در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «بیست و پنج درصد» به کارگردانی غزال حسینی

از دفن گلوله‌های سربی گل‌های سرخ می‌رویند

ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان هستی در پیرامون خود داشته‌ها و نداشته‌هایی را بنا نهاده است تا انسان‌ها بتوانند هر کدام به تنهایی مسیری مجزا را برای پیش رفتن خود انتخاب کنند. حال اهمیت این کنش سبب آن شده است تا شکل و نوع واکنش‌ها تغییرات عمده‌ای را برای به تصویر کشیدن فراهم کنند. بنابراین این تقابل و یا فراگیر بودن امری لازم برای شناخت بهتر است جهت درک بیشتر و نه چیز دیگری.

اصولا تصویرسازی در زمان اکنون درباره اتفاق و یا رخدادی که انسان‌های نسلی آن را ندیده و مصائب آن را درک نکرده‌اند جزو مسائلی است که نیاز به دقت و درک عمیقی از آن شرایط دارد. شرایطی که در آن جغرافیا، زمان و باقی مواردی که به آن رویدادها وابسته است به خوبی نشان داده شود. حال ضرورت این موضوع به آن خاطر است که درک عمیقی در ذهن و نگاه سایر افراد پیش آورد تا آنها بدانند که چرا و چگونه ساختاری طراحی و پرداخت شده است. مسئله و یا پدیده «جنگ» جزو اولین موضوع‌هایی که از بدو حضور انسان به روی زمین وجود داشته و تاکنون این اتفاق ادامه دارد که البته بنابر نیازها و کنش‌ها با مختصاتی متفاوت جلوه می‌کند. درست است که بخش زیادی از ساختار این پدیده دردآور و غم‌انگیز معنا می‌شود اما در مقابل درس‌هایی را برای فهمیدن معنای درست انسانیت بیان می‌کند. حال اگر بخواهیم به نمونه‌ای نزدیک از آن اشاره داشته باشیم بی‌شک باید به دوران جنگ هشت ساله تحمیلی اشاره کنیم. زمانی که مردان غیور و مردمان جان برکف کشورمان ایران در کمال سلامت عقل و جان در مقابل ظالم ایستاده‌اند و از ذره ذره خاک وطنشان دفاع کردند. جنگی که در آن روایت‌های بی‌شماری شکل گرفت و قصه‌هایی از دلدادگی‌ها و فراق‌ها نگارش شد. در واقع این جنگ هشت ساله یک پیام مشخص داشت که آن تعریفی نداشت بجز انسانیت. واژه‌ای که برای تشخیص هیچ حد و مرزی ندارد، بلکه می‌توان آن را فراگیرترین عنصر حیات قلمداد کرد. واژه‌ای که به هر زبان در هر جامعه‌ای یک معنای واحد دارد و تحریف در آن جایز نیست مگر آنکه بخواهد ظلمی آغاز شود.

نمایش «بیست و پنج درصد» در ساختار اصلی خود سعی دارد دقیقا به این واژه اشاره داشته باشد. 

بنابراین جهان متن خود را با تاسی گرفتن از جنگ هشت ساله به دنیای انسانی سوق می‌دهد. دنیایی که در آن انسان‌ها و رفتارهایشان بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند تا نام جنگ. حال اهمیت این کارکرد کاملا متوجه جنبه انسانی و نیازهای بشر است. لذا به این بهانه جهان متن راه خود را بعد از شکل گرفتن جنگ و درست در زمان اوج درگیری و نبرد آغاز می‌کند. راهی که در آن انسانیت حرف اول را می‌زند که خواستگاه درونی انسان نقش بسزایی در تعریف آن دارد. بنابراین جهان این نمایش برگرفته از زندگی کسانی است که یا برای تعریف واژه انسانیت می‌جنگند و یا مردمانی که برای حفظ آن می‌کوشند. لذا این کارکرد در جهان متن شکل گرفته است تا روایتی از آن دوران را جهت درک بهتر مخاطب و باورپذیری به تصویر بکشد. البته کارکرد مقوله جنگ بعنوان بهانه‌ای در ساختار نگارشی لحاظ شده است که قصه اصلی بتواند اهمیت خود را هم راستا با این پدیده خشن بیان کند. حال در این میان مقوله زمان کمک زیادی به فضاسازی اثر کرده است، زیرا با جابجایی در زمان گذشته و حال، شخصیت‌ها بنابر قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف از نگاه و باور خود نسبت به جهان پیرامون می‌گویند و از طریق شناسنامه‌ای خود را به مخاطب معرفی می‌کنند. بنابراین کنش و واکنش هر یک از شخصیت‌ها با توجه به موقعیتی که در آن قرار می‌گیرد در روایت بازتاب داده می‌شود تا از آن طریق خرده پیرنگ‌ها جایگاهی مشخص برای ارائه داشته باشند. شخصیت‌های اصلی در این نمایش هرگز قصد آن که خود را به اثبات برسانند را ندارند بلکه تلاش آنها با برون‌ریزی‌های خود به این دلیل که اهمیت ایده اثر که همان انسانیت است را معنا کنند.

حال با این نگاه انتظار آن می‌رود که موقعیت‌های نمایشی با توجه به داشته‌های متن به سراغ قهرمان‌هایی از دوران جنگ هشت ساله برود که اکنون با داشتن جراحاتی از آن ایام همچون سندی زنده در بین مردم این روزگار به زندگی خود ادامه می‌دهد. لذا جهان متن با استفاده از مقوله زمان زندگی شخصیت اصلی اثر را در گذشته بعنوان یک از جان گذشته و در زمان حال بعنوان یک قهرمان با بیست و پنج درصد جانبازی که آدم‌های اکنون جامعه او باور ندارند روایت می‌کند که با درونی یکسان، بیرونی متفاوت دارد. با این توضیح شخصیت بیست و پنج درصد یکی از نمونه‌هایی است که مشابه آن را در جامعه وجود دارند. کسانی که عشق به انسانیت، ایثار و عشق را عناصری گران‌بها می‌دانند تا گلوله سربی. بنابراین باید اشاره داشت که شخصیت‌پردازی در این اثر جایگاهی مهم دارد، زیرا هم راستا با موقعیت، جهان نمایش را از پایه ساخته و تا سقف آن را با داده‌هایی از واقعیت بنا کرده‌اند. البته باید گفت اهمیت و رویکرد نویسنده و کارگردان این اثر بیشتر تحت تاثیر وقایعی است که در زمان جنگ و بعد از آن رخ داده و سبب آن شده که هدف و مسیری به کل تغییر کرده و نتیجه‌ای قابل قبول شکل بگیرد. در واقع شخصیت‌های این نمایش کوشیده‌اند واژه صلح را با لازمه‌هایی که در جهان متن وجود دارد به زمانه اکنون آورده و نشان بدهند. صلح از دید غیور مردان و زنان میهن ما و سایر مردان و زنان کشورهای دیگر که انسانیت را سرلوحه زندگی خود قرار داده‌اند یعنی سازش در جهانی امن و نه چیز دیگری.

نمایش «بیست و پنج درصد» جزو آثاری است که محتوا و فرم روایی خود را با شاکله‌ای منسجم در روایت و البته شیوه اجرایی جای داده است تا هدف خود را از طریق دیدگاهی متمایز که در آن جنگ و صلح کاربرد دارند به نمایش بگذارد. جهانی که در آن واقعیت، خیال و انسان سه ضلع مثلث روایت هستند و داده‌های جهان متن درون آن قرار دارد.

نویسنده و کارگردان این اثر کوشیده است با استفاده از لحن و پیش آوردن موقعیت‌های مختلف جهان نمایش خود را به سوی واقع‌گرایی، مسائل اجتماعی و انسانی سوق بدهد تا از این طریق مخاطب را به باورپذیری و درک شرایط گذشته و حال برساند.

 

 




نظرات کاربران