یادداشتی بر «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی محمودرضا رحیمی
دانشگاه تئاتر روی صحنهی تئاتر
ایران تئاتر- بهزاد خاکینژاد: متن حاضر به بهانه اجرای نمایش «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی محمودرضا رحیمی در سالن سایه تئاتر شهر نوشته شده است.
"... در مدت 47 روز 60 بازیگر وقت خود را برای تمرین صرف کردند ، آقای بهرام بیضایی به کمکم آمد و... ناگهان کاشف به عمل آمد که این تمرین نیز برای چندمین بار باید متوقف شود ، زیرا برنامههای دیگری مقدم هستند. چشم! ما هم همین کار را کردیم...."
این واژگان بخشی از گفتههای استاد شادروان حمید سمندریان در بروشور اجرای نمایش «دایره گچی قفقازی» سال 1377 سالن اصلی تئاتر شهر است.
دو دهه از آن روزها میگذرد. امروز محمودرضا رحیمی ، دستیار آن روزهای استاد ، خودش استاد تراز اولی در حوزه بازیگری دانشگاهی و آموزشگاهی است و در آکادمی سمندریان با هنرجویان خود به تمرین «دایره گچی قفقازی» پرداخته است. وی در بروشور نمایش افتخار کرده است به گروه شاگردان جوانش که با تجربه کم و احترام به گذشتهگان ، چرخانندهی اصل تئاتر این روزگار شدهاند.
در همین چند خط از بروشورهای دو اجرای حرفهای بر یک اثر مشترک در یک جغرافیای واحد چندین راز فرهنگی هویداست:
1- نسلی هنرمند بر چیدمان صحنه میدرخشند که ریشه در آموزش استادی چونان حمید سمندریان دارند. پس آموزش آکادمیک استاد همچنان زنده و جاری است.
2- نسلی بر صندلی آموزش و پرورش بازیگران جوان تکیه زدهاند که وامدار یک آموزشگاه تئاتریاند و آن آموزشگاه نیز وامدار آموزش تئاتری آنهاست.
3- نسلی از هنرجویان بر صحنههای اجرا پدیدار شدهاند که هم آموزشگر کاربلد دارند و هم برآیند آموزشگاهی کاربلد هستند که هر دو ریشه در علم و تجربه استاد سمندریان و شاگردانش دارند.
اندکی موشکافی در بروشور این دو نمایش با فاصله دو دهه به روشنی نمایان میسازد که هر چند نمایش استاد بزرگ با بازیگران جوان و بینام نیز همراه بود اما بار اصلی اثرش بر دوش بازیگران نامدار خاک صحنه خورده و تیمی حرفهای در پشت صحنه بوده است. آن اثر که دردانهی تئاتر پس از انقلاب شمرده میشود چندین نسل را در خود و با خود گره زد. چه بسیارند هنرمندان حرفهای تئاتر امروز که تنها با تماشای دایره گچی سال 77 به تئاتر پیوند خوردند و هنر خود را مدیون تماشای همان یک اثر میدانند.
با این همه محمودرضا رحیمی این بار دایره گچی را فقط با هنرمندان جوان و کم تجربه در پشت و روی صحنه به اجرا گذاشته و از شهرت و پختگی بازیگر چشمپوشی نموده است. اینجاست که میتوان دلیل محبوبیت وی را در میان دانشجویان و هنرجویان تئاتریاش آشکار کرد. او در زمانهای با هنرجویان گمنام همکاری میکند که اقتصاد و تورم و نیاز به فروش نمایش بیش از هر دوران دیگری در تئاتر رخنمایی میکند اما رحیمی همچنان نگاه آکادمیک را بر نگاه تجاری گیشه برتر دانسته است.
فعالیت دانشجویان و هنرجویان با مدرسان تئاتری نه یک لطف بلکه وظیفهی هر استاد کاربلدی است که آموزههایش را در گلخانه تئوری نگه ندارد و در عمل هم آموزشگر باشد اما در سرزمین اقتصادزدهی حال ، چه بسیارند مدرسانی که با یکی دو ترم پیشینهی تدریس ، دانشجویان را نه با آزمون توان و دانش و تجربه بلکه با دریافت اسکناس به کارهای سطحی خود روان میسازند و برآیندش چیزی نیست مگر تهیدستی هنرجو از پول و دانش و تجربه و اخلاق. با چنین روند آشوبزایی که در هنر فقیر این سرزمین بیش از هر جایگاه دیگری طبیعی مینماید ، مدرسانی خون دل خورده چونان دکتر صادقی ، محمودرضا رحیمی ، دکتر دلخواه ، مسعود موسوی ، آرش دادگر و چندی دیگر بدون کوچکترین منتی ، تمام قد با همهی دانش و تجربه خود دروازهی کار حرفهای را به روی هنرجویان جدی باز میکنند و شگفت که مشتریانی همپای تئاترهای تجاری اختیار میکنند.
آنچه در این هیاهو ، اندیشه را قلقلک می دهد شمار اندک مدرسان دلسوز در برابر جمعیت میلیونی دانشآموختهگان است. چه شماری از هنرجویان جدی اقبال حضور در آثار مدرسان کاربلد را مییابند؟! آیا به زحمت به 5 درصد کل هنرجویان و دانشجویان کشور میرسد؟ پس 15 هنرجوی آکادمی سمندریان که در دایره گچی محمودرضا رحیمی حضور دارند از خوشبختترینهای تئاتر ما هستند که شاید برای آنها هم شانس اول و آخر باشد. بنابراین باید بهترین توان خود را در اجرایی حرفهای ، سالنی حرفهای ، زیر نظر مدرسی حرفهای و با اثری حرفهای به کار بندند و به کار هم بستهاند تا شاید بازار کار نابسامان و غیر آکادمیک عاری از هنر امروز نیز شانسی برای ادامهی حضور حرفهای ایشان داشته باشد.
«دایره گچی قفقازی» در سالن سایه تئاتر شهر و در مدت کوتاه دی ماه 96 یک کلاس آموزشی و کارگاهی نیز برای تماشاگران به شمار میآید. پس بر گُردهی دانشجویان و هنرجویان تئاتر است که تماشای این نمایش را به سان نان روز و مشق شب واجب بدانند تا حضور خود را در تئاتر آکادمیک دوران معاصر با این معیار ارزنده به مقام مقایسه بگذارند و این همه را در آزمایش متنی یگانه از نویسندهای دردانه در عالم عدالت صحنهای چونان برتولت برشت بازیابند.