نقد نمایش «دیر راهبان» به کارگردانی کیومرث مرادی
آوردگاه تردیدها
ایران تئاتر-بهروز فائقیان: نمایش«دیر راهبان» آوردگاه فراز و فرودهایی است که در سایۀ سهمگین جنگ ویرانگر جهانی هر قطعیتی را بی اعتبار و متزلزل جلوه می دهد.
پرسشی خارج از متن ایدۀ محوری نمایشنامۀ «دیر راهبان» را شکل می دهد؛ اینکه سیر حوادث و موقعیت های تاریخی چگونه به تغییر و استحالۀ ماهیت اموری می انجامد که همواره به عنوان قطعی ترین چیزها شناخته می شوند. صومعه ای در روستایی در فرانسۀ تحت اشغال نازی ها، آوردگاه فراز و فرودهایی است که در سایۀ سهمگین جنگ ویرانگر جهانی هر قطعیتی را بی اعتبار و متزلزل جلوه می دهد. برگزیدن یک صومعه برای به تصویر کشیدن تاثیرات ویرانگر جنگ شاید دورترین انتخاب ممکن به نظر آید، اما برای «فرایرا دکاسترو» نویسندۀ این متن ترسیم گسترۀ این ویرانی ها که تا دوردست ترین اجتماعات انسانی می رود، نکتۀ اصلی است.
در دیر راهبان تقابل موقعیت با حمله هیتلر در جنگ جهانی دوم به وجود می آید و برخوردهای مختلفی بر اساس این پدیده شکل می گیرد . مثل رفتن سربازی به جنگ، خداحافظی زنی با شوهر عازم جنگش ، پدرمقدسی که قصد دارد روی سقف دیر تابلوی «اینجا کلیسا است» را نصب کند ، اعتراض کشیشی که چرا اینکار را انجام می دهیم . همه این مجموعه ها حقیقت های دراماتیکی است که در درون شخصیتها در چنین موقعیتی بیرون می زند . پدر روحانی در سر میز شام می گوید " ما امروزه مسیح را تکه پاره می کنیم و می خوریمش ". در واقع هیچ کس نمی داند حقیقت درونی هر آدمی در کار و یا موقعیتی که قرار دارد چگونه است .
روایت این روزهای پرتب و تاب جنگ و ویرانی در صومعه ای که تلاش دارد تا ساکنانش را مصون از حملات دشمن نگه دارد، اگرچه آرامشی نسبی را بر فضای نمایش حاکم می کند، اما در نهایت شکلی دیگر از ویرانی را به این منزلگاه روحانی راه می دهد. آنچه تفسیر کارگردان از این متن ارائه می دهد، روایت فروپاشی مناسباتی است که در سایۀ دین مداری راهبان این دیر اندک اندک رنگ می بازد و خشونت و ویرانگری های جنگ راه خود را هر لحظه بیشتر در آن باز می کند. هراس از سرنوشت نامعلومی که در آتشباری های پی در پی دشمن هر لحظه شدت می یابد از یک سو و آنچه مردم بی دفاع روستا و بیرون از دیوارهای صومعه تحمل می کنند، از دیگر سو به مرور فضای صومعه را لبریز می کند. صریح ترین جلوۀ این واقعیت در پایان نمایش است که ظهور می کند؛ لحظه ای که تماشاگر این کارزار شهادت خواهد داد هیچیک از ساکنین این سرزمین از مصایب این جنگ خانمانسوز بی نصیب نمانده اند.
کیومرث مرادی این فروپاشی نظم و اقتدار کلیسا را در یک روند تاثیرگذار و بطئی به نمایش در می آورد. همه آنچه تاثیرگذاری معنوی کلیسا بر ساکنین محروم این سرزمین را شکل می داده، در عریانی خشونت های جنگ جای خود را به بی اعتقادی و تشکیک می دهد و به این ترتیب آرام آرام کارکردهای کلیسا را از معنایشان تهی می کند.
به این ترتیب «دیر راهبان» روایتهای چندگانه و متناقضی را در خود میپروراند؛ تا آن اندازه که میشود گفت همین تناقضها است که خوانش کارگردان از این مضمون تاریخی را شکل داده است. ساختار دراماتیک تازهترین نمایش کیومرث مرادی اگرچه ساختاری خطی است، اما در صورتبندی محتوایی تاثیرگذار و برانگیزاننده است. اینجا ضرباهنگ حساب شده در سیری از توالی رویدادها بیش از هرچیزیادآوری می کند که دغدغه کارگردان را بیش از هر چیز در درون متن باید جستجو کرد.
بازنمود موجودیت محنتکشیده این روستائیان جنگ زده خشونتی درونی را در فضای نمایش نشان می دهد؛ نمودی همزمان از رنج و وادادگی مردمانی که محنت روزگار امانشان را بریده و به شمایلهایی از اَلَم تبدیلشان کرده است. در یک دسته بندی کلی می توان گفت جنگ راهبان دیر را در دو قطب می نشاند، آن ها که در جایگاه وارثان محبت مسیحایی خود را وقف حمایت معنوی از مردمان مصیبت زده شان کرده اند و معدودی دیگر که همچنان در سودای رهایی از تعلقات زمینی مراتب روحانی خود را می جویند.
نشانههای محوری بودن فروپاشی در نمایش تا آن اندازه هست که بتوان آن را دغدغه اصلی کارگردان به حساب آورد. در فضای محنتباری است که سرنوشت همه چیز را به ورطه نابودی می کشاند انگار فرصتی حقیقی پیش آمده تا اعتقادات و باورها محکی از جنسی دیگر بخورند و میزان واقعی بودن یا نبودن باورها آزموده شود.در چنین فضایی است که حتی شخصیت های مصمم و جزماندیش در میانه ویرانی های جنگ به قربانیان این ستم میپیوندد، هرچند تعدادی از برخورداران حقیقی از محبت مسیحایی رنج این مردمان محنتزده را بیش از این تاب نمیآورند و به ورطه فرساینده ترین ناامیدی ها در می افتند.
غلبه چنین فضایی در نمایش که که خشونتی بی حد و حصر را به نمایش در میآورد، تقریباً تردیدی باقی نمیگذارد که آنچه نویسنده متن را چنین مصمم به بازگویی این روایت کرده ،همین تجسم مسلم رنج بشری است.