بررسی ده خرافه در هنر نمایش و علل پدید آمدن آن ها
مشهورترین خرافه هایی که در تئاتر ماندگار شدند
ایران تئاتر: تئاتر به شکلی که ما امروز در ایران میشناسیم بیشتر از آنکه به نمایشهای اجرا شده در کشورمان شبیه باشد، فرم و شکل خودش را از جهانبینی غرب الهام گرفته است و تئاتر در غرب همیشه ابزار مردمپسندی برای سرگرمی بوده و فرهنگ عامیانه مردم بهخصوص در غرب پر بوده از خرافات و باورهایی ریشهدارکه حتی کسی نمیداند بعضی از آنها نخستین بار چگونه به وجود آمدهاند.
به تئاتر امروز ایران و فضایش نگاه نکنید که بحثها و حرفهای روشنفکری از سر و کولش بالا میرود خرافاتهایی از باید و نبایدهای شانسی در تئاتر وجود داشته (و حتی شاید هنوز وجود داشته باشد) که نه تنها ذرهای با عقل و منطق جور در نمیآیند، که خندهدار هم هستند.
مثلاً میدانستید که هیچوقت نباید به بازیگران بگویید "موفق باشید"؟
یا پوشیدن لباس نو برای اجرای اول یا تمیز کردن اتاق گریم شگون ندارد؟ یا گذاشتن متن نمایشنامه شبها زیر بالش به بازیگر کمک میکند تا سریعتر متن را به خاطر بسپارد؟ یا هیچوقت با پای چپ از اتاق گریم بیرون نیایید؟.
در این جا ما ده تا از پرطرفدارترین خرافات عامیانه در تئاتر و دلیل پدید آمدنشان را بررسی میکنیم.
۱۰. لباس آبی
خرافه: پوشیدن لباس آبی بر روی سن بدشانسی میآورد مگر اینکه بخشی از آن با نقره پوشیده شده باشد.
در سالهای اولیهای که طراحی لباس تئاتر آغازشده بود رنگ آبی ازرنگهای بسیار گران بوده و تهیه کردن لباسهای آبیرنگ هزینه برتر بوده.
شرکتهای تئاتری که در آستانه سقوط قرار داشتند از لباس آبی استفاده میکردند تا بینندگان را فریب بدهند و از موفقیتی که نداشتند با لباسهای آبی رنگ پردهبرداری کنند ولی متاسفانه افسون رنگ آبی بینندگان را نمیگرفت و این شرکتها که علاوه بر شکستهای مالی قبلی، هزینه سرسامآور تهیه لباسهای آبیرنگ هم به خرجهایشان اضافه میشد و کامل ورشکست میشدند. از آنطرف شرکتهایی که حامی مالی ثروتمندی داشتند برای اینکه جوابی به آنها داده باشند علاوه بر اینکه لباس آبی به تن بازیگرانشان میپوشاندند اغلب یک جلیقه از جنس نقره هم به لباس بازیگر اضافه میکردندتا اطمینان بازگشت سرمایهشان را به رخ بکشند.
ولی چیزی که از این چشم و همچشمی بازیها در ذهن مردم باقی بود این نتیجهگیری بود: که پوشیدن رنگ آبی بدشانسی میآورد مگر اینکه با نقره پوشیده شده باشد.
۹. سه شمع روشن
خرافه: روشن بودن سه شمع در صحنه تئاتر بدشانسی میآورد.
گفته میشود که نزدیکترین فرد به کوتاهترین شمع اولین کسی است که ازدواج میکند و میمیرد. ولی چرا؟
پیش از اختراع لامپ برق طبیعتاً صحنه تئاتر با شمع روشن میشده و چه جایی برای یک شمع روشن خطرناکتر از جایی با پردههای فراوان ونقاشیهای زیاد و لباسهای بلند و بازیگرانی که بیمحابا در صحنه حرکت میکنند تا بتوانند نگاه بیننده را در مشت خود داشته باشند و بینندههایی که تحت تأثیر این همه افسون قرار میگیرند؟
همیشه امکان آتش گرفتن یک صحنه تئاتر بالا بوده برای همین مردم برای جلوگیری از این خطر باز به خرافه پناه بردند تا سالن تئاتر را مصون نگه بدارند و این شد که سه شمع روشن در صحنه تئاتر بدشانسی میآورد.
۸ . پر طاووس
خرافه: پر طاووس به هیچوجه نباید بر روی صحنه آورده شود. استفاده از پر طاووس در لباس بازیگر یا بخشی از دکور یا حتی استفاده از آن در بخشی که حتی دیده نمیشود باعث رخ دادن هرجومرج در صحنه تئاتر میشود.
زیاد در دستهی عزاداری محرم و بر بالای علم حضرت عباس پر طاووس دیدهایم ولی پر طاووس در فرهنگ غرب با ترسولرز استفاده میشده است.
شایعات زیادی وجود دارد درباره اینکه تئاتری که در لباس بازیگرانش از پر طاووس استفاده شد بهطور کلی در آتش سوخت و خاکستر شد و یا اتفاقات بد دیگری برای آن تئاتر و عواملش افتاد. در افسانهها گفته میشود که بخشهای دایرهای پر طاووس همان چشمان شیطان هستند و نمایش را نفرین میکند.
در اساطیر یونانی هیولایی هزار چشم به نام آرگوس وجود داشته و مردمباورداشتند که دوایر روی دم طاووس که شبیه چشم هستند همان چشمهای این هیولا هستند و به همین دلیل مردم از پر طاووس دوری میکردند.
۷. هدیهای از قبرستان
خرافه: شگون دارد که به کارگردان یا بازیگر نقش اصلی زن یک دستهگلی که از قبرستان دزدیدهشده را در شب اجرای پایانی هدیه بدهند. البته باید این هدیه بعد از اجرای آخر به فرد تقدیم شود وگرنه بهجای خوششانسی بدشانسی میآورد!
هدیه دادن دسته گلی از قبرستان در انتهای اجرای پایانی نشانه ایست برای مرگ نمایشنامه و اینکه این نمایش میتواند حالا در آرامش ابدی به سر ببرد.
البته برای این حرکت هم میتواند دلیل منطقی وجود داشته باشد و اینکه همانطور که همه ما به خوبی میدانیم تئاتر منبع درآمد چندان مناسبی نیست و بااینوجود ادب حکم میکند که در انتهای نمایش بهپاس زحمت دوست کارگردان یا بازیگر به او دستهگلی تقدیم کنیم و باوجود شاید ترسناک بودن ولی قبرستان محل خوبی برای چیدن گل بوده.
به عبارتی تئاتریها خیلی خوب بلد بودند حتی برای گل نخریدن و از قبرستان دزدیدنش هم یک توجیه منطقی و شاعرانه درست کنند و علاوه بر اینکه برای گل خریدن هزینه نکنند سالهای سال مردمی را درگیر این مسئله بکنند.
۶. آینه درصحنه
خرافه: وجود داشتن آینه درصحنه تئاتر بدشانسی میآورد.
بااحتیاط رفتار کردن با آینه در فرهنگ عامیانه ایران هم وجود دارد و زیاد شنیدهایم که شکستن آینه بدشگون است و یا به معنای در کمین بودن یک حادثهی بد است.
در قدیم بر این باور بودند که آینهها بازتابدهنده روح هستند و شکستن آن تاهفت سال بدشانسی میآورد و البته اگر دلتان هوس بدشانسی کرده حتماً لازم نیست آینه را بشکنید. کافی است تئاتری به روی صحنه ببرید و در آن از آینه استفاده کنید. به باور عامیانه قدیم این کار همانقدر بدشانسی میآورد که شکستن آینه بدبختتان میکند.
ولی خب اگر از باورها کمی دور شویم و کمی به دنیای استدلال نزدیک شویم ساده میتوانیم بفهمیم که استفاده از آینه درصحنه کار زیاد هوشمندانهای نیست. آینه میتواند نورهایی که نباید را بازتاب کند و جاهایی از سالن که نباید را روشن کند و یا بخشهایی از سالن که نباید دیده شوند را نشان بدهد. برای همین هیچوقت از آینه در تئاتر استفاده زیادی نشده بود و ذهن داستانساز عوام برایش قصهای از جنس خرافه ساخت.
۵. تسخیر ارواح
خرافه: ارواح در سالن تئاتر حضور دارند و برای احترام به سلیقه و حضورآنها باید حداقل یک شب در هفته سالن تئاتر از زندهها خالی باشد.
این ارواح بسته به منطقهای که در آن تئاتر اجرا میشود میتوانند اسمهای متفاوتی داشته باشند ولی ما بهطور خاص با یک روح بدجنس که به آزار و اذیت برای خالی نبودن سالن تئاتر میپردازد سروکار داریم و اسم اون تس پیس است. تس پیس یونانی مخترع دیالوگ است و در خارج از دنیای ارواح بهعنوان اولین بازیگر تاریخ شناخته میشود. روح تس پیس یونانی نمایش را منحصراً کار خودش میداند و چندان از افرادی که تئاتر کار میکنند خوشش نمیآید و معتقد است که هیچکدامشان لایق نیستند و همهشان دارند پا توی کفش او میکنند برای همین سالنهای تئاتر را تسخیر میکند. سالنداران تئاتر برای مصالحه با او و اینکه مبادا عصبی شود و بلای بدی بر سرشان بیاورد یک روز در هفته که معمولاً دوشنبهها است سالن را تماماً برای او خالی نگه میدارند و او را با عشق همیشگیاش، تئاتر، تنها میگذارند.
البته دلیل منطقیای که برای این برگزار نشدن تئاتر در یک روز از هفته وجود دارد این است که خب بالاخره بازیگران و عوامل نیاز به استراحت و تعطیلی دارند!
۴. نور روح
خرافه: همیشه باید در یک سالن تئاتر خالی یک نور برای دفاع از تئاتر در برابر ارواح وجود داشته باشد.
نور روح یک لامپ است که زمانی که تئاتر خالی و کاملاً تاریک باشد روشن میشود و معمولاً در مرکز صحنه قرار دارد. گفته شده که این نور برای دلخوشی ارواح روشن میشود تا آنها را از اینکه بلایی سر تئاتر بیاورند بازدارد
تئاتر همیشه محل ترسناکی بوده. فضای تاریک و عجیبوغریب بودن پشتصحنه کمی آن را برای مردم عجیبوغریب و ترسناک جلوه میداد برای همین همیشه این افسانه که سالن تئاتر پر از روح است وجود داشته. حتی در تئاتر قصر لندن بهطور مداوم دو کرسی برای ارواح خالی نگهداشته میشود. پس چندان عجیب نیست که چراغی هم برای دور همی های شبانهشان روشن بماند.
البته کاربرد اصلی این نور هدایت اولین نفر به داخل و آخرین نفر به خارج است و علاوه بر آن روشن شدن این چراغ به معنی پایان تئاتر بود و بازیگران و عوامل عاشق این بودند که بعد از اتمام تئاتر دورهم در سالن بنشینند و درباره مسائل مختلف حرف بزنند.
۳. سوت زدن
خرافه: سوت زدن روی صحنه یا در پشتصحنه بدشانسی میآورد و یک نفر که لزوماً سوتزننده نیست اخراج میشود.
درگذشته مدیر صحنه با سوت زدن به بازیگران روی صحنه یا دستیاران صحنه علامت میداد و سوت نوعی کدگذاری بین آنها بود و اگر کسی جز مدیر صحنه درزمانی که نباید سوت میزد افراد دچار اشتباه میشدند و این میتوانست فاجعهبار شود و یا سوتزننده و یا کسی که با سوت اشتباهی کار اشتباهی انجام داده بود اخراج شوند.
این اتفاق ساده در طول زمان توانست به یک باور خرافی در میان مردم تبدیل شود.
۲. دیالوگ آخر
خرافه: هرگز دیالوگ پایانی را پیش از اجرا در برابر تماشاگر تمرین نباید کرد.
طبیعتاً یک نمایش تئاتر به روزها و ساعتهای طولانی تمرین نیاز دارد ولی طبق باور عامه مردم دیالوگی هست که اگر پیش از نمایش تمرین شود به جای اینکه بازیگر را ماهرتر کند بدشانسی میآورد. ولی چه فکری میتواند پشت این باور باشد.
شده است که به زیارت بقعه متبرکهای بروید و برای آنکه دوباره به آنجا برگردید یا اصطلاحاً طلبیده شوید از آن محل خداحافظی نکنید؟
یا مثلاً فیلمهایی دیدهاید که ارواحی که کار ناتمام دارند در زمین سرگردان میمانند تا زمانی که بتوانند آن کار را به سرانجام برسانند؟
دلیل تمرین نکردن دیالوگ پایانی تئاتر پیش از اجرا هم همین است. باور اینکه کار ناتمام تا تمام نشود در جریان خواهد ماند و اینکه نمیخواهند نمایش تا پیش از حضور تماشاگران کامل شده باشد.
البته کارگردانان خرافاتیای که مشتاق بودند کارشان در کاملترین حالت ممکنه به نمایش بیاید بلد بودند تا این نفرین را دور بزنند.آنها یک روز با لباس عادی در میان دوستان و خانوادهشان به تماشای نمایش میپرداختند و دیالوگ پایانی که گفته میشد طلسم میشکست و از آن زمان به بعد نمایش را همراه با دیالوگ پایانی تمرین میکردند.
۱. مکبث
خرافه: گفتن واژه مکبث در تئاتر موجب بدبختی فراوان میشود.
حالا سؤال این است که آیا میشود نمایش مکبث را بدون آوردن نام مکبث اجرا کرد؟
اگر نام مکبث در تئاتری آورده شود یک فاجعه رخ میدهد مگر اینکه فردی که این نام را به زبان آورده از سالن خارج شود و بر زمین تف کند و گریه کند و سه بار دور خودش بچرخد.
گفته میشود که شکسپیر در نمایش مکبث برای اجرای نقش جادوگران به جای بازیگر از جادوگران واقعی استفاده کرده است ولی جادوگران که از روند نمایش و مدلی که بر روی صحنه حاضر میشدند راضی نبودند یا دلشان میخواست نمایش با خشونت و خون و خونریزی بیشتری اجرا شود این نمایش را نفرین کردند به این شکل که در هر جای دنیا و در هر صحنه تئاتر نام مکبث آورده شود نیروهای شر به این خیال که این نمایشنامه در حال اجراست به آنجا حمله میکنند و حوادث فاجعه باری در آن تئاتر رخ میدهد. یک داستان دیگر هم وجود دارد که شکسپیر برای نوشتن این نمایشنامه با یک جادوگر زبده مشورت کرده و او از نتیجه کار خوشش نیامده و کار را نفرین کرده. که البته داستان دیگری هم وجود دارد که میگوید شکسپیر خودش این نمایش را نفرین کرده تا هیچکس به جز خودش نتواند آن را کارگردانی و اجرا کند.
ولی دلیلهای منطقیای که برای این اتفاق میتوان آورد این است که در نمایش مکبث بیش از هر نمایش دیگری شمشیر وجود دارد و همین میتواندخطرهای زیادی به وجود بیاورد
دلیل دیگری که میتواند وجود داشته باشد این است که این نمایشنامه تیر آخر افراد در کمپانیهای تئاتر بود برای رهایی از ورشکستگی و این نمایش را به امید محبوبیت و جذابیت انجام میدادند ولی متأسفانه نتیجهای که میخواستند را بهدست نمیآوردند و ورشکستگی اتفاق میافتاده.
این اتفاقات بد که به دلایل منطقی رخ دادهاند توانستهاند ذهن را سمت نفرینی که متوجه نام "مکبث" است ببرند.
ولیحالا سالهاست که نمایشنامه مکبث اجرا میشود و نام مکبث بارها در آن تکرار میشود و کسی دچار حادثهی وحشتناکی نمیشود.