در ششمین نشست نقد صحنه در فرهنگسرای ارسباران عنوان شد
سیامک صفری: وظیفه تئاتر ارتباط با تماشاگر است
ششمین نشست نقد صحنه با حضور عوامل نمایش «لامبورگینی دو» و همکاری موسسه افرامان در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر، در این نشست که با حضور سیامک صفری (نویسنده، کارگردان و بازیگر)، منوچهر شجاع (طراح صحنه و لباس)، امید طاهری (منتقد تئاتر) و بهزاد صدیقی (نمایشنامهنویس و دبیر نقد صحنه) برگزار شد، ابتدا بهزاد صدیقی ضمن سپاس از حاضران در این نشست و گروه اجرایی تئاتر «لامبورگینی دو» برای حضور در ششمین نشست نقد صحنه، در خصوص این تئاتر یادآور شد: تئاتر لامبورگینی در میان آثاری که این روزها بسیاری از گروههای تئاتری به قصد جذب مخاطب بیشتر به هر ترفندی دست میزنند تئاتر شریفی است. سیامک صفری را ما بیشتر بهعنوان بازیگر میشناسیم اما او در سالهای قبل هم ثابت کرده دغدغه نمایشنامهنویسی و کارگردانی دارد. در این تئاتر او به لحاظ انتخاب موضوع و موقعیت پردازی در درام خوب عمل کرده است.
سیامک صفری، کارگردان نویسنده و بازیگر تئاتر لامبورگینی، در اد امه این نشست در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه تئاتر ما بر پایه تجربهای که از خود به دست میآورد، خود را تعریف میکند و پیوندی با تجربیات تئاتر دنیا ندارد، گفت: تئاتر ما به سمت نوآوریهایی را که تئوری اساسی تئاتر را نادیده میگیرد، رفته است یعنی مخاطب. وظیفه تئاتر ارتباط با تماشاگر است، سادهسازی ارتباط با تماشاگر. تئاتر امروز ما این ارتباط را دارد به هم میریزد. یکی از دغدغههای ذهنی من به خصوص در جغرافیای خودمان، ایجاد یک ارتباط و حلقهای است که به اتفاقات اجتماعی پیرامون ما متصل شود و در شکلگیری ارتباط هم ادبیات سختی به کار نگیرد و اساسا به مسئله ارتباط با تماشاگر اهمیت بدهد.
او با تأکید بر اهمیت ارتباط تماشاگر با تئاتر در خصوص موضوع تئاتر خود گفت: با نگاهی به تجربه تاریخی تئاتر هم میتوان اهمیت مسئله ارتباط با تماشاگر را دریافت، چنانچه این موضوع دیگر اصلی بدیهی در اجرا به شمار میرود. بنابراین رفتم سراغ موضوعی که کاملا در ارتباط با محیط خودش باشد. من طرفدار تئاتری هستم که وقتی تماشاگر در سالن نشسته است همزمان با اجرا ارتباطش را با بیرون از تئاتر احساس کند. نرود به خلسه تماشای تئاتر بیارتباط با جهان پیرامون.
بهزاد صدیقی در خصوص سوژه این تئاتر گفت: موضوع تئاتر شما مسئله و زندگی گورخوابها است و سراغ سوژهای رفتهاید که اخیرا خیلی با آن روبهرو بودهایم. مخاطب با موضوع آشناست. چگونه تصمیم گرفتید این موضوع را تبدیل به نمایش کنید؟
صفری درباره موضوع گورخوابها گفت: گورخوابی دم دستیترین و سادهترین اتفاق پیرامون ما بود. برای من دم دستی بود. اتفاقهای زیادی در جامعه میافتد. من ساده ترینشان را انتخاب کردم. پرسوناژهایم از نوعی هستند که از چرخه انسانهای به ظاهر فعال و پویا و هدفدار و... خارج شدهاند. خوردهاند به دیوار. در چرخه حیات اجتماعی نیستند. نمونه و مثالم این بود. هدف من صرفاً پرداختن به اینها نبود. من دنبال خشونتی بودم که در جامعه ما نسبت به هم شکل گرفته است. آدمها نگاهشان به هم انسانی نیست. این خشونت، خیلی جدی در سادهترین مناسبات ما وجود دارد.
این کارگردان ضمن بیان اینکه انسان امروز بدخواه یک انسان باشد، برای یک جامعه دردناک و خطرناک است، گفت: اینکه انسان بخواهد دیگری را ساقط کند. شخصیت و روح دیگری را ترور کند. هنر تنها جایی است که میتواند به این بپردازد. در نمایش «لامبورگیینی یک» میزان بدبینی من بیشتر بود. یک تئاتر عصبانی و معترض بود. در «لامبورگینی دو» شخصیت زن را وارد درام کردم. در قبلی فراموشش کرده بودم. به نظرم زن یک مولفه مهم در اجتماع است. آن زن باید عینیت پیدا میکرد. با آوردن شخصیت زن، دو مضمون که در جامعه بیمار یا بیمار شده ما نابود شده است پیدا شد: عشق و امید. همه اینها البته از دل داستان برآمد. دیدم حضور زن چه مضامین و دنیای عجیبی با خود می آورد. در «لامبورگینی سه» میخواهم فقط دو شخصیت زن حضور داشته باشند.
این نمایشنامهنویس و کارگردان اضافه کرد: به نظرم رویکرد تئاتر ما این باید باشد: تماشاگر را متوجه پیرامون خود کند. تئاتر الان را میتوان از جامعه پاک کرد، چون ارتباطی با پیرامون خود ندارد.
منوچهر شجاع، طراح صحنه و لباس تئاتر لامبورگینی دو، در این نشست با اشاره به موضوع و نقد خصوصیسازی تئاتر گفت: هیچ زمینه ای برای توسعه تئاتر نیفتاد. زمینههای خصوصوصیسازی این است که در مدارس تئاتر، موسیقی و... کار شود. گام بعدی تاسیس سالن و ایجاد ظرفیت است. در این مرحله دولت و نهادهای خصوصی میتوانند با حمایت سازمان یافته از تئاتر موجب رشد تئاتر شوند. در خیلی از کشورها تئاتر دیدن جزو زندگی خانوادهها است. اما در اینجا تئاتر خصوصی بهعنوان سلب مسولیت از دولت اتفاق افتاده است. از زمان خصوصیسازی کارگاههای دکور و آرشیو سالنها تعطیل شد. مسئله دیگر به نظرم این است که این روال خصوصیسازی، روال معمول هر اتفاق تجربه نشده است.
صدیقی در این باره گفت: مشکل ما علاوه بر موضوع تئاتر خصوصی و ایجاد زیرساخت ها این است که سالنهایی هم که ساخته می شوند دارای هویت نیستند.
سیامک صفری در ادامه گفت: تئاتر صرفاً این نیست که یک کارگردان با چند بازیگر دور هم جمع شوند و بخواهند متنی را به روی صحنه ببرند. تئاتر یک فضای معماری است که هنرمندان تئاتر در آن جمع میشوند و اجرا میکنند. وقتی ساختمان تئاترهای یونان باستان یا روم را میبینید، یا تئاترهای قدیمی که همچنان از انها حفاظت می شود میفهمید که تئاتر معماری دارد. به نظرم تئاتر خصوصی یک دروغ است، یک نوع شیادی است.
امید طاهری، منتقد تئاتر، پیش از نقد این اثر گفت: اجازه می خواهم به مسئلهای اشاره کنم. اخیرا بعد از اجرای تئاتر لامبورگینی یک، جریان کوچکی در فضای مجازی راه افتاده با عنوان: تحریم بازیگر چهره. امیدوارم این آخرین بار باشد که تئاتر را تحریم می کنیم. اینکه تئاتری ها بیایند این کار را بکنند، آن هم با سیامک صفری که از ستون های بازیگری تئاتر کشور است، این را درک نمی کنم. با پیش داوری نمیشود یک تئاتر را بخواهی زمین بزنی. چرا گریزانیم از حرف زدن در مورد کار همدیگر؟برخورد سلبی مال تئاتر نیست. در دپارتمان نقد تئاتر ما هم فقط میگویند: بروید ببینید، نروید ببینید. کدام منتقد حق دارد این را بگوید؟! نقد تئاتر اندیشهای مضاعف بر اثر را تولید میکند.
این منتقد در خصوص تئاتر لامبورگینی گفت: این تئاتر در مورد آدمهایی است که حیات برهنه دارند. سقف بالای سر ندارند. بهعنوان انسان امیدی به حقوق اولیهی زیستی خود ندارند. به مرحلهای از زندگی رسیدهاند که نگاه بیرونی به آنان این است: باید بمیرد! جامعه نگاهشان نمیکند. درگذشته هم بودهاند ولی نه به این تعداد. شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی امروز است که این شکاف را ایجاد کرده است. آنهایی که در مسیری هستند که زندگی به سامانی دارند فضایشان این است: تقصیر خودشان است. سلب مسئولیت از ترس اینکه مبادا باری بر دوش آنها گذاشته شود.
طاهری با اشاره به اینکه هنر همواره به آدمهایی که زندگی برهنهای داشتهاند، توجه داشته است، گفت: یکی مثل حسن حامد دربارهی آدمهای پایینشهر نوشته است. هنرمندی که در جامعهی خودش زندگی کند مگر میتواند بیتفاوت باشد؟ اینها صرفاً آدمهایی نیستند که فقط خودشان بدبختاند. اینها نشانهی بیماری اجتماع است. دنبال کردن این نشانهها ما را میرساند به ساختارهای سیاسی فاسد، ساختارهای اقتصادی فاسد.
او در ادامه افزود: سیامک صفری یک جایی گفته بود: آدمهای ما دچار بیحسی شدهاند. یکزمانی اگر اتفاق بدی در یک شهر میافتاد همهی مردم شهر را مسئلهدار میکرد. اینها وقتی در تئاتر مطرح می-شوندف گاهی دیالوگ بین بازیگر و تماشاگر را شکل میدهند. حسین کیانی در نمایش «روز عقیم» به زنان قلعه فرصت میدهد با تماشاگر صحبت کنند. لامبورگینی دو هم این کار را با تماشاگر میکند. این اتفاق ارزشمند و دغدغه مندی است. نشان میدهد هنرمند با دغدغه این کار را کرده است. تأکید میکنم بررسی زیست این آدمها ما را بهجاها و دردهای بزرگتر راهنمایی میکند.
بهزاد صدیقی در بخش دیگری از این نشست نیز گفت: این تئاتر موقعیت بغرنج دو آدم گور خواب یا بیخانمان فلاکتزده را در بازه زمانی یکساعته برای ما تصویر میکند. ما در اینیک ساعت با آنها داریم ارتباط برقرار میکنیم. بهنوعی با جهان فکری و ذهنی آنها آشنا میشویم. این اتفاق در نمایشهای تلخ اجتماعی هم افتاده است. موضوع لامبورگینی دو، امروزیتر است و حالا فرصت به روی صحنه آمدن پیداکرده است. جهان فکری و بیرونی این آدمها پر از خشونت در جامعهای است که ما میبینیم؛ و منتهی میشود به اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع بیمار ما در این بازه زمانی. ما بخشی از زندگی فشرده آنها را در صحنه این تئاتر میبینیم. ما این موضوع را خوب میبینیم و درک میکنیم. خلق اینگونه شخصیتها براس مخاطب عادی، ساده به نظر میرسد ولی باورپذیرساختنش توسط نویسنده سخت است.
این نمایشنامهنویس در خصوص فضاسازی این اثر گفت: بخش دیگر این فضاسازی برمیگردد به طراحی صحنه و لباس و نور. البته بخشی از این فضاسازی در داستان این درام اتفاق افتاده است.
سیامک صفری دربارهی فضاسازی اجرای اثر خود گفت: یک اشتباه بزرگ در مورد فضا و صحنه در آموزه های تئاتری ما وجود دارد و آن این است که خیلی ها تصور می کنند میزانسن، حرکت و جابجایی بازیگر است. مفهوم میزانسن در خلق فضا اتفاق میافتد. بزرگترین کارگردانان تئاتر بزرگترین طراحان بودهاند. طراحان، فضا را خوب میشناسند، پلانبندی میکنند، اصول زیباییشناسی صحنه را میدانند، نه اینکه تئاتر را صرفاً متعلق به متن کنند. بخشی از تئاتر ما اینگونه اتفاق میافتد.
وی تأکید کرد: این نمایش، نمایشِ فضا است. دیالوگها فضا دارند. ابتدا به منوچهر شجاع گفتم یک ماه در صحنه می خواهم. در واقع یک جهان دیگر می خواستم برای این آدمها. گفت حالا یک فکری میکنیم، فضایش را چه کار کنیم؟ تا یک هفته جواب من را نمیداد. بعد دو پیشنهاد شاهکار داد. حُسنِ منوچهر این است که فضا را درست میبیند. نگاهش مثل یک کارگردان است. فضا به گونهای شکل گرفت که نیاز به رفتارها و حرکات اضافی را از بازیگر گرفت. او فضا را به خوبی میسازد. یک نگاه شبه کارگردان دارد. منوچهر باید کارگردانی هم بکند.
صدیقی در اینباره گفت: منوچهر در خلق فضا خوب عمل میکند. این انسجام بر میگردد به اطلاعات و اگاهی و شناخت دقیق او تخصصش و نیز ذوق وسلیقه ی بصریاش.
در بخش دیگری از این نشست منوچهر شجاع درباره طراحی صحنه این کار گفت: در دوران دانشجویی این پرسش که وظیفه طراحی صحنه چیست دغدغه ام شد. در دوران دانشجویی و بعد از آن دور از گروه نبودم. همیشه تلاش داشتم در تمام مراحل شکل گیری اجرا در کنار گروه باشم تا طراحی صحنه را کشف کنم. خودم را کشف کنم. یکی از چیزهایی که به من بسیار کمک کرد آشنایی با کارهای آقای رفیعی بود. آنجا بود که فهمیدم طراحی صحنه ابدا چیزی الصاقی یا جدا از سایر عناصر تشکیل دهنده تئاتر نیست. اتفاقا یکی از بخشهای ابتدایی و مهم برای شکلگیری تئاتر است. آقای رفیعی در عین کارگردان بودن طراح هم هست. همزمان با نوشتن یا کارگردانی به طراحی هم فکر میکند. به همین خاطر تلاشم این است در قدم های ابتدایی یک اجرا از خوانش و تحلیل متن تا اجرا همراه با جهتگیری و هدفگیری کارگردان و نمایشنامهنویس و دراماتورژ کار کنم.
وی درباره همکاری با تئاتر لامبورگینی تصریح کرد: روزی که سیامک متن را به من داد گفت بخوان و بعد دربارهاش صحبت کنیم. من همه ی توضیحات صحنهای که نویسنده مینویسد را میگذارم کنار. تلاش میکنم تصور خودم را از متن داشته باشم. بعد از خواندن خیلی برایم جذاب شد. صحبت کردیم و گفت: تاکیدم روی ماه است. سعی کردم هیچ نگاهی به اجرای لامبورگینی یک نداشته باشم. در متن اشارهای به فصل سال نشده است. من دیدم فصل کمک می کند بنابر این فصل زمستان را انتخاب کردم. چون در فصل گرم ما نگران هم نمی شویم. انتخاب فصل زمستان در طراحی لباس هم نقش بازی کرد.
این طراح صحنه تأکید کرد: در طراحی صحنه برداشتهای غلطی وجود دارد مبنی بر اینکه طراحی صحنه ایجاد حجمهای سه بعدی با بات ها و رنگ های متفاوت است. طراحی صحنه ایجاد حجم و شکل و ساختارهای فیزیکال با چوب و ... نیست. البته یک کاری ممکن است این را بطلبد.
شجاع در ادامهی سخنان خود یادآورشد: ما ساخت و ساز عجیبی نداشتیم. حجم اضافه نکردیم. ما بخشی از یک فضای واقعی را ساختیم. در متن هم یک فضای غیرواقعی وجود دارد. قصه ی ماه و مریخی ها. تلاشم این بود با آوردن برشی از واقعیت، بخش غیر واقعی را هم داشته باشیم: ماه، خلاصه بودن واقعیت و محدود بودن دو آدم در یک محیط دو در دو متر. اینکه چقدر موفق بودیم را از تجمیع بازخوردهای سالم می فهمیم، اما جهتگیریمان در این کار این-گونه بود.
امید طاهری در پایان این نشست درباره بازیهای این اثر گفت: همه ما از قدرت بازیگری سیامک صفری اطلاع داریم. تصویرسازی، صدای خوب. حس در صحنه مطابق با موقعیت و شرایط مفروض صحنه. اما بازیگر مقابل او آنقدری که میگویند بد نبود. همچنان معتقدم انتخاب بهتری میتوانست در کار باشد.
بر اساس این گزارش در پایان این نشست لوح تقدیری از طرف مدیریت فرهنگی هنری منطقه سه به مهمانان ششمین نشست نقد صحنه اهدا شد.