، پرده از رازی برداشته شد که شاید مخاطب عکس آن را در تصورات خود درست می پنداشت.

دورنمات در این نمایشنامه با وارونه جلوه دادن تفکرات پادشاهی که در واقعیت مهمترین وظیفه اش حفظ تاج و تخت است و مردم صلح دائمی در کشور را ماحصل همین بقای دائمی می پندارند، می خواهد نشان دهد که مهمترین مانع صلح جهانی را باید از دل همین تفکر استخراج کرد. او با درایت خاصی از همان ابتدا مخاطب را با خود همراه کرد، لحظه به لحظه او را درگیر حوادث نمود و در نهایت قاضی دادگاهی کرد که متهمش پادشاهی با آرمانهای وارونه است.

افشین زمانی در این نمایش وفادار به متن عمل کرد، هرچند به منظور ایجاد یک موقعیت فرازمانی و فرامکانی که لازمه تجسم فضایی برای قضاوت مخاطب ایرانی است، تغییراتی جزئی در متن وارد نمود.

یکی از این تغییرات، حذف اسامی پرسوناژهای نمایشنامه اصلی و استفاده از صفت پرسوناژها به جای اسامی بود. به عبارتی ما در این نمایشنامه به جای کاراکتر رمولوس کبیر، ماما، آشیل، تولیوس، آپولیون، ادوکار و... از صفت این کاراکترها یعنی شاه، همسر شاه، دختر شاه، پیشکار، فرمانده، دشمن و ... استفاده کرد. او در نامگذاری مرغ های پادشاه نیز زیرکانه عمل کرد. در نمایشنامه اصلی، شاه رمولوس هریک از مرغ ها را به نام یکی از پادشاهان پیشین روم صدا می زند اما افشین زمانی نام‌ها را  به کشورها نسب داد و با تیزبینی منحصر به فرد خود نام کشورهایی مثل انگلیس، آلمان، فرانسه، مرغ دشمن و ... را برپایه همان تفکر، بر نمایش تحمیل نمود.

تطبیق متن با زمان و مکانی که در آن زندگی می کنیم و تلفیق برخی حوادث و رخدادهایی کنونی اطراف و اکناف کشور با متن اصلی به منظور ملموس نمودن نمایش برای مخاطب از دیگر تغییراتی بود که در این نمایش دیده شد.

نمایش از نظر اجرا نیز از ویژگی های دراماتیکی بالا و درخوری برخوردار بود. تاکید بیش از اندازه به تئاتر بی چیز با حفظ جایگاه بازیگر به عنوان اصلی ترین فاکتور صحنه و استفاده به جا و در خدمت سایر فاکتورها اعم موسیقی، دکور، نور و ... ، شکل دهی ها و میزانسن دهی های هنرمندانه مبتنی بر شیوه فاصله گذاری، طراحی صحنه بسیار ساده با بهره گیری از یک تخت پادشاهی بزرگ و استفاده مطلوب از بدن بازیگر برای تداعی کاخ پادشاهی در ذهن مخاطب، تلاش در جهت بیگانه سازی بازیگر با نقش و ... از جمله مواردی است که افشین زمانی در جهت تاکید بر جایگاه کارگردان به عنوان وجه اصلی نمایش بر آن صحه نهاد.

ابتکار در استفاده از کفش غواصی برای بازیگران به منظور تداعی تصویر مرغ در ذهن –به جز سه کاراکتر شاه، دشمن و برادرزاده دشمن- و نیز بهره گیری مفید از زبان بدن در کاراکترها از جمله پادشاه و برادر زاده پادشاه دشمن، از دیگر نکات قابل تامل در این نمایش بود که نشان داد افشین زمانی با دراماتورژی کامل نمایشنامه پای بر صحنه اجرا گذارده است. در حقیقت او با این ترفند اعلام کرد که به جز پادشاه و برادرزاده پادشاه دشمن که هر دو پوتین به پا داشتند و در جایگاه محافظان کشور و منادی گران صلح قرار می گرفتند، سایر کاراکترها بسان مرغ های زبان بسته و مطیع، در مسیر رسیدن به جای امن، با هر فشاری از این سو به آن سو می جهند. این مسئله در پادشاه زن دشمن که یک پا پوتین و یک پا کفش غواصی به پا داشت، بسیار هوشمندانه بود.

نمایش پایان بازی را باید در زمره کارهای خوب این روزهای تئاتر کور قرار دهیم. نمایش که با دراماتورژی دقیق و نگاه هوشمندانه کارگردان حرف های تازه ای را برای مخاطب مطرح می کرد.

 

 

 

 




نظرات کاربران