در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با روزبه اختری نویسنده و کارگردان نمایش «سرزمین تهی سران»

جهان بدون باور واقعیت‌ها جای کوچکی برای زندگی کردن است

ایران تئاتر: اقتباس از آثار برجسته نمایشی و وام دار بودن از این متون نکته‌ای است که سبب می‌شود تا نمایش‌هایی روی صحنه اجرا شوند که مخاطب نیازمند آن است. اهمیتی که اگر در صدر توجه و دقت هنرمندان این عرصه به درستی قرار بگیرد می‌توان شاهد استقبال مخاطب‌ها از آثار این حوزه بود. لذا نباید فراموش کرد که دقت نداشتن به این مجال چه تبعاتی را در پیش خواهد داشت.

روزبه اختری تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی کارگردانی سینما به اتمام رسانده است. او برای ورود به دنیای نمایش مسیر خود را با بازیگری آغاز کرد که از جمله نمایش‌هایی که روی صحنه بازی کرده است باید به «آه، مریم مقدس»، «من خودم آقای مرگم»، «کمدی مرگ»، «تعمید»، «مشق کاروان»، «شاخ نبات»، «تنها یک نظر» اشاره داشت. اختری در ادامه فعالیت بازیگری خود تجربه حضور در آثار تصویری را هم داشته که مجموعه‌های تلویزیونی «کمکم کن»، «اکسیژن»، «اغما»، «گوی مرگ»، شاید برای شما هم اتفاق بیافتد» از نمونه‌های فعالیت وی در این مدیوم است. همچنین این نویسنده آثاری چون «ایستادن بر فراز یک اتفاق»، «اعصاب کجای آدمه» و «سرزمین تهی سران» را در مقام نویسنده و کارگردان تولید کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «سرزمین تهی سران» با اقتباس آزاد از نمایشنامه «کله پوک‌ها»نیل سایمون با وی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

مزایای اقتباس از آثار ادبی از منظر شما چیست؟ آیا رویکرد می‌تواند باعث شود که در ساختار تولید یک نمایش اتفاق‌های متفاوتی رخ بدهد؟

قطعا تاثیرگذار است به علت ساختار محکم و استراکچر دقیق و قدرت ادبی و دراماتیک متون ادبی و جهان شمولی انها میتواند بسیار کمک کننده باشد در تولید اثار محکم و تاتری به معنای واقعی. در بحث اقتباس این مضوع را هم یادآوری کنم که اصولا نویسنده‌های غربی به علت قدرت درام نویسی بسیار بالا که توامان با گره‌های درست، شخصیت پردازیهای دقیق و چند لایه بودن محتوای متن خیال هر کارگردانی را برای اجرا راحت میکند. البته به شرطی که شخص کارگردانواقعا تخصص، درایت و خلاقیت لازم را داشته باشد. حال چه بسا دیده ام کسانی که شاهکارهای ادبی جهان را اقتباس کرده و به اجرا می برند که فاجعه ای است هم برای آن نمایشنامه و هم تئاتر ما.

 

اصولا در اقتباس‌هایی که از آثار نویسندگان شکل می‌گیرد نکاتی که انتخاب می‌شوند جهت مشخصی با نگاه به شاخصه‌هایی چون اجتماعی، فرهنگی و... دارد. شما با چه نگاهی به اقتباس از نمایشنامه «کله پوک‌ها» پرداخته‌اید؟

باید درباره این موضوع بگویم به علت شباهت بسیار متن «کله پوک‌ها» اثر نیل سایمون و جامعه ما که از خود بی‌خودشدگی انسان‌ها از عوام تا خواص را نشان می‌دهد این اقتباس را انجام داده‌ام. البته نگاه بنده نسبت به سرگشتگی و پریشانی جامعه ما که نشات گرفته از فرهنگ، آموزش و حاکمیت تا تسلیم شدن افراد جامعه به باورهای غلط و بیرون نگری به جای درونگری صورت می‌گیرد شکل گرفته است. در واقع این تصمیم در مقابل جامعه‌ای که از سیاستمدارها، سلبریتی‌ها و حتی مردم کوچه بازار دچار توهم و از خود گمگشتی شده‌اند رخ داد در صورتی که اگر آگاهی محوری در جامعه حاکم شود انسان‌ها همگی ظرفیت رشد و بازیابی را خواهند داشت.

آیا دلیل انتخاب این شاخصه را می‌توان به نگاه شخص نیل سایمون و اهمیت او به فضاهای اجتماعی مربوط دانست؟

بله کاملا. دلیل این موضوع هم علاقه و گرایش نیل سایمون به متن‌های چخوف و نیز به دیدگاه عمیق اجتماعی او باز می‌گردد. البته این نکته را اشاره داشته باشم که اساسا برای شناخت نگاه اجتماعی نیل سایمون و هر نویسنده دیگری باید در مرحله اول با ذهنی شفاف و بدون پیش داوری به سراغ متن‌های او رفت.

 

موقعیت مکانی در این نمایش (روستا) بر خلاف موقعیت‌های مکانی دیگر آثار این نویسنده (نیل سایمون) که در محیط‌های بسته بوده به شکلی طراحی شده است که اجتماع و کارکرد آن بیشتر دیده می‌شود. آیا این اهمیت هم مدنظر شما بوده است؟

بله. اتفاقا یکی از دلایل عمده انتخاب متن برای بنده دارا بودن فضای بیرونی و اجتماعی است که در این اثر وجود دارد. با این توضیح که تا آنجایی که متن‌های سایمون را خونده‌ام تنها اثر متمرکز با لوکیشن بیرونی موقعیت مکانی روستا که تنوع شخصیت‌ها به ایجاد موقعیت‌های متفاوت را بسیار کمک کرده نمایشنامه «کله پوک‌ها» است. البته این موضوع برای من خیلی اهمیت داشت اثری که از این نویسنده انتخاب کرده‌ام تمایزهای قابل توجه‌ای با خود به همراه دارد و سبب شده است که ایده‌های خوبی را در ذهنم پدید آورد.

 

کارکرد زمان در این اثر تاثیری مستقیم در پدید آوردن موقعیت‌های نمایش دارد. موقعیتی که شخصیت معلم تنها بیست و چهار ساعت وقت دارد تا شرایط را تغییر دهد. طراحی موقعیت‌ها را با توجه به این مولفه چگونه شکل داده‌اید؟

ببینید با توجه به زمان بندی متن که به آن اشاره کردید برای ساختن موقعیت‌ها نیاز به ضرب آهنگ بالا علاوه بر کامل نشان دادن هر موقعیت و مسیر شخصیت معلم تا انتهای نمایش بود که خود من هم موقعیتهای دیگری به کار اضافه کردم که برای زمان بندی درست همه این موارد به اضافه ادا کردن حق مطلب تلاش سختی را می‌طلبید. حال در مورد اهمیت زمان در نمایش اشاره می‌کنم به دیالوگ شخصیت قاضی که می‌گوید ساعت نه شب همه چیز مرتب است و این جمله در روستایی گفته می‌شود که زمان و نه هیچ چیز دیگری در آنجا درست نیست. حال بنابر وجود این شرایط معلمی که به آنجا رفته باید با تلاش خود نفرینی که ریشه‌های عمیق فرهنگی دارد را باطل کند تا شرایط بهتری را برای ساکنان آم منطقه پیش آورد.

 

آیا قطع و وصل شدن دیالوگ‌هایی که بین شخصیت‌ها وجود دارد باتوجه به فاصله گذاری‌های برشت رخ داده است؟

این فاصله گذاری که در خود متن هم وجود داشت اتفاقا کمکی به خلق موقعیت‌های جذاب برایم کرده است که حتی با فاصله گذاری برشت هم شوخی‌هایی داشته باشیم. البته باید توضیح بدهم زمانی که اساس نمایشنامه‌ای بر مبنای فاصله‌گذاری است نشان از آگاهی کامل نویسنده از آنچه می‌خواهد بگوید و انتقال بدهد دارد. لذا این تکنیکی است که مخاطب را وارد داستان نمایش می‌کند و بنده نیز با استفاده از موقعیت‌های متنوع، بازی با احساس‌های نوستالژیک و اتفاق‌های روز کاملا مخاطب را به جهانی برده‌ام که غریب و در عین حال به شدت آشنا است.

 

سبک کمدی که برای این نمایش در نظر گرفته‌اید اهرمی موثر در خلق موقعیت است. آیا این دلیل باعث شده است که ریتم و جهت رو به جلو نمایش دچار نوسان نشود؟

یکی از مهمترین عناصر در نمایش ریتم درست است. ما در دوره‌ای زندگی میکنیم که با سرعت عجیب زمان در جهان حاکم و مخاطب کم حوصله امروز ما که به کلیپ‌های یک دقیقه‌ای عادت کرده رو به رو هستیم. بنابراین مشکل اساسی که در این نمایش داشتم این بود که چطور اقصه را در مدت زمان یک ساعت و نیم به نوعی اجرا کنیم که مخاطب همراه اجرا بماند. بنابراین انتخاب سبک کمدی و درگیر کردن دائمی او با کار با خلق موقعیت‌های متنوع جذاب راه حلی بود که خوشبختانه با موفقیت انجام شد. اساسا نمایش‌های کمدی که در حال حاضر اجرا می شود دچار نزول شده که یکی از دلایل آن تکرار است. به طور مثال در سه نمایشی که در چند روز گذشته دیده‌ام این آثار از تکرارها بسیار رنج می‌برند و متاسفانه گاهی عدم خلاقیت آسیب زیادی به نمایش همکارانم که زحمت کشیده‌اند وارد می‌کند. حال این موضوع را به فراموشی نسپاریم که سبک کمدی صرفا برای خنداندن نیست و شاخه‌های دیگری از چون کمدی‌های استپ استیک، موقعیت، شخصیت و کلامی در این سبک وجود دارند که در تئاتر ما کمتر از آنها استفاده می‌شود. البته اگر این سبک به درستی مورد استفاده قرار بگیرد می‌تواند به رشد و تعالی آثاری که روی صحنه هستند کمک کند. حال با این اوصاف تاکید می‌کنم که عمل خنداندن در جامعه ما بسیار با ارزش، لازم است و هنرمندان باید توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته باشند.

 

ماجراها و اتفاق‌های این اثر در فضایی مدرن روایت می‌شود. آیا این تمهید به جهت آن بوده است ارتباط مخاطب امروزی بیشتر رخ بدهد؟

بله. دقیقا مدرنیته‌ای که در نمایش « سرزمین تهی سران» وجود دارد به علت همذات پنداری مخاطب برای تفکر به حال و شرایط امروز خود و جامعه است. در واقع هر چقدر ما بتوانیم بیشتر نمایشنامه‌های برجسته جهان را در غالب مدرن به شرط از دست نرفتن ماهیت اثر به اجرا برسانیم اتفاق جالبی رخ خواهد داد. البته گاهی دیده می‌شود به دلیل وجود یک سری فضاها و صرفا برای چشم نواز کردن اثری محتوا تحت تاثیر فرم قرار می‌گیرد. به طور مثال نمایشنامه‌های شکسپیر در قالب فضای مدرن فرمالیستی می‌شود.

 

تخیل در راستای فضای کمدی موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کند که شخصیت پردازی‌ها با ظرافت خاصی پیام نمایش را منتقل می‌کنند. دلیل این رویکردتان چه بوده است؟

اساسا تخیل مهمترین عامل خلاقیت در ایجاد اثر و درگیر کردن تخیل مخاطب مهمترین عامل همراهی او برای دیدن یک نمایش است. لذا همان طور که شما به درستی بیان کردید اگر این موضوع با ظرافت در راستای متن، موقعیت و شخصیت قرا بگیرد می‌تواند بسیار شیرین و دوست داشتنی نشان داده شود.

 

طراحی روابط بین شخصیت‌ها و واکنش‌ آنها به یکدیگر در جهت نقد فضای اجتماعی و باورهای اشتباه صورت گرفته است. درست است؟

کاملا درست و دقیق اشاره کردید. تناسب واکنش‌ها و ارتباطات بین فرد و اجتماع با توجه به باورهای رایج طراحی شده است. در واقع این طراحی آیینه‌ای است برای نقد لایه‌های درونی فرهنگی، اجتماعی و بینشی که در این دوره رواج دارد. البته باید اشاره داشته باشم که بنده برای هر ثانیه این نمایش برنامه ریزی و هدف گذاری داشته‌ام که در آن برای ارتباط بین شخصیت‌ها و حرکات آنها بسیار کوشیده‌ام تا در قالب کلی جایگاه و ساختار مناسبی داشته باشند.

 

آیا طراحی‌های صحنه، لباس و موسیقی بر اساس فرم و محتوا نمایش ترتیب داده شده است و یا دیدگاه مستقلی برای خود دارد؟

تمام طراحی‌های این اثر در قالب فرم، محتوا و شیوه اجرای است که با تیم طراح‌های این نمایش تلاش کرده‌ایم که به یک دستی در روایت و اجرا منجر شود. لذا این تمهید توانسته است تا فضای صحنه، موقعیت و شکل گیری درست روابط بین شخصیت‌ها را با توجه به تحلیل و شکل گیری محتوا در اجرا مثمرثمر نشان بدهد که این تعامل در طراحی لباس و گریم نیز مشهود است.

 

 

تجربه نویسندگی، کارگردانی و حضور شما به عنوان یکی از شخصیت‌ها در این اثر چگونه بوده است؟

باید درباره این موضوع بگویم که گفتن از این تجربه که قابل انتقال و بیان نیست. بازگویی از تجربه‌ای که باید همه این موارد را با کمترین بضاعت و با مشقت‌های بسیار زیادی که خود شما کاملا از آن آگاه هستید نه در تصویر بلکه در جهان نمایش آن هم در ایران فقط باید هرشخصی انجام داد تا طعمش را مزه کرد. البته زمانی که شما هیچ رانتی نداشته باشید و بخواهید خود زندگی کنید روش و منش خود را در تئاتر داشته باشید که کاملا خلاف جهت رایج است. با شرح این موضوع که وقتی چیزهایی که برای بسیاری نماد حرفه‌ای بودن است از نظر بنده دور شدن از اصالت است. زمانی که در جامعه‌ این حرفه هنوز به عنوان شغل نه از سوی حاکمیت و نه از طرف جامعه پذیرفته نشده و شرایط مالی فعالان این حرفه اصلا جواب زندگی شخصی آنها را نمی‌دهد باید خودت بنویسی، تهیه کنی، بازی و کارگردانی کنی  که این کنش کاری شگفت انگیز است. بنابراین به اعتقاد بنده تمام دوستانی که بدون رانت و با این شرایط سخت عاشقانه بدون درگیر شدن در جو و نمایش‌های پوشالی ضد فرهنگی که مخاطب‌ها را منحرف و کار می‌کنند فعالیت دارند قطعا هم قهرمان و هم پهلوان هستند.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی  




مطالب مرتبط

نظرات کاربران