در حال بارگذاری ...
گفتگو با آرش شریف زاده کارگردان نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند...»

می‌خواهم از کلیشه دور باشم و موشکافانه ببینم

ایران تئاتر: بحث آموزش و یادگیری از جمله مواردی است که می‌توان از طریق این خصیصه به راهکارهای قابل توجه‌ای دست پیدا کرد. حال با این رویکرد در جهان نمایش این امکان وجود خواهد داشت تا مخاطب با دیدگاه جدیدی آشنا شده و خود را با جریان اثر همراه سازد.

آرش شریف زاده باتوجه به تحصیلات خود (گرافیک) کوشیده است تا قصه نمایش خود را با جهانی مملو از رنگ همراه با آگاه سازی برای مخاطبان خود به تصویر بکشد. مخاطبانی که هر نکته‌ای برایشان جای کشف و شهود دارد و البته پذیرای نکاتی هستند که از طریق طرح موضوع با تمهیدی نو مسائل را برای خودشان حلاجی کنند. این کارگردان با تجربیات خود کوشیده است که تمام دانسته‌هایش بر اساس مسائل و دغدغه‌های روز به روی صحنه آورد. از مزایای آثار او باید به متفاوت بودن ارائه اثر و دیدگاه جدیدی که برای مخاطب بازگو میکند اشاره داشت. از نمایش‌هایی که تاکنون شریف زاده در مقام کارگردان به ثبت رسانده است باید از «خروسک پریشان»، «بنیامین و بنتن»، «مبارک و صندوقچه استاد محمد»، «گرو فالو»، «کلوچه‌های خدا» و «خروسی که می‌خواست شب را ببیند» نام برد. حال به بهانه اجرای نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند» که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (سالن بوستان) به روی صحنه است با وی گفتگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

تفاوت جهان نمایش در گروه سنی کودک و نوجوان را با چه معیارهایی نسبت به سایر گروه‌های سنی دیگر مشخص می‌کنید؟

هنرهای تجسمی از جمله مجسمه‌سازی و نقاشی زیرشاخه‌هایی از این هنر هستند که می‌توان گروه سنی کودک و نوجوان را از طریق آنها نسبت به موضوعات روز آگاه ساخت. اما حوزه نمایش تفاوت‌های بسیاری دارد زیرا که در اثر نمایشی این قابلیت وجود دارد که بحث آموزشی را مدنظر قرار داد. حال خودم به عنوان کسی که نمایش‌هایی را برای این گروه سنی کارگردانی کرده‌ام از این موضوع اطلاع کامل دارم. البته باید یادآور شوم که صحبت درباره فرهنگ‌ها، مشکلات و آداب و رسوم را در کلاس درس را نمی‌توانم آنچنان که در اثر نمایشی بازگو می‌کنیم ارائه بدهیم. لذا جنبه آموزشی برایم بسیار حائز اهمیت است. عقیده دارم در یک نمایش فارغ از مفرح بودن باید به طور حتم یک مسئله خاصی را بیان کرد که در خانواده‌ها مطرح می‌شود که این اتفاق در نمایش‌هایی که برای بزرگسالان روی صحنه می‌رود کمتر دیده می‌شود.

 

آیا این تفاوت‌ها سبب آن خواهد شد که به نمایش‌های این گروه سنی اهمیت بیشتری داده شود؟

صد در صد. اما باید توجه داشته باشیم که بچه‌های نسل امروز تفاوت‌های بسیاری با بچه‌های نسل‌های قبل از خود دارند. به طور مثال معضلاتی که بچه‌های امروز از آن حرف می‌زنند، معضلاتی است که نسل قبل از آنها در نوجوانی درباره آنها صحبت می‌کردند. حال با این توضیح باید بگویم در یک نمایش باید از مسائلی گفت که در قرن بیست و یک مطرح می‌شود و ما وطیفه داریم برای آنها راه حلی ارائه بدهیم.

 

نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند...» از متنی ایرانی بهره برده است. بهرام جلالی پور به عنوان نویسنده اثر چه نکاتی را برای آگاهی مخاطب خود در نظر گرفته است؟

بهرام جلالی پور از جمله نویسندگان حوزه کودک است که به طورت موشکافانه به مسائل این گروه سنی می‌پردازد که این مهم در سایر کارهای این نویسنده مشهود است. متن این نمایش باتوجه به دغدغه‌های بچه‌های امروز به نگارش در آمده است. البته در ادامه این موضوع و متن نمایش به کودکان کار نیز اشاره شده است که برای نیازهای زندگی خود کار می‌کنند و کمتر به مسائل تحصیل و رفاه می‌پردازند. حال باید اضافه کنم که این نگاه به صورت سمبلیک در نمایش ترتیب داده شده است. به طور مثال در صحنه‌ای از نمایش ما شاهد صحبت‌های جوجه خروس به عنوان نماد بچه‌هایی از امکانات لازم برخوردار هستند و جوجه کلاغ به عنوان نماد کودکان هستیم که آنها درباره آرزوهایشان می‌گویند.

 

آیا این رویکرد می‌تواند مخاطب را بیشتر متوجه اهمیت دیدگاه نویسنده و کارگردان اثر کند؟

به طور حتم بله. زیرا به عنوان کارگردان اثر به روی قسمت‌هایی از نمایش تاکید کرده‌ام. سعی داشتم با ایجاد تفاوت کودکان در مورد آرزوهایش مخاطب کودک متوجه و آگاه شود. البته باید این نکته را متذکر شوم که در ابتدای روزهای نمایش زمانی که والدین کودک با حضور کودکان کار در سالن نمایش رو به رو می‌شدند تقاضا داشتند که بچه‌های خودشان را از بچه‌های کار جدا کنند. اما پس از دیدن نمایش و آگاهی رسانی اثر این اتفاق رخ داد که آنها بچه‌های کار را از خودشان بدانند.

 

این نمایش از چه شاخصه‌هایی برای جذب مخاطب یاری گرفته است؟

به طور معمول نمایش‌هایی را به روی صحنه می‌آورم که از قالب کلیشه دور باشد و موشکافانه به موضوعی بپردازد. به طورمثال نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند...» شعر ندارد و اصلا ریتمیک نیست. بلکه بیشتر حرف‌های خودم است که در آن مفهومی تعریف شده است. البته در این نمایش صحنه‌های کمیک، فانتزی وجود دارد که به تخیل کودک بسیار کمک می‌کند و همچنین دارای تصاویر بسیار زیادی است.

 

آیا بحث تخیل که تاکنون در  دیگر آثارتان  نقش اصلی را ایفا کرده است در این نمایش هم به عنوان یکی از شاخصه‌ها به حساب می‌آید؟

بله. تلاش کرده‌ام که فانتزی و تخیل جهان نمایش را وارد عالم دیگری کنم. جالب این است که والدین بعد از دیدن ماجراهای نمایش می‌گویند که یاد بچگی خودشان افتاده‌اند. به طورمثال خروس در نمایش می‌خواهد که ماه را ببیند اما در مقابل کلاغ همیشه ماه را می‌بیند. حال دیدن ماه برای خروس به عنوان یک آرزو تصور می‌شود. در واقع باید بگویم که مخاطب زمانی که نمایش را می‌بیند دید جدیدی نسبت به پیرامون و آدم‌های اطرافش پیدا می‌کند.

 

مهمترین نکته‌ای که  در نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند...» می‌توانید به آن اشاره کنید چیست؟

محتوای نمایش را می‌توانم به عنوان یکی از نکات مهم بدانم. البته نام نمایش نامه نیز این تعلیق را به وجود می‌آورد تا مخاطب به روی صندلی بنشیند و نمایش را ببیند. در این نمایش بازی‌ها، طراحی‌ها در بخش لباس و صحنه و اتفاقات نمایش ویژگی‌های خاص دارد که نسبت به سایر نمایش‌های کودک این اثر را متمایز می‌کند.

موسیقی نمایش از دیگر نکاتی است که در این نمایش بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. اهمیت آنکه در کنار روایت این عنوان کاربرد زیادی دارد چیست؟

به طور حتم شکل روایت و موسیقی این اثر به عنوان مکمل یکدیگر عمل می‌کنند و جزو عواملی هستند که فضایی را فراهم می‌آورند تا به محتوای نمایش بیشتر پرداخته شود و نه آنکه بخواهد مخاطبی را شاد کند. لذا باید بگویم که موسیقی این اثر در ارتباط با محتوای نمایش است که سبب خواهد شد کلیت آن بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. البته موسیقی گاهی بدون آنکه دیالوگی گفته شود حرف برای گفتن داشت.

 

شخصیت پردازی‌ها در این اثر بر چه مبنایی طراحی شده است؟

در این نمایش برای شخصیت پردازی‌ها تلاش کرده‌ام که مانند کارهای قبلی آنها عینیتی بیرونی داشته باشند. به طورمثال شخصیتی که بچه کلاغ به عنوان بچه‌های کار در نمایش دارد شعر می‌گوید و قابلیت‌های بسیاری دارد. با این تصور که کلاغ زیاد مورد توجه کودکان و بزرگسالان نیست. اما در این نمایش شخصیت کلاغ تنها موجودی است که می‌تواند پرواز کند و این مورد برتری کلاغ را به شخصیت خروس نشان می‌دهد.

 

در طراحی صحنه و لباس از رنگ بسیار استفاده شده است. این نگاه با چه مختصاتی رقم خورده است؟

در طراحی لباس این نمایش سعی شده است که از المان‌های معمول در لباس حیوانات دور شویم و لباس‌ها را با طراحی متفاوتی به روی صحنه نمایش بدهیم. درباره طراحی صحنه هم باید اضافه کنم که از طراحی بسیار موجزی استفاده شده است که دست و پا گیز نباشد. به نگاه دیگر می‌توانم بگویم که در طراحی صحنه از مختصات مینی‌مال بهره گرفته‌ام.

 گریم از دیگر مواردی است که باتوجه به تفاوت‌های موجود در نمایش حائز اهمیت است. درباره این موضوع بگویید.

طراحی گریم در این نمایش همچون سایر موضوعات آن متفاوت است. با این توضیح که گریم حیوانات به صورت انسانی طراحی شده است که به طور کامل شخصیت حیوانی را بروز می‌دهد. به طور مثال شخصیت‌ خروس در نمایش ظاهرش به مانند خروس واقعی نیست که تاج و پر داشته باشد.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 




نظرات کاربران