در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «فیلادلفیا» به نویسندگی و کارگردانی بابک نیوشادان

آرزوی محال، محال نیست

ایران تئاتر، کیارش وفایی: بی شک از عوامل مستتر در جریان زندگی آدمی باید به اجتماع اشاره داشت که سر منشا تمامی اتفاقات و رویدادها بر حسب ذائقه این توده انسانی همه گیر شکل می‌گیرد. مجموعه‌ای که با خود هزاران هزار آرزو، خیال و رویا دارد. گاهی اهمیت دادن به این موضوعات می‌تواند سرنوشت و جهت آدمی را تا همیشه تغییر دهد. حال پیش بینی خیر و شر بودن آن از ابتدا امری محال همچون تعریف واژه‌های به کار رفته است.

در جوامع بشری و بین مردم کشورهای جهان و به ویژه هنرمندان آن از دورانی قدیم فضایی شکل گرفته است که آنها تلاش دارند آثار خود را با در نظر گرفتن دیدگاهی اجتماعی در معرض دید مخاطب قرار بدهند. زیرا که با انجام این کار فارغ از پیام اثر این نکته را متذکر می‌شوند که به عنوان یک هنرمند دغدغه اجتماعی دارد و مانند یک ذره بین مسائل روز را مورد بررسی قرار داده و نسبت به آن واکنش می‌دهد. حال این اتفاق از سوی چنین قشری تبعات مختلفی دارد که به طبع موافقان و مخالفانی برای خودشان به وجود می‌آورد. در اصل این تصمیم و نگاه از سوی خالق اثر به اجتماع و خواسته مردم، در درون خود لایه اجتماعی دیگری می‌سازد تا مخاطبانی که از آن اثر دیدن کرده‌اند و ایضا از آن اجتماع سر بیرون آورده‌اند رو به رو و یا در کنار هم برای تایید و مخالفت صف آرایی کنند تا با روشی حرفشان را به کرسی بنشانند. البته باید یادآور شد که این کنش و واکنش‌ها نشات گرفته از همان خیال و رویایی است که عده‌ای سرخورده و عده‌ای را شادمان کرده است.

نمایش «فیلادلفیا» نمونه‌ای از آثار اجتماعی است که به یکی از لایه‌های زیرین جامعه مردمی می‌پردازد. سطحی که در آن پرورش و نشان دادن راه برای بالغ شدن خیال‌ها امری مهم تلقی می‌شود. حال با این رویکرد فضای متن در راستای دیدگاه و شعار خود تلاش دارد تا از صدور بیانیه و دادن راه حل امتناع کرده و بیشتر از آنکه خود را دانای کل بداند، به عنوان یک راوی از رویدادی حرف بزند که شاید بسیاری از مخاطبان در اطراف خود با آن رو به رو بوده‌اند. مهاجرت، رویاپردازی برای خوشبختی ابدی، خیال‌های رنگی در ازای رسیدن به نقطه‌ای دیگر از این جهان، تنها مربوط به جوانان این کشور نیست بلکه امری شایع و فراگیر است که به طور حتم تبعاتی با خود به همراه خواهد داشت. در این اثر نمایشی پدیده مهاجرت با خطاب قرار دادن یکی از راهکارهای این موضوع برای رسیدن به آرزوها یعنی شرکت در قرعه کشی لاتاری مورد اشاره قرار می‌گیرد. در واقع شخصیت اصلی این نمایش با تصور آنکه شرکت در این بخت آزمایی می‌تواند او را به تمام خواسته‌هایش برساند کلاس آموزش زبان می‌رود، در آنجا با دختری آشنا می‌شود و از آن پس تصور دارد که همکلاسی‌هایش روی او حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند اما غافل از اینکه او در کلاس زبان حرفی از دهانش خارج شده است که اشتباهی سهوی بوده و نه چیز دیگری. در واقع تشابه اسمی نام ساندویچی و شهر ساحلی در ایالت پنسیلوانیای آمریکا به نام فیلادلفیا این مصیبت را برای شخصیت نمایش پیش آورده است که او چیزی از خود نشان دهد که در واقعیت از آن فاصله دارد و این اتفاق به عنوان گره در نمایش عرضه اندام کند. البته این تشابه اسمی، لاتاری و پیامدهای اجتماعی پیش آمده از این اتفاقات نشان دهنده آن است که خیال و آروزی می‌تواند کارکردی چند وجهی را رقم بزند.

حال باتوجه به این موضوع می‌توان این طور استنباط کرد که بازگو کردن آرزوهای بر باد رفته، خیال‌های کال و رویاهایی که مرز بین واقعیت و سراب را طی می‌کنند نقش بسزایی در زندگی و آینده هر شخص ایفا می‌کند. البته مبارزه و تلاش برای به دست آوردن خواسته‌ها به یقین لازمه هر رسیدن است که با تغییر موقعیت آدمی فراهم خواهد شد. در نمایش «فیلادلفیا» آنچه که با اهمیت موضوع اثر در شاخص دراماتیک آن پیش می‌رود مولفه شخصیت‌ پردازی است. لذا این خاصه از جایی مورد اهمیت قرار می‌گیرد که شیوه اجرایی این نمایش یعنی مونولوگ چنین طلب می‌کند که شخصیت با دقت خاصی طراحی شده و در اختیار روایت قرار بگیرد. حال با این تعریف باید گفت که چنین تمهیدی در راستای خط سیر بازگویی اتفاقات موثر بوده و روای یا همان شخصیت حواشی خود را با ریزبینی معرفی کرده است. البته باید توجه داشت طراحی صحنه، نور و البته موسیقی در کنار بیان موضوعی که گستردگی دارد مرزی باریک را شامل می‌شود که جلو آمدن از آن مرز فضای کار را برعکس آنچه باید باشد نشان می‌دهد که این امر خوشبختانه در نمایش پیش نیامده است. از دیگر مواردی که مخاطب شاهد آن است باید به برون ریزی شخصیت اصلی اشاره داشت که گاهی آرزوهای خود را با صدای بلند بازگو کرده و از آن به عنوان دغدغه‌ای یاد می‌کند. استفاده از موبایل به عنوان شاهدی از ماجراهای شخصیت این گواهی را می‌دهد که جهان با تمام پهناوری می‌تواند مهمترین اتفاق را در محدوده‌ای کوچک رقم بزند که سرنوشت چون سنجاقی به آن آویزان است.

در نمایش «فیلادلفیا» مخاطب رویا و خیال را با سه مولفه تراژدی، کمدی و واقعیت می‌بیند. هنگامه‌ای که در آن نقد از جانبی رنگ و بوی راستی می‌گیرد و از جایی دیگر تشویش، نگرانی و اعتراض را معنا می‌کند. اعتراض به شرایطی که در واقعیت دور از راستی نیست اما به دلیل تجربه نکردن شرایط در دیگر نقاط دنیا می‌تواند بهشتی برین را نوید می‌دهد و یا شاید هم نه.

در پایان باید گفت که کارگردان این اثر با مرز باریکی که بین موضوع اثر و درک مستقیم مخاطب از شرایط بازگو کننده دارد توانسته حرف‌هایی را برملا کند که گاهی خواستن توانستن است حتی اگر از دیدگاهی خلاف آن ثابت شده باشد. در نهایت اینکه آرزوی محال، محال نیست.




نظرات کاربران